غلبه دیپلماسی بر نظامیگری
جاويد قرباناوغلي
۱- از هر منظري كه به رخدادهاي شنبه مسقط تا شنبه رم نگريسته شود بايد اذعان كرد كه روند مذاكرات مثبت و به قول عراقچي رو به جلو است، لذا به عنوان تحليلگري كه از دور دستي بر آتش دارد به مذاكرات خوشبينم. هر چند در دنياي سياست، خوشبيني و بدبيني فينفسه فاقد ارزش است، چراكه سياست تابع شرايط است و شرايط ميتواند با نقشآفرينيهاي مخرب به سرعت تغيير كند. اما اگر چارهاي جز اينكه براساس واقعيات بيروني روندها را تحليل كنيم، روند مذاكرات به گونهاي دور از انتظار اميدواركننده است. استقبال جامعه جهاني، كشورهاي منطقه و از اينها مهمتر واكنش و بازار در داخل محك خوبي براي تحليل، ارزيابي و نتيجهگيري است. ارزيابي عراقچي پس از نشست رم و اعلام «مثبت و رو به جلو» گفتوگوها، توافق بر ورود به مباحث كارشناسي (فني) در روز چهارشنبه و نشست سوم هياتهاي عال رتبه در مسقط جملگي نمايانگر غلبه ديپلماسي بر نظاميگري است و ترجيح مذاكره بر موشك و پهپاد و رزم ناو. ارزيابي عراقچي از «خوشبيني محتاطانه» كاملا قابل درك است كه باتوجه به مسووليت سنگين و دشواري مسير بايد مراقب بوده و سخني نگويد كه بعدها با مشكل پاسخگويي رو به رو شود.
۲- جو حاكم بر دو دور نشست در مسقط و رم و تفاهمات اوليه را نميتوان حاصل گفتوگوها دانست. روشن است كه تفاهم سياسي نانوشتهاي بين ايران و امريكا شكل گرفته. منطق اين تفاهم نياز هر دو طرف براي حل مشكلات از طريق مذاكره و ديپلماسي است. بايد اين تحول را به فال نيك گرفت و از آن استقبال كرد. ترامپ در همان سخنراني اوليه بعد از پيروزي خود در انتخابات اعلام كرد در پي پايان دادن به جنگها و برقراري صلح در جهان است. اين ادعا با هر انگيرهاي باشد نمايانگر رويكرد رييسجمهور بزرگترين قدرت اقتصادي و نظامي در سياست جهاني است. گفتهاند هدف او دستيابي به جايزه صلح نوبل است.
نمي دانم اين ادعا تا چه اندازه مقرون به صحت است. برخي ديگر اهميت و اولويت اقتصاد در افكار ترامپ را دليل رويكرد او ذكر ميكنند. بدون نيتخواني افكار ترامپ، تحليل رفتار تحقيرآميز او با نتانياهو رويداد مهمي بود كه نميتوان آن را ناديده گرفت. روشن است كه نتانياهو اينبار نيز با هدف سوار شدن بر تحولات، تاثيرگذاري بر ذهن ترامپ و ترغيب وي به گزينه نظامي عازم واشنگتن شد. فراموش نكردهايم كه در تصميم نهايي ترامپ براي خروج از برجام سفر نتانياهو و ارايه اسناد به سرفت رفته از ايران نقش تعيينكنندهاي داشت. اما اينبار و برخلاف آنچه كه نخستوزير كودككش اسراييل انتظار داشت، ترامپ در مقابل چشمان بهتزده وي، اعلام كرد روز شنبه با ايران در سطح بالا و مستقيم مذاكره خواهيم كرد. شايد گمانهزني درستتر در تحليل رويكرد امريكا درباره حل معضل هستهاي ايران، تمركز ترامپ و هسته اصلي قدرت امريكا (Deep State) به تهديدي است كه از سوي چين احساس ميكنند و اينكه براي استفاده از تمام ظرفيت در اين مواجهه از شر مشكلات ديگر خلاص شوند.
۳- به نظرم رويكرد ترامپ به ايران با هر انگيزهاي باشد بايد آن را به فال نيك گرفت. به شخصه كنكاش در گذشته و گمانهزنيهاي مبتني بر انگيزه در تغيير رويكردها را آفتي ميدانم كه حاصلي جز اتلاف وقت و تاثير منفي بر روند مذاكرات ندارد. برخلاف مذاكرات منتهي به برجام كه مخالفان متعددي حتي در ميان همسايگان، در حال حاضر تنها مخالف قطعي مذاكرات و طرفدار قطعي جنگ اسراييل و نتانياهوست. اسراييل سالهاست به دنبال وارد كردن امريكا به جنگ با ايران است، زيرا مطمئن است به تنهايي نميتواند جنگ با ايران را مديريت كند. در اين طرف نيز تغيير رويكردها كاملا مشهود است. در دوره اول رياستجمهوري ترامپ، شينزو آبه نخستوزير فقيد ژاپن حامل نامه وي بود، رهبري حتي نامه را لايق پاسخ دهي ندانست. اما اكنون رهبري نامه را ميپذيرد، به نامه پاسخ ميدهد و بهرغم حجم سنگين مخالفتها ولو از سوي گروهي كوچك و اندك در كشور با مذاكرات موافقت ميكند. اين امر نمايانگر تغيير معناداري در رويكرد ايران است كه قطعا مردم از آن خوشحالند و استقبال ميكنند. ناديده گرفتن اين تحول مثبت و گمانهزني درباره انگيزهها و اهداف به دور از عقلانيت سياسي است.
۴- احتياط شرط عقل گفته درستي است كه همواره بايد آن را نصبالعين قرار داد. من احتياط در مذاكرات اخير را در «واقعبيني و هوشمندي» از عناصر اصلي احتياط تفسير ميكنم. واقعبيني داشتن ارزيابي درست از شرايط مذاكره و هدايت آن در مسيري است كه با ظرافت موانع از سر راه برداشته شده و توافقي مرضيالطرفين را رقم زند. ماندلا اعتقاد داشت رهبران با دشمنان مصالحه ميكنند، مصالحه با دوست فاقد ارزش و اساسا بيمعني است. مثال قريب به ذهن اين سخن سياستمدار پرآوازه دوران جديد را من در فعل رسول مكرم اسلام(ص) در صلح حديبيه و اقدام امام حسن مجتبي(ع) را در صلح با معاويه ميدانم. هوشمندي مقوله ديگر و شرط كافي براي مصالحهاي شرافتمندانه و تضمينكننده مصالح كشور است. در همين راستا نكته مهمي كه نبايد از آن غفلت كرد، تركيب تيم مذاكرهكننده ايران است. اينكه پرونده هستهاي به جايگاه اصلي خود برگشته و مسوول مذاكرات، وزارت امور خارجه است امري مهم و به صلاح كشور است. اما واقعيت اين است كه با توجه به تجربه برجام و نكاتي كه آقايان ظريف، تختروانچي و ديگر اعضاي شكلگيري برجام تعريف ميكنند، تيم امريكا، يك تيم مجهز با كارشناسان متعدد مسلط به امور فني، هستهاي و تحريمها بودهاند. اينبار نيز همانطور است. تيم امريكايي روي هر كلمه و هر واژه كار ميكنند و بنابراين، اكنون با توجه به اينكه آقاي ظريف ديگر در تيم حضور ندارند. تيم فعلي با اينكه بهترين است، در مذاكرات برجام عراقچي و روانچي حضور داشتند. فضاي بينالمللي را ميشناسند، از قدرت مانور قابل قبولي برخوردارند با اين حال ضروري است تدابير لازم براي استفاده از همه ظرفيت كارشناسي بدون درنظر گرفتن ملاحظات سياسي و جناحي استفاده شود. لازم است عراقچي از همه ظرفيتهاي سياسي كشور بدون درنظر گرفتن ملاحظات داخلي براي به ثمر رساندن مذاكرات استفاده كند. اين افراد ميتوانند حقوقدان، استاد دانشگاه، اقتصاددان و... باشند.
۵- مطلوب كشور در مذاكرات جاري با توجه به تجربه برجام و كارشكنيهايي كه انجام شد، بايد دستيابي به «توافق جامع» باشد. من نميدانم طرف امريكايي به دنبال چه چيزي است. ما اشكال متنوع و متعددي از تحريمها و مشكلات را با امريكا داريم. تحريمهاي اوليه و ثانويه تفاوتهاي ساختاري با يكديگر دارند و حل تحريمهاي اوليه، نسبت به تحريمهاي ثانويه دشوارتر است. ما بايد در پيششرطها لزوم لغو تحريمهاي اوليه و ثانويه را بگذاريم. ما به ازاي اين لغو تحريمها چيست؟ نميدانم. اما خوشبختانه ما به ازاي اين موضوع جمع كردن كل توانمندي هستهاي ايران يا برآورده كردن خواست نتانياهو (سناريوي ليبي) نيست و مدل ليبي براي ايران خواب آشفته نتانياهوست كه رخ نخواهد داد. امريكا از زبان مذاكرهكننده خود غنيسازي ۳، ۶۷ دهم را پذيرفته. اين مقدار غنيسازي نرم طبيعي فعاليت صلحآميز و پذيرفته شده هستهاي است. ما هم پذيرفتيم كه در پي تسليحاتي كردن صنعت هستهاي خود نيستيم و به سوي آن نيز نخواهيم رفت و فعاليت صلحآميز خواهيم داشت. بنابراين هدف ما بايد توافق جامع باشد و روي جزييات با دقت متمركز شويم. در حال حاضر در بهترين شرايط براي توافق قرار داريم و هيچ كس به جز ترامپ نميتواند اين كار را انجام دهد. ترامپ هم جسارت و هم توانمندي اين كار را دارد و هم ابزارهاي قانوني اين مهم را در دست دارد. دست ترامپ در كنگره نيز باز است و ميتواند باتوجه به برخورداري اكثريت در كنگره علاوه بر اينكه مانعي براي توافق با ايران ندارد، ميتواند آن را به صورت معاهده (Treaty) در سنا به تصويب برساند تا رييسجمهور بعدي نتواند به اين توافق آسيب بزند. بنابراين هدفگذاري ما بايد بر توافق جامع متمركز شود. اصلا ديپلماسي يعني چانهزني براي رسيدن به تعادل بين مطالبات طرفين. اميدوارم تيم سياست خارجي ما در اين مسير موفق باشد و توافق جامعي را به مردم ايران هديه دهد.
كارشناس ارشد روابط بينالملل و سفير اسبق ايران در آفريقاي جنوبي