• 1404 سه‌شنبه 9 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6030 -
  • 1404 سه‌شنبه 9 ارديبهشت

انسان عصر مدرن و اقتضاي شيوه زندگي در دوران جديد

از دست رفتن عمق

هوشمند مشايخي

مقد مه

رودولف بولتمان، متخصص الهيات مسيحي، در كتاب «عيسي مسيح و اسطوره‌شناسي»، درك پيام معنوي كتاب مقدس را در گرو رهايي بخشيدن پيام الهي از حجاب‌هاي اسطوره‌اي مي‌داند. او بر اين عقيده است كه پولس و يوحنا پيشگامان اسطوره‌زدايي از عهد جديد هستند. (1) با اين حال در مورد خوانش اسطوره‌زدايانه او اين انتقاد مطرح شده است كه هرجا پاي مفاهيمي چون «نجات»، «امر قدسي» و حتي مفهوم «خدا» در ميان است، چنان كه خود بولتمان هم تلويحا اشاره مي‌كند، رهاشدن از اسطوره اساسا امكان‌پذير نخواهد بود. همانطور كه ريچارد كمپل نيز اذعان دارد، بولتمان خوانش‌هاي اسطوره‌اي از فرجام جهان را نفي مي‌كند اما تفسير خودش از كتاب مقدس همچنان رنگ و بويي اسطوره‌اي دارد. (2)

زبان عهد جديد قابل درك نيست

از سوي ديگر بولتمان معتقد است زبان عهد جديد به واسطه گسستي كه ميان دوران مدرن و دوران تكوين كتاب مقدس وجود دارد قابل‌ درك نيست و بايد كاري كرد كه كتاب مقدس به زبان انسان مدرن به سخن در‌آيد. در واقع بولتمان عقيده دارد كه چون در دوران مدرن انسان با شيوه‌هاي علمي و تجربي با هستي مواجه مي‌شود استفاده از متن كتاب مقدس در اين عصر امكان‌پذير نيست و به همين دليل بايد جان كلام الهي را با زدودن ابهام اساطير قابل ‌فهم كرد. البته شواهد بسياري براي تصديق گسست مورد نظر بولتمان وجود دارد؛ اما ادامه حيات اسطوره و ادراك مبتني بر رويكردهاي اسطوره‌اي از جهان نيز پابه‌پاي تغييرات شيوه زندگي در دوران مدرن، متناسب با رويكردهاي فرهنگي در اين عصر، به‌روشني قابل ‌مشاهده است. به‌ اين ‌ترتيب اين برداشت كه اسطوره‌ها - حتي با تفسير و توجيه به زبان امروزي- پايان نمي‌گيرند، بلكه به اقتضاي گذر زمان رنگ وصورت عوض مي‌كنند، واجد اعتبار است.

انسان؛ حيوان نمادپرداز

ارنست كاسيرر، فيلسوف نئوكانتي، در آثار خود به ويژه در كتاب فلسفه صورت‌هاي سمبليك به بررسي نقش اسطوره در زندگي مدرن پرداخته است. او معتقد است كه انسان به عنوان «حيوان نمادپرداز» (3) [همچنان] با استفاده از صورت‌هاي نمادين، از جمله زبان و اسطوره، جهان را تجربه و تفسير مي‌كند. كاسيرر اسطوره را به عنوان اولين شكل آگاهي بشري در نظر مي‌گيرد كه ديگر صورت‌هاي فرهنگي مانند دين و هنر به واسطه آن توسعه مي‌يابند. او تأكيد مي‌كند كه اسطوره‌ها نه تنها به عنوان روايت‌هاي تاريخي يا فرهنگي، بلكه به عنوان ابزارهاي مهمي براي فهم و تفسير واقعيت‌هاي انساني عمل مي‌كنند. او اذعان دارد كه در جوامع مدرن، اسطوره‌ها مي‌توانند به عنوان نيروهاي موثر در شكل‌گيري هويت‌هاي جمعي و سياسي عمل كنند. (4) كاسيرر ضمن بررسي چگونگي بازگشت به قدرت اسطوره در سياست‌هاي قرن بيستم به تأثير آن بر ايدئولوژي‌هاي فاشيستي نيز اشاره مي‌كند.

اسطوره‌هاي قرن بيستم و باورهاي شبه ديني

از نظر او با وجود اينكه اسطوره‌هاي باستاني، شكل بنيادي قدرتمندي از باور ديني هستند كه توسط تخيل حفظ مي‌شوند، قدرت اسطوره‌هاي قرن بيستم نيز ناشي از وضعيت آنها به عنوان باورهاي شبه ديني است كه تخيل آنها را تقويت مي‌كند. امكان بهره‌گيري از مدل‌هاي تقليل يافته اين حكمت‌هاي قديمي و نمادهاي رازآميز بر جاي مانده از روزگاران كهن مي‌تواند به مثابه راهي براي پاسخ به ميل رايج كشف رازناكي جهان و اعماق كيهان و ارضاي هوس گشودن ابهامات شبه معنوي، يا سوءاستفاده‌هاي تبليغاتي و كسب سود نيز در نظر گرفته شود. به اين ترتيب برخلاف آن چه بولتمان در زدودن اسطوره از آيات كتاب مقدس در نظر داشت آنچه در اين عصر تحقق يافته است تقليل اسطوره‌هاست.

انسان مدرن و تقليل اسطوره

انسان عصر مدرن به اقتضاي شيوه زندگي مبتني بر كاهش رنج و افزايش هرچه بيشتر لذت، اسطوره‌ها را تا حد فهم و نيازهاي غريزي و كوتاه‌مدت خود تقليل داد تا هم پيچيدگي جهان را ساده كند و هم از رنج ناگزير مواجهه با رازهاي هستي رهايي يابد.

از دست رفتن عمق

جولين بارنز، در كتاب سطوح زندگي، (5) تقليل يافتن اسطوره‌ها به امور در دسترس را از خلال پرداختن به شيوه زندگي قرن نوزدهم و با بررسي زندگي فليكس نادار به تصوير مي‌كشد. فليكس نادار يك نابغه فرانسوي در حوزه عكاسي بود كه به پرواز با بالن هم علاقه بسيار داشت. او دوربين عكاسي قرن نوزدهمي خودش را بار جادوي بالن كرد و از آن بالاي دست‌نايافتني، به واسطه عكس‌هايي كه از زمين برداشت، چشم‌اندازي را رويت‌پذير ساخت كه به برملا شدن رمز و راز زندگي در زمين انجاميد. انگار چيزي در كار نبود. چيزي كه انسان از آن بترسد يا هيبتش آدمي را مرعوب كند. رازهاي جهان يك به يك از سكه افتادند. لامپ‌ها معابر را روشن كردند و تاريكي به مثابه رنگي شيطاني رخت از كوچه و خيابان‌هاي جهان بربست و شور روشن زندگي در تاريك‌ترين پستوهاي ناگرفته هم نور گرفت. حتي مرگ هم پشت پستوها پنهان شد. عمق تاريك زمين به همان يكي دو متر قبرستاني در دسترس بدل گشت. دنياي زيرين رو به مته‌هاي آهني سرد و بي‌تفاوت سينه گشود و رازهاي زمين را يكي پس از ديگري فاش كرد.

نه خبري در آسمان و نه هوايي در زمين

دنياي مردگان از رگ و پي زمين فوران زد. عمق هم خودش را لو داده بود و در يد قدرت رازگشاي عقل و درايت آدمي هر چه بود و نبود انكار كرد. نه خبري در آسمان بود و نه هوايي در زمين. به تعبير بارنز ما ارتفاع خدايگاني را از دست داده بوديم. همه‌چيز به سطح آمده بود. نه عمقي در كار بود و نه ارتفاعي؛ فقط سطحي امن و امان كه حالا ديگر همه ناخوشايندي‌ها و ناكامي‌ها را به مدد رنگ و برق‌هاي چشم‌نواز پس مي‌زد. سوژه قادر بود خودش را از بيرون خودش تماشا كند. چراكه توانسته بود از مرزهاي تو در توي جهان بيرون برود. انسان حالا بيرون بود، بيرون خودش، بيرون جهان. حالا از بيرون‌ترين جايگاه، از چشم‌انداز ماه به خودش مي‌نگريست. و اين وسوسه ترسناك كه «خبري هم نيست» هر روز بيشتر پا مي‌گرفت. هر چند چه جاي ترس و بهت و شگفتي است! حالا ديگر كار جهان در دستان با كفايت علم و حرص سروري بر زمين و زمان بر مداري مي‌چرخد كه سمت و پايان راز‌آميزي بر نمي‌دارد؛ چه بهتر. ظاهرا اين چاره‌اي بود كه دوران مدرن براي ترس و بيم‌هاي آدمي انديشيد. رمز خلاصي از آشوب و اضطراب و ناكامي، تمركز بر توجيه و تبيين همه‌چيز مبتني بر انگاره‌هاي علمي و در دسترس است. تمام پديده‌هايي كه رازناك به نظر مي‌آيند حتما منشايي علمي و عقلاني دارند و براي توضيح و تفسير يا حتي به كار گرفتنشان در زندگي روزمره مي‌توان از دستورالعمل‌هايي استفاده كرد كه همه آن تهديدهاي تاريك را به فرصت‌هاي روشني براي درك و فهم جهان تبديل مي‌كند؛ فهم جهان به همين اندازه‌اي كه به چشم مي‌آيد، تا همان حدي كه علم و باورهاي مبتني بر آن مي‌فهمند. ناگزيري پرسشي جانكاه هم اگر هست (در واقع خلاصي از اين پرسش ناگزير به هيچ‌وجه امكان‌پذير نيست) اولين گام پس‌زدنش يا انكار يا غفلت ورزيدن از آن به مدد مواهب و مظاهر رنگارنگ همين زندگي از پيش معيني است كه دوران پيشرفت برايمان تدارك ديده است. بايد هر طور شده از دست آن پرسش، از دست نابهنگامي كابوسي كه روياي شسته‌رفته زندگي را تهديد مي‌كند نجات يافت. اگر هم نشد (كه نمي‌شود) اشكالي ندارد اصلا سوداي پاسخ به اين پرسش‌هاي بيمارگون به اين وضعيت معناي بهتري مي‌بخشد. انواع‌ و اقسام كتاب‌هاي علمي، انگيزشي، روان‌شناسي و... فوج‌فوج عناوين شيك و تروتميز توي ويترين‌هاي شهر كتاب‌هاي درندشت جلوي چشم آدم‌ها خودنمايي مي‌كنند. به اين ترتيب رازواره‌هاي جديد در جهت ارضاي ميل سوژه‌ها برساخته مي‌شوند و كشف آنها شهوت برملا كردن همه‌چيز را تا حد زيادي مرتفع مي‌سازد.

ارتفاع پست الهه ساموتراس

يكي از بسته‌هاي حاضر و آماده درك سازوكار جهان اسطوره، انكار آن يا حتي ايمان آوردن به وجوه رازناكي كه به هر رو در خط و ربط‌هاي مبهم تاريخ به چشم مي‌خورد، سرسپردن به راهروهاي باشكوه موزه‌هاي پررونق و متاثرشدن از عجايب شگرفي است كه تاثير شگرفشان به اين سادگي‌ها دست نمي‌دهد مگر با تن‌دادن به رويه‌ها و قوانيني كه به لطف خلاقيت كارآفرينان صنعت پرطرفدار توريسم در قالب پكيج‌هاي متنوع ارايه شده و اطاعت از خط و ربطي كه راهنماي مصمم تور تعيين مي‌كند.

فرشته بال‌دار ساموتراس، الهه نايكي، ايزدبانوي پيروزي در اساطير يوناني در سال 1863 ميلادي توسط چارلز شامپوزيو، باستان‌شناس فرانسوي، در جزيره ساماتورس كشف شد. او تكه‌هاي اين مجسمه را جمع‌آوري كرد و به پاريس فرستاد. اين مجسمه، الهه پيروزي در جنگ‌ها و نماد قدرت و افتخار در فرهنگ يونان باستان بود. نايكي به عنوان فرشته پيروزي، در زمينه‌هاي مختلفي از جمله هنر، موسيقي و ورزش نيز احترام داشت. معبد بزرگ خدايان، جايي كه فرشته پيروزي كشف شد، محلي بود كه زائران از سراسر مديترانه براي انجام مراسم مذهبي به آنجا مي‌آمدند. اين مجسمه، با شكوه و پيروزمند، بالاي تپه‌اي با ديد وسيع به اطراف قرار داشت و بهت و احترام زائران را نظاره مي‌كرد. اين مجسمه سرهم‌بندي شده اكنون در موزه لوور، بالاي پله‌هاي دارو (6) روي سكويي صخره مانند قرار دارد. پيكره بالداري كه سر ندارد و تكه‌هاي به هم چسبيده‌اش مذبوحانه قرار است همان حس اساطيري را در مخاطبان بيدار كند. حسي كه در هنگامه جنگ در جنگجوياني كه به اميد پيروزي از زير سايه بال‌هاي افراشته‌اش مي‌گذشتند، برمي‌انگيخت. درست است كه فقط حسي شبيه احساس رضايت از جاذبه‌اي توريستي و مشهور، متناسب با زيبايي پر زرق و برق موزه‌ها و پولي كه براي ديدنش پرداخته‌اند يا پاداش رنجي كه براي سفر به خود هموار كرده‌اند، به خاطر مخاطبان خطور مي‌كند، اما به نظر مي‌آيد چيزي مثل همان ساز و كاري كه زائران را جذب مي‌كرد هم در كار است. چيزي كه به تعبير كاسيرر به آن باورهاي شبه‌ديني كه تخيل تقويتشان مي‌كند، ربط دارد. چيزي كه كارآفرينان كاركشته، اين پيامبران عصر مدرنيته از نو بشارت مي‌دهند: سفر به پاريس و فروبلعيدن تأثير ناپيداي فرشته مقدس زيبايي كه حس رضايت و پيروزي را دوباره در جان مسافران مي‌ريزد. فرشته پيروزي ساماتورس با بال‌هاي شكسته‌اي كه در روال ناگزير تاريخ شكل و شمايلش فرسوده شده و در مسير گونه‌اي اسطوره‌زدايي جبري قرار گرفته است دوباره به مدد زرق و برق راهروها و چراغ‌هاي پرنور و شكوه موزه جان مي‌گيرد و «كاربران» را در لذت و آرامشي خيال‌انگيز فرو مي‌برد. طوري كه از جايگاه بازديد كننده ناچيز موزه به سوژه كشف كننده پرتمناي در پي‌حقيقت جهان تبديل مي‌شوند.

بال‌هاي شكسته نايكي

به همين ترتيب نيز مي‌توان تأثير معنوي تقليل يافته بال‌هاي پيروزي بخش الهه نايكي را كه منبع الهام شکل‌گيري نماد مشهور برند نايكي است، تحليل كرد. محصولات نايكي هم با شعار‌ اعجازآور «فقط انجامش بده»، پوشيدن كفش‌هاي اين برند محبوب و قدرت يافتن و چيرگي بر جهان را كه در روح پيروزمند نايكي رگه دارد، همچون بشارتي زندگي بخش توصيه مي‌كنند. گويي همه انگاره‌هاي فراموش شده اسطوره‌هاي پيشين به چيزي بيشتر، فراتر از مجسمه زيبايي در يك راهروي تكراري يا ماده مصرفي نمود يافته در قالب يك كفش تبديل مي‌شوند و معنويتِ مازاد در شكل و شكوه بال‌هاي لوگوي فرشته دوباره تبلور مي‌يابد. برخي بر اين باورند كه برند نايكي با استفاده از نماد فرشته پيروزي، در واقع اسطوره‌ها و ارزش‌هاي فرهنگي را به يك مفهوم صرفا تبليغاتي بدل كرده است. اما بايد در نظر داشت كه اقبال به برندهايي مثل نايكي وجه ديگري هم دارد و آن ميل ناگزير انسان مدرن به وجوه رازآميز زندگي در قالب‌هاي در دسترس است كه ناچار در بحبوحه بي‌معنايي و سطحي‌نگري، علاج از دست رفتن عمق و ارتفاع جهان هم هست. چيزي كه روزگاري در ابهام و تاريكي جهان در هيبت آسمان پرستاره و پيوستن به حكمتِ جاري هستي پيگيري مي‌شد اكنون به كيش در دسترس ارباب مصرف و خواهش تبديل شده است. گويي خدايان عصر مدرن وجود و حضورش در جهان را در نمادهاي برق و جلا يافته تبليغاتي برندهاي طاق و جفت نشانه‌گذاري مي‌كنند.

كتاب مقدس و ماركت انديشه ورزي

آن زباني كه بولتمان براي درك جان‌مايه عهد عتيق درصدد كشف و توضيحش بود به مدد تفسير و توجيه‌هاي تبليغاتي مبتني بر عقلانيت عصر مدرن ديگر ضرورتي ندارد. تو گويي اكنون اسطوره و زبان مدرن در سطحي ناگزير يكديگر را به درستي درك مي‌كنند. امروزه هر مفهوم و تفسيري از كتاب مقدس كه سمت و سوي علمي و رنگ و بويي عقلاني داشته باشد به سرعت در «ماركت» انديشه‌ورزي به فروش مي‌رسد. كم نيستند تفسيرهاي مبتني بر فيزيك كوانتوم يا علوم رياضي و تفاسير متأثر از علوم زيستي جديد. حتي تاريخ عهد عتيق هم سر از شوهاي تلويزيوني و برنامه‌سازي‌هاي خلاقانه شبكه‌هاي نمايش خانگي همچون نتفليكس در آورده است. با اين حال روشن است كه بسياري از اين رويكردها غير از فروش ايده‌ها و ترفند‌هاي كارآفرينانه به مثابه كليدهاي طلايي درك رازهاي عميق جهان، در تحليل و توضيح عجايب و پندارهاي اسطوره‌اي كاري از پيش نبرده‌اند.

ما عمق جهان را كم كرديم و ارتفاع دور و دراز آسمان را سقفي آبي و معنادار زديم كه از دست آن پرسش‌هاي مزاحم خلاصي يابيم. اما سوداي برخورداري از مواهب روزگار مدرن و بهره‌مندي از امكاناتي كه پيشرفت‌هاي تكنولوژيك در اختيارمان گذاشته‌اند، كوچك شدن جهان به مدد گسترش استارلينك پرسرعت و شبكه‌هاي جورواجور اجتماعي هيچ‌كدام به فراموشي آن سوال‌هايي كه در تاريكي قرون وسطايي اذهان ما وجود داشته راه نبرده‌اند. پرسش‌ها حتي پيچيده‌تر شده‌اند و تاريكي هرچند از اينجا دور اما درست در چشم‌هاي مرگ سايه دارد و گاهي در كابوس‌ها به هيات هيولايي سهمگين روي سينه آدمي سنگيني مي‌كند. بنابراين روشن است كه انسان عصر جديد در سايه [توهم] رهايي از تفكر گنوسي و الهياتي (نگرش‌هايي كه در پرتو آنها جهان هستي به مثابه امري رازآميز و نگشوده در برابر انسان پديدار مي‌شد و مواجه با آن ممكن نبود مگر به مدد همين اسطوره‌ها و حكمت‌هاي معنوي كه بيش از همه در قالب اديان مختلف نمود مي‌يافت) نه تنها بر سرنوشت خود مسلط نشده است بلكه خيال خام آزادي و اراده محدود خود را هم به خدايگان برندها و لوگوهاي [اساطيري] باخته است.

 

پاورقي

1- بولتمان، رودولف. (1402) . عيسي مسيح و اسطوره‌شناسي. ترجمه مسعود عليا. تهران: نشر مركز.ص 45

2 -Campbell, R. (1973) . History and Bultmann’s Structural Inconsistency. Religious Studies, 9 (1) , 63–79.

3-symbolizing animal

4- كاسيرر، ارنست. (1403) . فلسفه صورت‌هاي سمبليك؛ جلد دوم: انديشه اسطوره‌اي. ترجمه يدالله موقن. تهران: نشر هرمس

5- اين كتاب با عنوان عكاسي بالون‌سواري عشق و اندوه با ترجمه عماد مرتضوي در نشر گمان منتشر شده است.

6 -Daru staircase

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون