نگاهي به هنر و ادبيات چك
فرهنگ، عامل تغيير
حميدرضا عريضي٭/ تيموتي گارتوناش پيش از انقلاب چك به واستلاو هاول كه بعدها رييسجمهور چك شد، ميگويد: «سرعت تغييرات در چك خيلي سريع است». تغيير حكومت در لهستان 10 سال، در مجارستان 10 ماه و در آلمان شرقي 10 هفته طول كشيد؛ اما در چك به گمانم 10 روز هم طول نكشد. چرا سرعت تغييرات در چك اينقدر سريع بود؟ علاوه بر همهچيزهاي ديگر، يكي هم اين بود كه فرهنگ مردم در چك بسيار متعالي بود. آنجا تنها كشوري بود كه يك نمايشنامهنويس رييسجمهور شد. در آنجا مردم عادي و حتي كارگران هم از دانش فرهنگي سطح بالايي برخوردارند. در نمايشنامه شرفيابي كه به وسيله صادق وفايي كارگرداني و توسط رضا ميرچي ترجمه شده ويكي از نمايشنامههاي واستلاو هاول است و قهرمان اصلي رييس كارخانه و كارگري است كه فرد اخير روشنفكر است و مطالعات فرهنگي قوي دارد. من اين موضوع را به عينه ديدهام. براي شركت در همايش بينالمللي شخصيت به اتفاق دكتر محمدزاده، دانشيار دانشگاه ايلام كه تز دكتراي خود را در اين زمينه با من گذرانده بود، به شهر برنو چك كه بسيار نزديك وين پايتخت اتريش است رفته بوديم. برنو زادگاه مندل، زيستشناس مشهور چك است كه پس از نيوتن و داروين سومين دانشمند بزرگ جهان شناخته ميشود (اينشتين در رتبه هفتم قرار دارد) . از آنجا به پراگ و مارين باد رفتيم. سپس با قطار عازم زوريخ شديم. البته مقصد نهايي، برن بود چون قطار مستقيم به برن وجود ندارد اين مسير را غير مستقيم رفت. در قطار با كارگر فلزكاري هم سفر بوديم كه همسري سوييسي داشت و براي ملاقات با خانواده همسرش كه در برن ساعتسازي داشتند ميرفت. با او همسخن شدم و از گستره اطلاعات و دانش او در زمينه ادبيات كشورش شگفتزده شدم. او به زبان انگليسي و آلماني تسلط كامل داشت. آثار كافكا را به آلماني خوانده بود. دو كتاب از ميلان كوندرا كه به فارسي درآمده بود يعني سبكي تحملناپذير هستي و شوخي را با او مورد بحث قرار دادم. علاوه بر اينكه همه وقايع دو كتاب را به دقت به ياد داشت، در مورد تفسير و نقد آنها هم چيره دست بود. با توجه به اينكه با قطار سفر ميكرديم از او پرسيدم كه يكي از داستانهاي يك نويسنده چك در ايستگاه قطار روي ميدهد و او بلافاصله تمامي رويدادهاي كتاب هرابال را تعريف كرد و شگفتزده از من پرسيد كه با هرابال از كجا آشنايم؟ چون آثار او به زبان چك منتشر شده و آيا ترجمه انگليسي آنها را خواندهام؟ در پاسخ گفتم كه مترجم ايراني آثار هرابال، پرويز دوايي است كه شيفته چك است. با اشاره به نمايشنامه شرفيابي هاول از او پرسيدم كه آيا در ميان كارگران ميتوان افراد با مطالعات فرهنگي بالا چون او يافت؟ پاسخ داد كه به ويژه بعد از رياستجمهوري هاول، مطالعات در زمينه فرهنگ در بين همه اقشار جامعه تا حد چشمگيري افزايش يافته است. او اشاره كرد كه حتي در زمان تسلط شوروي سابق، مردم ادبيات فرماليستي را نميخواندند و نويسندگان كه سانسور را برنميتافتند، آثار خود را به صورت ساميزدات كه اصطلاحي براي نشر زيرزميني است، منتشر ميكردند و حتي هرابال يكي از بزرگترين نويسندگان كشور هم از اين اصل مستثني نبود. در حالي كه چك به لحاظ فرهنگي بالاتر از بقيه كشورهاي اروپاي شرقي بود. سطح آگاهي مردم آن هم بالاتر بود و بنابراين در كشور عملا دو فرهنگ وجود داشت؛ يكي فرهنگ فرمايشي كه با وجود تشويق مقامات دولتي و اختصاص جوايز متعدد، مخاطب نداشت و ديگري فرهنگي كه تحت سانسور به صورت ساميزدات و زيرزميني درآمده و مخاطبان فراوان داشت؛ اما به ويژه رشد جمعيت كتابخوان و بافرهنگ سبب تغييرات سريع در آن كشور شد. هنگامي كه در پراگ بودم كه به نظر من كه همه پايتختهاي اروپا را ديده بودم، زيباترين پايتخت اروپايي است و در آن بخش قديمي و جديد شهر در هم آميخته و معماري جذابي پديد آورده است؛ از جمله به ميدان ونتسسلاس هم رفتيم كه در 1918، 1948، 1968 و 1989 در چهار نوبت مركز گردهماييهاي دانشجويي مهمي در تاريخ چك بود كه به خصوص دو مورد آخر تحت هدايت الكساندر دوبچك و واستاوهاول بيشتر به يادها مانده باشد كه هر دو شخصيتي فرهمند و كاريزماتيك بودند كه توانستند تغييرات (نميگويم انقلاب چون هر دو با انقلاب به دليل هزينههاي بالاي آن مخالف بودند) را در جهت درست و با هدف پيشرفت جامعه هدايت كنند و شكست ظاهري اول هم در واقع نطفه پيروزي آتي بود. بدون ترديد مهمترين عامل تغيير در جهت پيشرفت در هر جامعه، اعتلاي آگاهي مردم آن جامعه است. همان طور كه بيژن عبدالكريمي در مجله چشمانداز ايران نوشته است، در مورد هر الگوي پيشرفتي مهم آن است كه از محتواي آن پيشرفت سوال شود. آيا پيشرفت در جهت استيلاي نظامي يا رشد فرهنگي است؟ در چك، معماران جامعه، پيشرفت را در جهت اعتلاي فرهنگي از همان آغاز تعريف كردند.
٭استاد دانشگاه اصفهان