حسين قهار/ انتشار يك گزارش تند عليه سيستم مديريتي و اجرايي دبيركل فدراسيون فوتبال، باعث شد عليرضا اسدي سكوت چندين ماهه خود را بشكند! وقتي روز گذشته يكي از خبرگزاريهاي رسمي با ادبياتي غيرمنتظره و تند در شروع گزارش خود نوشت: «دبيركل كه از بدو ورودش جز انتقاد از عملكرد تيم ملي و بعدها بگم بگم و تهديد به افشاگري «در صورت لزوم» موضعي نداشته است، اين روزها به جاي پاسخگويي در قبال عملكرد چالش برانگيزش در سكوتي مبهم فرو رفته است»، اين مدير مجبور شد براي روشن شدن اذهان عمومي درباره سكوتش و انتقادات تندي كه عليه او مطرح شده است، توضيحاتي ارايه بدهد. دبيركل كه اين روزها همه ميدانند رابطه خيلي خوبي با مديران ارشد فدراسيون فوتبال ندارد، با مشكلات بسيار زيادي در اين مجموعه دست و پنجه نرم ميكند. از مقابله با مديراني كه چشم ديدنش در طبقه سوم فدراسيون را ندارند و سعي در ناديده گرفتن قدرت اجرايي و اساسنامهاي او دارند، تا سيستمي كه پروژه حذف او از فوتبال را كليد زده است. آن هم پيش از انتخابات رياست فدراسيون كه اسفندماه سال جاري برگزار خواهد شد. همه اين مسائل تنها يك روز بعد از انتشار خبر درگيري لفظي برخي مديران فدراسيون فوتبال با وزير ورزش و جوانان در مجلس شوراي اسلامي اتفاق ميافتد!
ماجراي تيمهاي بدهكار
و آغاز اختلافات
چند هفته مانده به شروع بازيهاي ليگ برتر كميته انضباطي با ارسال نامهاي به دبيركل فدراسيون، طبق روال سالهاي گذشته، از فدراسيون فوتبال ميخواهد كه جلوي فعاليت تيمهاي بدهكار را در ليگ برتر بگيرند. دبيركل باز هم طبق قوانين سازماني فدراسيون، از آنجايي كه برگزاري ليگ بر عهده كميته مسابقات بود، اين دستورالعمل كميته انضباطي را به مقامات اين كميته ابلاغ ميكند. درباره ماجراي تيمهاي بدهكار حرف و حديث و جنجالهاي بسياري مطرح شد. اما در نهايت همانطور كه پيشبيني ميشد با مصلحتانديشي برخي مديران اين بحران را ختم به خير كردند؛ بدون اينكه يك بار براي هميشه اين موضوع حل و فصل شود. نكته قابل توجه اما اين است كه عليرضا اسدي در جايگاه دبيركل فدراسيون فوتبال تا لحظه آخر مخالف حضور تيمهاي بدهكار در ليگ بود و در نهايت حاضر نشد كه نامه حضور تيمهاي بدهكار در ليگ را خودش به كميته مسابقات بنويسد. در آن مقطع باشگاههاي ليگ برتري بدهكار با دستور و نامه رسمي مستقيم علي كفاشيان به مهدي تاج مجوز بازي پيدا كردند و متن اين نامه هم در رسانهها منتشر شده بود. با اين وجود منتقدان اسدي اعلام كردهاند كه اين مدير چرا جلوي حضور تيمهاي بدهكار در ليگ را نگرفته است و نامه اسدي پيرامون ممنوعيت باشگاهها از حضور در ليگ در حد يك «ژست خبري» باقي ماند؟! حقيقت ماجرا اما اين است كه صدور مجوز حضور تيمهاي بدهكار در ليگ، آغاز درگيريهاي بزرگ و البته شديد مديريتي در فدراسيون فوتبال در چند هفته گذشته بوده است. غيبت اسدي در مراسم تجليل از بهترينهاي ليگ خود گواه اين ماجرا بود. شايد گذر زمان عمق اختلافات مديريتي به وجود آمده بين مديران فدراسيون فوتبال را به همه نشان بدهد. ضمن اينكه در سالهاي گذشته هم پيش از شروع ليگ كميته انضباطي دستور عدم حضور تيمهاي بدهكار در ليگ را صادر ميكرد و چند روز مانده به شروع ليگ اين تصميم با مصلحتانديشي و اعلام اين خبر كه بدهي تيمها از محل درآمدهايشان در سازمان ليگ كسر ميشود، وتو ميشد و هيچوقت كسي از دبيركل وقت فدراسيون درباره نامهاش به سازمان ليگ و ابلاغ اين دستور خواهان توضيح نميشد!
اسدي بايد درباره داوري هم حرف بزند؟!
بحران داوري در ليگ برتر فوتبال ايران اين روزها سروصداي زيادي در محافل ورزشي به راه انداخته است. بعد از بركناري حسين عسگري از رياست دپارتمان، اعضاي كميته داوران ابراهيم ميرزابيگي را به عنوان جانشين به مديران فدراسيون پيشنهاد دادند. اما مسعود عنايت در نهايت انتخاب نهايي دبيركل براي اين سمت بود؛ اتفاقي كه باعث شد بعضي از اعضاي كميته داوران فدراسيون به نشانه اعتراض از سمت خود استعفا بدهند! حالا با گذشت چند هفته از شروع ليگ برتر و اشتباهات بزرگ داوران، در رسانهها مطرح شده كه شخص دبيركل فدراسيون فوتبال بايد درباره اين مشكلات پاسخگو باشد، چرا كه انتخاب عنايت توسط او انجام شد. منتقدان اسدي اعلام كردهاند كه اين مدير به خاطر نقشي كه ايفا كرده بايد در اين مدت درباره مسائل داوري اظهارنظر مستقيم ميكرد، اما اين اتفاق رخ نداده است.
اسدي: اگر حرف نميزنم از ضعف و ترسم نيست
دبيركل رسانهگريز بودن خود را قبول دارد. اما در توضيح آن ميگويد: « رسانهها حق دارند اما هميشه سه نكته را در نظر ميگيرم؛ اول منافع شخصي خودم است كه آن را در نظر نميگيريم و اهميتي نميدهم، نكته دوم منافع ملي است و نكته سوم منافع فدراسيون فوتبال. اگر مصاحبه نميكنم احساسم اين است كه مصاحبه بايد در جهت سازندگي باشد نه تخريب. وقتي وارد سيستمي شدم كه احساسم اين است كه خيلي جاهايش دچار مشكل است اگر بخواهم اين مشكلات را تحليل و آسيبشناسي كنم و بعد راهحل بگويم امكان دارد كه ميزان تخريبش بالاتر از ميزان سازندگي آن باشد كه اين موضوع در تمام حوزهها ساري و جاري است. به اين خاطر براي اينكه به سه نكتهاي كه در ابتدا اشاره كردم، احترام بگذارم سعي ميكنم سكوت كنم وگرنه هم توان تحليل دارم و هم توان صحبت كردن.»
اسدي اما درباره ماجراي كميته داوران هم تاكيد ميكند: « اگر اساسنامه را مطالعه كنيد ميبينيد كميته داوران به هيچوجه در انتخاب دپارتمان نقشي ندارد و آنها فقط حالت نظارتي دارند. حالا اگر قبلاً اين اتفاق ميافتاد اشتباه بوده است يعني اشتباه ميكردند كه اين امر انجام ميشده است. دوم اينكه بايد ارزيابي ماهيانه صورت گيرد و نمرهها را بررسي كرد و سپس آن را به هيات رييسه فدراسيون ارجاع داد. اگر فردي كه در دپارتمان كار ميكند ناتوان باشد هيچ تعصبي روي وي وجود ندارد. وقتي آيتمهاي تاثيرگذار را برطرف كنيم و برسيم به اين موضوع كه ضعفها به خاطر ناتواني شخصي يك مدير است از لحاظ قانوني ميتوان به او گفت كه شما ناتوان بوديد و اين كارنامهتان است و بايد تغيير كنيد. اين روش صحيح مديريت ساختار يافته است. اينطور نيست كه من كسي را كه دوست داشته باشم، قبول هم داشته باشم از سوي ديگر بدانيد كه وظيفه دبيركل است كه رييس دپارتمان را انتخاب كند و هيچ كس ديگر در اين كار دخالت ندارد و نميتواند دخالت داشته باشد كه البته اين موضوع مورد تاييد فيفا و AFC هم است.»
دبيركل فدراسيون فوتبال درباره نحوه برخورد با داوران پراشتباه هم ميگويد: «ما طبق آييننامه عمل ميكنيم. حالا اگر اين آييننامه و تنبيهاتي كه طبق آن اعمال ميشود، براي مردم قانعكننده نيست اين آييننامه را من ننوشتهام و بايد آييننامه تغيير پيدا كند. اين آييننامه از قبل بود. حداكثر كاري كه ميشد كرد را نيز ما انجام داديم اما اين تنبيهات هم مشكل را حل نميكند چون عواملي بسياري دست به دست هم ميدهند و باعث ميشوند تا اين اتفاقات بيفتند.»
توضيح پاياني اسدي اما درباره علت سكوت كردنش هم در نوع خود جالب توجه بود. او تاكيد دارد: « براي تمام برادرانم كه در حوزه رسانه زحمت ميكشند احترام قائل هستم و همه آنها براي من عزيز هستند اما اگر سكوت ميكنم از ضعف يا ترسم نيست و خدا را شاهد ميگيرم كه نميخواهم جسارتي به كسي كرده باشم يا بخواهم ساختاري را تضعيف كنم.»
فشارها براي حذف اسدي
دبيركل فدراسيون فوتبال امروز متهم به عدم پاسخگويي شده است. بدون هيچ ترديدي بايد نوشت كه عليرضا اسدي امروز ميان بسياري از رسانهها محبوب نيست، چراكه او مدير نزديك به جريان حاكم بر فوتبال كشور نبود و با نظر وزارت ورزش و جوانان جانشين مهدي محمد نبي در فدراسيون فوتبال شد. اسدي همان طور كه در جلسه پيشكسوتان فوتبال با وزير ورزش هم رسما اعلام كرد، ساختار اجرايي و اداري و سازماني فدراسيون فوتبال را به هيچ عنوان قبول ندارد و در تلاش است كه اصلاحات مدنظر خودش را در اين مجموعه انجام بدهد، منتها اين عملكرد اسدي باب ميل خيلي از افراد نيست. شايد به همين دليل است كه اين روزها دبيركل را بهشدت تحت فشار قرار دادهاند و در بسياري از مواقع هم قدرت اجرايي و سازماني او را ناديده ميگيرند! حتي برخي جريانها كه امروز درست در نقطه مقابل اين مدير قرار گرفتهاند به دنبال حذف او از صندلي دبيركلي فدراسيون فوتبال هستند. حتي شنيده ميشود گزينه مدنظر اين جريان مخالف مدتي است كه در كلاس زبان پيشرفته انگليسي هم شركت ميكند تا براي تكيه زدن بر اين مسند مشكلي نداشته باشد! حقيقت ماجرا اين است كه اين روزها جنگ قدرت عجيبي در مديريت فوتبال ايران به وجود آمده است. واكنش اسدي درباره اختلافاتش با برخي از اركان فدراسيون فوتبال خود گواه همهچيز است: « با هيچ آدمي كه به اين مملكت خدمت كند مشكلي ندارم!»
شايد گذر زمان مشخص كند منظور دبيركل امروز فدراسيون فوتبال از اين جملات چيست. بايد صبر كرد. خبرهاي مهمي در راه است.