گروه ديپلماسي| «ايران و روسيه، بشار اسد را براي مذاكره متقاعد كنند.» اين درخواستي است كه جان كري در ديدار با فيليپ هاموند، وزير امور خارجه انگليس مطرح كرده است و شايد اين سخنان كري در آن ديدار، جزو نخستين سخناني باشد كه وزير امور خارجه امريكا از ايران درخواست كرده باشد تا به حل و فصل مسالهاي كمك كند. از سوي ديگر، هركدام از مسوولان عالي كشورهاي اروپايي كه پس از توافق هستهاي به تهران آمدهاند، از ايران خواستهاند تا به پايان دادن بحران سوريه كمك كند. درباره نقش ايران براي صورتگيري يك گفتوگوي بينالمللي براي پايان دادن به بحران سوريه با قاسم محبعلي، مديركل اسبق وزارت امور خارجه گفتوگويي داشتهايم كه در ادامه ميآيد.
آيا شرايط براي انجام گفتوگوهاي بينالمللي براي حل بحران سوريه با مشاركت ايران فراهم است؟
بحران كنوني سوريه هماينك به چهارمين سال خود رسيده و طي اين مدت هيچ كدام از طرفين نتوانستهاند به اهداف خود دست يابند. در اين مدت ايران و روسيه در كنار دولت سوريه بودهاند و با حمايتهاي خود مانع از سقوط دولت بشار اسد شدهاند اما از سوي ديگر، نيمي از خاك سوريه در دست داعش و مابقي آن در دست گروههايي مانند جبهه النصره، جيشالاسلام و ديگر گروههاي تروريستي است و فقط 30 درصد خاك سوريه در دست دولت مركزي است. با اين وجود، مخالفان بشار اسد هم نتوانستهاند به اهداف خود يعني سقوط بشار اسد برسند. ميتوان گفت موفقترين گروه در اين ميان، داعش است و اين موجب شده تا داعش دشمن مشترك هم ايران و هم كشورهاي اروپايي و امريكايي باشد. چهار سال گذشته نيز نشان داده است كه راهكار حل بحران سوريه، نظامي نيست بلكه سياسي است و اين موجب شده تا يك فضاي جديد براي همكاريهاي بينالمللي و مذاكره فراهم شود و ايران، روسيه و امريكا ميتوانند در اين راستا نقشآفريني مشتركي داشته باشند. هر سه كشور مخالف تجزيه سوريه و موافق حفظ ساختار و حاكميت اين سه كشور هستند اما در رابطه با دولت آتي اين كشور و بودن يا نبودن بشار اسد با يكديگر اختلافاتي دارند. با اين حال، صحبتهاي روز گذشته كري نشان داد كه امريكا براي حل بحران سوريه اراده لازم دارد و شايد بتوان گفت اظهارنظر وي مبني بر اينكه بشار اسد لازم نيست فورا كنار برود، يك راهحل بينابيني باشد. با اين وجود، اين شرايط فرصت خوبي است تا طرفين با يكديگر گفتوگو كنند.
ايران در برگزاري يك گفتوگوي بينالمللي براي حل بحران سوريه چه نقشي ميتواند داشته باشد؟
نه ايران و نه هيچ يك از طرفهاي موثر در بحران سوريه، هيچ كدام به تنهايي توانايي حل و فصل بحران سوريه را ندارند. در عرصه بينالمللي امريكا و روسيه دو قدرت اصلي در اين ماجرا هستند و ايران، تركيه و عربستان قدرتهاي موثر منطقهاي محسوب ميشوند. در چهار سال گذشته نيز هيچ كدام نتوانستهاند به خواست خود به صورت كامل دست يابند و اين ضروري ميسازد تا طرفين موثر به رايزني بپردازند. به نظرم جمهوري اسلامي ايران به عنوان قدرت موثر منطقهاي ميتواند در ساير كشورها و قدرتهاي موثر در اين ماجرا در زير چتر سازمان ملل به حل و فصل ماجرا بپردازد تا ضمن حفظ منافع ملياش، به حل و فصل اين بحران كمك كند.
آيا غربيها اين اراده را دارند كه با ايران و دولت بشار اسد در اين باره رايزني كنند؟
اين اراده وجود دارد. البته بايد يادآور شوم كه گفتوگوهاي بينالمللي براي حل بحران سوريه پيش از اين وجود داشته اما اين ايران بوده كه در آن حضور نداشته است. در اين گفتوگوهايي كه روسيه نيز حضور داشته، چارچوبهايي نيز براي حل بحران به دست آمده است و شايد اظهارات آقاي كري را نخستين دعوت رسمي براي مشاركت ايران در اين باره محسوب كرد.
انجام اين گفتوگوها چه نتايجي خواهد داشت؟
هماينك مهمترين اختلاف درباره دولت انتقالي و دولت آتي سوريه است. به عبارت ديگر، مساله اصلي بودن يا نبودن بشار اسد است و در اين باره نيز طرفين ميتوانند به يك راهكار ميانه برسند.
آيا دستيابي به توافق هستهاي موجب شده تا طرف غربي به فكر استفاده از چنين مدلي براي حل بحران سوريه باشد؟
حل مساله هستهاي درس خوبي براي همه جهانيان بود و به همگان اثبات كرد كه با گفتوگو و ديپلماسي ميتوان سختترين مسائل را هم حل كرد. ما بايد به اين نتيجه برسيم كه با طرف غربي در اين باره رايزني و گفتوگو كنيم زيرا اين گفتوگو در حل مساله نقش بسيار مهمي دارد و مساله سوريه حل نميشود مگر آنكه تمامي طرفين موثر به پاي ميز مذاكره بيايند و به رايزني پرداخته و با يكديگر به همكاري مشترك بپردازند. هماكنون چندين ميليون نفر به خاطر اين بحران كشته و آواره شدهاند و اين مساله ضرورت گفتوگوها و همكاريهاي مشترك را بيش از پيش كرده است.
حل بحران سوريه در پي همكاري ايران و كشورهاي اروپايي به صورت مستقيم بدون حضور مستقيم امريكا امكانپذير است؟
همكاري ايران و كشورهاي اروپايي در حل بحران سوريه بيترديد سازنده است ولي بايد متوجه باشيم كه اروپا تمامكننده نيست. اروپا منهاي امريكا توانايي حل بحرانها از جمله بحران سوريه را ندارد كما اينكه در ابتداي پرونده هستهاي ايران اروپاييها نتوانستند كار را تمام كنند. من فكر ميكنم كه در شرايط كنوني، بدون حضور امريكا مسالهاي حل نخواهد شد. با اين وجود، كوتاهترين، سادهترين و اصليترين راه براي حل بحران سوريه ميتواند گفتوگوي ايران و امريكا باشد. آنها با ايران فقط بر سر بشار اسد اختلاف نظر دارند ولي در مسائل كلي يك اشتراك نظر اصولي با يكديگر دارند. امريكا درباره بسياري از مسائل با تركيه و عربستان بر سر همين مسائل است وگرنه به خواسته آنها در حمله مستقيم به سوريه تن ميداد.
آيا امريكا دست ايران و روسيه را با توجه به بحرانيتر شدن شرايط موجود باز گذاشته است؟
باراك اوباما برخلاف دوره جورج بوش به چندجانبهگرايي اعتقاد دارد. به عبارت ديگر، يكي از استراتژيهاي اوباما استفاده از همه بازيگران براي حل مساله است در حالي كه دولت نومحافظهكار قبلي، بوش اعتقاد داشت امريكا بايد به تنهايي به حل و فصل مسائل بپردازد. درباره بحران سوريه نيز امريكا اعتقاد به حذف ايران و روسيه نداشت هرچند كشورهايي مانند عربستان، تركيه و رژيم صهيونيستي مانع از نقشآفريني ايران شدند و نگذاشتند كه نقشآفرينياي داشته باشد.
آيا كشورهاي غربي براي نزديكي مواضع تهران و رياض اقدامي خواهند كرد؟
من فكر نميكنم كه كشورهاي غربي از اختلاف ايران و عربستان ناراحت باشند و حتي ممكن است از اين اختلاف سود ببرند ولي نكتهاي كه بايد به آن اشاره كنم، امريكا به دنبال مديريت وضع موجود است تا كار به درگيري نرسد ولي از رقابت ميان تهران و رياض سود ميبرد. به عبارت ديگر، اگر اختلافي ميان ايران و عربستان نبود، ديگر شرايط براي حضور و نقشآفريني طرفهاي ديگر فراهم نميشد.
بهنظر شما حل بحران سوريه بدون حضور كشورهاي عربي و با مشاركت كشورهاي غيرعربي شدني است؟
چه بخواهيم و چه نخواهيم، عربستان و تركيه از جمله طرفهاي موثر در بحران سوريه بوده و هستند. پس نميتوان آنها را حذف كرد. از سوي ديگر، آنها در مذاكرات قبلي بودهاند و اگر قرار بود كاري صورت گيرد و نتيجهاي به دست بيايد، تا به امروز بايد آن نتايج خود را نشان ميدادند. نكته جديد اضافه شدن ايران براي حل بحران سوريه است پس لازم است از اين فرصت براي حل بحرانهاي منطقهاي بكوشيم.