كتابخانه
در هزارتوي ذهن
در كهكشان راه شيري بيش از ۱۰۰ ميليارد ستاره هست و نزديك به همين تعداد نورون در مغز ما. براي رسيدن به نخستين ستاره در بيرون از منظومه خورشيدي خودمان، بايد كمابيش ۴۰ تريليون كيلومتر بپيماييم تا به جسمي برسيم كه پيچيدگياش شبيه همان چيزي باشد كه روي شانههايمان جا خوش كرده است. ذهن و گيتي با اينكه بزرگترين چالش علمي همه دوران را پيشرويمان گذاشتهاند، ولي رابطهاي عجيب در بطن خود دارند. از يك سو آنها قطبهاي مخالف هستند. يكي به عظمت فضاي بيروني ميپردازد، جايگاه چيزهايي عجيب مانند سياهچالهها، ستارگان منفجرشونده و كهكشانهاي برخوردكننده. ديگري دلمشغول فضاي دروني است؛ جايگاه عزيزترين و خصوصيترين اميدها و آرزوهايمان. ذهن چيزي جز انديشه آتي ما نيست، ولي هنگامي كه از ما خواسته ميشود آن را توضيح دهيم، سرگردان ميشويم. بنابراين ترديدي وجود ندارد كه مغز و كاركردهايش، به دليل پيچيدگي ساختاري و عملكردي، از ديرباز ريشه در رازآلودگي داشتهاند و شناخت آنها دلمشغولي كمابيش هر كسي بوده كه دستي بر آتش علم و دانش داشته است. فيزيكدانان نشان دادند كه مغز انسان از يك باتري كه مغز را اسكن ميكند با يك تكنولوژي بالا ابداع شده است. بنابراين روياهاي ما، كنترل ذهن و حركت اجسام به وسيله ارواح نه تنها ممكن است بلكه ميتواند واقعيت داشته باشد. اين پژوهش حيرتآور در لابراتوارهاي سراسر جهان به عنوان آخرين درجه پيشرفت بشر در علم اعصاب و فيزيك در نظر گرفته ميشود. كتاب «آينده ذهن» اثري خواندني و جذاب براي آشنايي با مغز و ذهن است كه خواننده را با سازو كارهاي مغز و دنياي رازآلود ذهن بيشتر آشنا ميكند. در واقع ذهن و گيتي بزرگترين رازهاي طبيعت هستند. انسان به ياري همه تكنولوژي گستردهاي كه در خدمت دارد، توانسته از كهكشانهايي در ميلياردها سال نوري دورتر عكس بگيرد، در ژنهاي كنترلكننده حيات دست ببرد و در قلمرو دروني اتم به كاوش بپردازد ولي ذهن و گيتي هنوز هم ما را سرگرم و مبهوت ميكنند. آنها مرموزترين و افسونكنندهترين مرزهاي شناخته شده علم به شمار ميروند. نويسنده اين كتاب «ميچيو كاكو»، فيزيكدان مشهور امريكايي، (ژاپني تبار) نويسنده نام آشنايي است كه كتابهاي جذاب و خارقالعادهاي را منتشر كرده و از بنيانگذاران نظريه ريسمان است. كتابهاي اين نويسنده همواره در ميان پرفروشترين كتابهاي علمي قرار گرفتهاند و كتاب حاضر تحت عنوان «آينده ذهن» نيز يكي از جذابترين كتابهاي اين نويسنده است. در اين كتاب به اين دنياي پيچيده ذهن وارد ميشويم و نويسنده با زباني ساده و قابل فهم براي عموم افراد از اين پيچيدگيها و رازگونه بودن ذهن سخن ميگويد و به موضوع جديدترين تحقيقات مربوط به مغز و هوش مصنوعي و پيشرفتهاي ممكن طي چند دهه آينده ميپردازد. خواننده اين اثر، در كنار آشنايي با ساختار و ساز و كار مغز، با تكنولوژيهاي مرتبط رو به رو ميشود و ميفهمد كه دانشمندان در اين وادي چگونه پيش ميروند و آخرين دستاوردها چيست، چگونه ميتوان به مدد اين تجهيزات، بر ناتوانيهاي جسماني ناشي از بدكاري مغز چيره شد، آيا تلهپاتي و روانجنباني شدني است؟ سپس كاكو، ما را به گوشههاي وهمناك مغز راهنمايي ميكند و مغاك بيماريهاي رواني را نشانمان ميدهد. آگاهي و خويشتن كه همواره مورد توجه بشر بوده، در اين كتاب تعريفي نو، از يك فيزيكدان پيدا ميكند. قابل ذكر است كه پيشتر اين كتاب توسط ناشرهاي مختلفي چاپ شده است.
نقد يك ليبرال بر ليبراليسم
انديشه سياسي در دهههاي اخير تحولات شگفتانگيزي را تجربه كرده است، تا جايي كه بايد در بسياري از مفروضات به ظاهر جزمي اين حوزه از تفكر بايد شك كرد. يكي از اين مفروضات دوگانهسازي عدالت يا آزادي و هم بسته كردن آن با دوگانه
سوسياليسم- ليبراليسم است. به عبارت روشنتر در ارزيابي نخست معمولا اين طور گفته ميشود كه در يك نظام انديشهاي سياسي اولويت يا بايد با عدالت باشد يا با آزادي و بر اين اساس متفكران را به دو دسته سوسياليست و ليبراليست تقسيم ميكنند و گفته ميشود كه يك متفكر سوسياليست كسي است كه بر اولويت و تقدم عدالت بر آزادي تكيه دارد در حالي كه يك انديشمند ليبراليست اصالت را به آزادي ميدهد و عدالت را فرع و شايد نتيجه آن بداند. تحولات عيني عرصه سياست و اجتماع اما نشان داده كه ماجرا به همين سادگي نيست و همين امر سبب شده كه در هر دو جبهه متفكران و انديشمندان مهمي به بازانديشي اين دوگانهسازيهاي سادهانگارانه پر داختهاند. در ميان متفكران ليبرال در سده بيستم بدون شك مهمترين اين انديشمندان جان راولز (2002-1921) فيلسوف سياسي بزرگ امريكايي است كه با كتاب اينك كلاسيكشده نظريهاي درباره عدالت (1971 ترجمه مرتضي نوري) كوشيد اين باور را به چالش بكشد و از دل مفروضات اساسي انديشه ليبرال مفهوم عدالت را صورتبندي كند. مباحث راولز البته در ميان شاگردان و متفكران پس از او بيپاسخ نماند و بسياري از انديشمندان از دو جناح به نقد و بررسي ديدگاههاي او پرداختند. مايكل سندل (متولد 1953) فيلسوف سياسي معاصر امريكايي و استاد دانشگاه هاروارد يكي از اين متفكران است كه انتقادهاي جدياي از ديدگاههاي استادش راولز درباره عدالت كرده است. خوشبختانه در سالهاي اخير آثار متعددي از اين فيلسوف سرشناس امريكايي منتشر شده است كه از آن ميان ميتوان آنچه با پول نميتوان خريد و عدالت، كار درست كدام است (هر دو با ترجمه حسن افشار) اشاره كرد. اخيرا نيز كتاب ليبراليسم و محدوديتهاي عدالت از مايكل سندل با ترجمه حسن افشار به همت نشر مركز منتشر شده است. سندل در اين كتاب كه درسال 1982 منتشر شده به نقادي جدي از ديدگاههاي رالز ميپردازد و ميگويد هويت فرد انسان در جمعهايي كه عضو آنهاست و از تعهداتي كه بر اثر عضويت در آنها پيدا ميكند شكل ميگيرد. ارادت اخلاقي سندل به كانت مشهود است و او ادعا ميكند كه هر گاه فيلسوفان نوليبرال از جمله رالز خواستهاند اخلاق كانت را از وجه متافيزيكي آن خالي كنند دچار تناقض شدهاند. به تعبير مجمل مترجم اين كتاب نقد يك ليبرال بر ليبراليسم است.
پرسشهاي پراكنده فرهنگي
كتاب «صد و يك پرسش از فرهنگ» از سري كتابهاي انسان شناخت، توسط ناصر فكوهي نوشته شده و انتشارات تيسا آن را در 435 صفحه منتشر كرده است. به گفته نويسنده، اين كتاب مجموعهاي است، تعمدا پراكنده از پرسشهاي فرهنگي براي ارايه پاسخهايي در زمينههاي اساسي فرهنگ ما و فرهنگ ديگران؛ مباحث و پرسمانهايي كه بتوانند پديدهها و رخدادهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي را در رويكردي فرهنگي تحليل كنند. هدف اساسي در ارايه اين كتاب كه از مجموعه نوشتههايي كه پيشتر منتشر شده و در مطبوعات گرد آمده و پس از بازبيني تكميل شدهاند، فراتر از ارايه ديدگاههاي فكري مختلف و با وجود يا بركت داشتن رويكردهاي فكري ديگري نسبت به واقعيتهاي بيروني، تمايل به پيش رفتن و تعميق در اين مسائل از دريچه فرهنگ است. اين كتاب به پرسشهايي اختصاص يافته است كه ميتوان از فرهنگ در همه ابعاد و همه تفسيرهاي آن پرسيد. در بخشي از كتاب آمده است: «سخن گفتن از «فرهنگ ايراني» را ميتوان به گونههاي مختلف سياسي، تاريخي، اجتماعي، اسطورهاي و حتي ادبي توجيه كرد و بدان باور داشت اما هرگز نبايد از ياد برد كه اين فرهنگ بيش از آنكه در انسجام، يكدستي، همگني، روان بودن و غيره خود را بروز دهد، در فرآيندي از تنشها، تناقضها، گوناگونيها، بيثباتيها، عدم قطعيتها، جابهجاييها و موازي بودنهاي شناختي و زباني و قومي و غيره به خود شكل داده و خود را توليد و بازتوليد كرده و ميكند كه در مجموع اصل قدرت در آن حرف اول را ميزده است». سوالهاي اين مجموعه به مفاهيمي چون فرهنگ اصيل، توسعه فرهنگي، انسجام فرهنگي، نسبت تاريخ و فرهنگ، واپس ماندگي فرهنگي، هويت فرهنگي، بازنمايي فرهنگي، فرهنگ بين جنسيتي، انحطاط فرهنگي، تعلق فرهنگي، اشرافيت فرهنگي، رابطه انسانشناسي زيستي و انسانشناسي فرهنگي، پوپوليسم، ضد فرهنگ و مفاهيمي از اين دست ميپردازد و در نهايت بيان ميكند كه چرا بايد از فرهنگ انتظار پاسخگويي به اين سوالات را داشت.