درباره ستاره تازه انزلي
عماد واسع/ اين كار را نكنيم، لقبش ندهيم و قايقرانش نناميم، او يكي است مثل خيلي از همانهايي كه لقب پديده دادهايم، سعيد صدايش كنيم با همان شعفي كه نادر براي نخستينبار در آغوشش گرفت و زير گوشش نجوايي با ملودي موج صداي باران گره خورده بود. او قايقران نيست. او حالا عزت يك مردم است از شرياني كه رفته بود، فقط خاطرهاي از آن بماند، مردان درون قهوهخانه و قندي در ميان دو انگشت شست و اشاره سرگردان از اين همه سرگيجه بود يا چشماني كه ميخواهند سيروس را از سينه ديوار كاشي كاري شده دودهگرفته بيرون بياورند تا برايشان 30 متري 40 متري ضرب سرمستي بنوازد. سعيد را به غايت نامش زمزمه كنيم بهنام سعيد عزتاللهي فرزند نادر، سعيد را براي اين دوست داشته باشيم كه ارثيه پدران را سينه به سينه آموخت و مانند نهالي به پيكره ماراتنوار ناجوانمرد رقابتهاي اين روزها گام نهاد، همان سعيدي كه نادر از خود زد تا باب ميلش بشود، هميني كه رو دست ميبرنش و برايش سور ميگيرند، ميشود پسر خوشقواره خوشسيما آيندهدار بندر، كه شده سوگلي مرد پرتغالي، براي رقصش درون زمين با گردي توپ تا بشود جوانك گلادياتوري كه ميخواهد از نسل فاتحين جنگهاي تن به تن براي علمداري كردن ميانه ميدان لقب بگيرد تا نشان دهد آوازهاي كودكي مادرانه در مدح اساطير ديارش را خوب به ياد دارد. سعيد عزتاللهي نه قايقران است و نه كس ديگر بلكه خود خودش است. محصولي جديد از دادههايي از نسلي كه حوصله و اهل درامهاي نوستالوژيك نيستند. سعيد شماره 9 طلايي فقيد شهرش را به خوبي ميشناسد، بهتر از من يا نگاه تيزبينانهتر از شما سعيد را عزتاللهيهايش بخوانيم تا مانند زارع كشتزارمان را به باد آفت نسپرد و تا قايقي كه به دستش سپردند حتي با ذرهاي صلابت در قايقراني ما را به ناكجاآباد تدبير نبرد!