• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3399 -
  • ۱۳۹۴ يکشنبه ۱ آذر

خشونت و ريشه‌هاي آن در مدرسه

محمدرضا نيك‌نژاد٭


 آذرماه سال گذشته بود كه خبر كشته شدن يك دبير فيزيك با چندين ضربه چاقوي دانش‌آموزش، فضاي اجتماعي و رسانه‌اي كشور را درنورديد و براي چندين هفته موجش آرام نگرفت. روز يكم آذر سال 93 دانش‌آموز سال اول دبيرستان حافظي بروجرد در دقيقه‌هاي پاياني وارد كلاس مي‌شود. «محسن خشخاشي» كه يكي از خوشنام‌ترين و باسوادترين دبيران شهر به شمار مي‌آيد، به او اجازه ورود نمي‌دهد. دبير گمان مي‌كند كه دانش‌آموز دير كرده و اكنون نيز بدون اجازه معاون مي‌خواهد وارد كلاس شود. از او مي‌خواهد كه از معاون نامه‌اي بگيرد و بعد به كلاس برگردد. دانش‌آموز - كه با پدرش آمده بود، پس از گفت‌وگو با معاون مدرسه و خط و نشان‌هاي پدر به سبب نمره‌هاي كم ناراحت است - عصبي مي‌شود و چاقو را از جيب درمي‌آورد و پس از وارد كردن چند ضربه به معلم از دبيرستان مي‌گريزد. خشخاشي به علت شدت زخم‌ها شب در بيمارستان درمي‌گذرد و دانش‌آموز پس از چند ماه در تهران و در حالي كه به علت درگيري خياباني بازداشت شده بود، شناسايي و به جرم قتل به بروجرد منتقل مي‌شود. امروز پس از يك سال، يك جلسه دادگاه تشكيل شده است و هنوز پرونده در دست بررسي است و هيچ حكمي صادر نشده است. پس از كشته شدن خشخاشي در كلاس، تحليل ها- حتي بدون انتشار دقيق خبر- انگشت اتهام را به سوي معلم نشانه رفت. اينكه معلم دانش‌آموز را كتك زده و دانش‌آموز از خودش دفاع كرده و بچه را زير مشت و لگد گرفته و... اين سخنان در حالي منتشر شد كه هيچكدام به اين نكته توجه نمي‌كردند كه اين معلم است كه به خاك و خون كشيده شده و اكنون مقتول، خود، متهم به شمار مي‌آيد! اما نگارنده كه در شش سال همكاري، خشخاشي را از نزديك مي‌شناخت او را يكي از آرام‌ترين و مهربان‌ترين دبيران شهر مي‌دانست و هيچگاه باور كردني نبود كه او به دانش‌آموزانش زور بگويد و نامهرباني كند، چه رسد به اينكه دست به تنبيه بدني بزند.  مهم‌ترين دستاورد خونِ بر زمين ريخته شده محسن خشخاشي اين بود كه جامعه از دريچه‌اي ديگر – يعني خشونت‌زايي و خشونت‌پروري – ساختار آموزشي كشور را واكاوي كند. گرچه خشونت در مدرسه ريشه نمي‌گيرد و داراي زمينه‌هاي ژرف و گسترده فرهنگي – اجتماعي است اما گماني نيست كه اين ويژگي زشت انساني در مدرسه بازتوليد مي‌شود و مي‌تواند در نهاد تك‌تك شهروندان آينده نهادينه شود. اين شرايط هنگامي نگران‌كننده‌تر مي‌شود كه ساختار آموزشي نه تنها براي مبارزه با خشونت گرايي برنامه‌اي ندارد بلكه خود نيز به خاطر ساختار ويژه‌اش بر آتش آن مي‌دمد. از اين روست كه شماري از فرهنگيان در روزهاي گذشته با تهيه يك بيانيه به برخي از ريشه‌هاي خشونت در مدرسه پرداخته‌اند. در بخشي از اين بيانيه مي‌خوانيم «خشونت در مدرسه اما، ريشه‌هايي در خود آموزش و پرورش هم دارد. شمار بالاي دانش‌آموزان كلاس، كمبود يا نبود مشاور پرورشي و مددكار اجتماعي كارآمد و كارشناس، فضاي ناشاد مدرسه‌ها، كمبود امكانات ورزشي، درس‌هاي خسته‌كننده و حجم بالاي آنها، نبود يا ضعف قانون و آيين نامه‌هاي حمايتي از حقوق معلم، كم اعتبار شدن جايگاه معلم و... (كه بخش بزرگي از اينها همان جلوه‌هاي خشونت پنهاني است كه نسبت به دانش‌آموزان و معلمان اعمال مي‌شود) هنگامي كه با مشكلات گوناگون فرهنگي، اقتصادي و... جامعه گره مي‌خورد نتيجه‌اي جز تشديد خشونت و درگيري پديد نمي‌آورد. سال‌هاست كه فرهنگيان از شرايط نامناسب آموزشي و كاري خود شكايت دارند و به روش‌هاي گوناگون، فراهم آمدن شرايط يك آموزش و پرورش كيفي را خواستار شده‌اند و مي‌شوند. سال‌هاست كه فرهنگيان به فرادستان كشور هشدار مي‌دهند كه آموزش و پرورش ايران، آسيب ديده و آسيب‌زاست و بايد در اولويت برنامه‌ريزي‌ها و تصميم‌گيري‌ها بنشيند. سال‌هاست كه فرهنگيان به كم‌توجهي‌ها و كم‌اعتنايي‌هايي كه به اين نهاد مهم فرهنگي كشور مي‌شود، انتقاد و اعتراض دارند.»  اين بيانيه پيشنهاد مي‌دهد كه روز كشته شدن محسن خشخاشي از سوي آموزش و پرورش به عنوان «روز «نه» به خشونت در مدرسه» نامگذاري شده و در اين روز توجه همه گروه‌ها و طبقه‌هاي اجتماعي به سوي از ميان بردن هر نوع خشونت در مدرسه و ساختار آموزشي متمركز شود. آموزش و پرورش مدرن به سويي مي‌رود كه افزون بر كمرنگ كردن رفتارهاي خشونت‌زا مي‌تواند زمينه پرورش شهروندان خشونت پرهيز و مدارمحور و اخلاقي را نيز فراهم كند. شرط داشتن چنين مدرسه‌هايي ورود آموزش‌هاي شهروندي و پي‌ريزي رفتارهاي اخلاقي در مدرسه و ساختار آموزشي است. اما آيا ساختار كنوني آموزش و پرورش چنين زمينه‌هايي را دارد؟ آيا سمت و سوي سياستگذاري‌ها و تصميم سازي‌هاي آموزشي در راستاي از ميان برداشتن زمينه‌هاي خشونت‌زايي در مدرسه است؟ آيا گرفتاري‌هاي روزمره و ژرف ساختار آموزشي مانند كمبود بودجه، پايين بودن كيفيت آموزشي، آموزش‌گريزي دانش‌آموزان، نزديك 65 درصد مدرسه‌هاي فرسوده، 5000 بخاري نفتي و... مسوولان آموزشي اجازه پرداختن به لايه‌هاي ژرف‌تر آموزش يعني آموزش‌هاي شهروندي و اخلاقي را مي‌دهد؟ اميد است پاسخ همه اين پرسش‌ها به زودي آري شود. ٭ عضو كانون صنفي معلمان

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون