• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3406 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۹ آذر

نگاهي به مفاهيم جديد در باب امنيت انرژي

در جست‌وجوي امنيت تقاضا

  هدايت توكلي ٭/ مفهوم امنيت انرژي در طول زمان تغيير كرده است. اگر روزگاري امنيت انرژي به معناي امنيت عرضه بود، امروز امنيت تقاضا نيز مساله‌اي مهم و تاثيرگذار در معادلات اين بازار است. انرژي، كالايي استراتژيك است كه نقشي كانوني در امنيت بين‌المللي و اقتصاد جهاني دارد. از آنجا كه رشد اقتصادي كشورها وابسته به تامين انرژي است، بنابراين امنيت انرژي از مهم‌ترين چالش‌هاي اقتصادهاي بزرگ جهان، به شمار مي‌رود. امنيت انرژي را به عنوان توانايي ايجاد اطمينان در اينكه نيازهاي ضروري انرژي در آينده قابل تامين باشد هم به وسيله منابع محلي در دسترس به لحاظ اقتصادي و از طريق ذخاير استراتژيك و هم به وسيله استفاده از منابع خارجي باثبات و در دسترس تعريف مي‌كند. بارتون، يودول، رون و زيلمن امنيت انرژي را به عنوان شرايطي كه در آن يك ملت، شهروندان و فعالان اقتصادي آن به منابع انرژي كافي با قيمت منطقي براي آينده فارغ از بحران‌هاي جدي،  تعريف مي‌كنند.
افزايش اتكاي به انرژي، اهميت امنيت انرژي را برجسته مي‌كند. نخستين شوك نفتي، پس از جنگ اعراب و اسراييل در سال ۱۹۷۳ امنيت انرژي و مهم‌تر از آن امنيت عرضه نفت را براي كشورهاي صنعتي به خطر انداخت. از آن زمان، سياستگذاران و تحليلگران در جست‌وجوي مفهوم امنيت انرژي و ابعاد آن بوده‌اند. براساس گزارش آژانس بين‌المللي انرژي (IEA) در سال 2006، مصرف انرژي از تمامي منابع شناخته‌شده‌ انرژي، همچنان سير صعودي خود را طي مي‌كند و در اين ميان سوخت‌هاي فسيلي همچنان سهم غالب را خواهند داشت. تا سال 2006 سهم اندكي به منابع انرژي تجديدپذير اختصاص يافته است و با وجود تاكيد شوراي جهاني انرژي بر همگاني كردن انرژي و تلاش براي حفظ محيط‌زيست و سعي در جايگزيني انرژي‌هاي تجديدپذير با آلايندگي كمتر، تحقق اين امر با مشكل مواجه شده است.
براي مصرف‌كنندگان انرژي، امنيت انرژي چيزي جز تضمين اين امر نيست كه انرژي با قيمت مناسب، در زمان موردنظر و به صورت مداوم و بدون وقفه قابل دسترس باشد. اما از ديد عرضه‌كنندگان، امنيت انرژي در امنيت براي تقاضاي انرژي تعريف مي‌شود. عرضه‌كنندگان تمايل دارند براي انرژي توليدي‌شان، تقاضاي كافي وجود داشته باشد چرا كه در غير اين‌صورت عرضه‌كنندگان بايد هزينه‌هاي فرصت زيادي را به دليل معطلي سرمايه‌گذاري‌شان تحمل كنند. همچنين شركت‌هاي نفتي كه نقش مهمي در امنيت انرژي دارند به سودآوري فعاليت‌هاي‌شان توجه زيادي دارند. حاشيه‌ سود پايين، منجر به سرمايه‌گذاري كم در فعاليت‌هاي پايين‌دستي، ميان‌دستي و بالادستي توسط اين شركت‌ها مي‌شود كه نهايتا اثر منفي بر امنيت انرژي دارد.
امنيت انرژي متاثر از شرايط عرضه‌كنندگان انرژي، تقاضاكنندگان انرژي و متصديان صنعت انرژي مي‌تواند موجبات طرح ديدگاه‌ها و ابعاد متغيري را فراهم آورد. هر يك از ايفاگران نقش در بازار انرژي، امنيت انرژي را از منظر خود بررسي مي‌كنند. با توجه به موارد فوق‌الذكر، مشخص مي‌شود كه امنيت انرژي صرفا امنيت عرضه‌ انرژي براي كشورهاي مصرف‌كننده نيست، بلكه دغدغه‌ عرضه‌كنندگان و نيز صنعت انرژي نيز هست.
بزرگ‌ترين تهديد براي امنيت انرژي، سياست‌هاي تبعيض‌آميز كشورهاي صنعتي مصرف‌كننده‌ انرژي، در مصرف انواع حامل‌هاي انرژي (ذغال‌سنگ، نفت، گاز، انرژي هسته‌اي و انرژي‌هاي تجديدپذير) است كه اثرات منفي در تصميم‌گيري كشورهاي دارنده‌ ذخاير انرژي، براي توسعه منابع انرژي مي‌گذارد و مي‌تواند در بلندمدت حاوي آثار منفي بر امنيت انرژي باشد. همچنين تحريم كشورها، تحميل جنگ و تنش سياسي در تضاد با فلسفه‌ امنيت بلندمدت انرژي ارزيابي مي‌شود. بايد دقت داشت كه امنيت عرضه نفت خام همواره از مسائل راهبردي جهان غرب به شمار مي‌رود. كشورهاي صنعتي به ندرت تا به اين اندازه با يكديگر به توافق رسيده و براي تحقق آن همكاري كرده‌اند. آنچه در اين ميان اهميت وافري براي توليدكنندگان دارد، مساله‌اي تحت عنوان امنيت تقاضا براي انرژي توليدي است كه طبيعتا بايد براي آن برنامه‌ريزي داشت.
 در تحليل مساله امنيت عرضه نفت بايد سه عامل ذخاير، توليد و مصرف را با يكديگر در ارتباط دانست. ذخاير، توان عرضه در آينده را نشان مي‌دهد؛ بنابراين اطمينان از بهره‌برداري به موقع ذخاير در آينده از شرايط امنيت عرضه است. سطح توليدات نشان‌دهنده ميزان اطمينان به امنيت عرضه بالفعل است؛ در حالي‌كه سطح مصارف وابستگي به عرضه نفت خام را تعيين مي‌كند.
راهبرد مصرف‌كنندگان بزرگ و شركت‌هاي نفتي بين‌المللي در مقابله با احتمال به خطر افتادن امنيت عرضه نفت خام، به كارگيري سياست تنوع‌بخشي به عرضه نفت خام بوده است تا بتوانند وابستگي شديد خود را در كوتاه‌مدت و ميان‌مدت به عرضه نفت از خليج‌فارس به نحو رضايت‌بخشي كاهش دهند، در‌حالي كه به‌كارگيري اين راهبرد به تنهايي كارساز نيست و افزايش سرمايه‌گذاري اين كشورها در حوزه نفت در كشورهاي در حال توسعه و دارنده نفت مي‌تواند امنيت انرژي را در آينده افزايش دهد. با وجود تمركز منابع نفت و گاز جهان در خاورميانه و به ويژه حوزه خليج فارس، نسبت سرمايه‌گذاري در فعاليت‌هاي بالادستي نفت و گاز در اين منطقه در قياس با ساير نقاط جهان به ويژه امريكاي شمالي و درياي شمال ناچيز بوده است. وجود ذخاير فراوان نفت و گاز در منطقه خاورميانه ايجاب مي‌كند كه كشورهاي توسعه‌يافته براي تامين امنيت انرژي خود، سهم سرمايه‌گذاري در پروژه‌هاي نفتي و گازي اين منطقه را افزايش دهند. همچنين بهينه‌سازي نظام توليد نفت خام در بازار جهاني نيازمند آن است كه توليد در حوزه‌هايي متمركز شود كه نخست حداكثر ذخاير را دارند و دوم هزينه توليد در آنجا پايين‌تر است. با احتساب هر دو معيار، خليج فارس و به ويژه پنج كشور اصلي حوزه آن (ايران، عربستان، عراق، كويت و امارات)، براي سرمايه‌گذاري و بهره‌برداري نفت خام براي افزايش ضريب امنيت انرژي مناسب‌ترين مكان‌ها هستند. اخيرا وابستگي متقابل انرژي ميان توليدكنندگان اوپك به ويژه كشورهاي آسيا پاسيفيك تقويت شده و براي ارتقاي آن در دهه‌هاي آينده نيز برنامه‌ريزي شده است. رشد مصرف نفت و گاز اقتصادهاي آسيا پاسيفيك با توجه به رشد اقتصادي بالاي آنها، بيش از هر منطقه ديگر در جهان است. از سوي ديگر منطقه خليج‌فارس دارنده بزرگ‌ترين و ارزان‌ترين منابع نفت و گاز دنياست.
با اين حال سهم اين منطقه در توليد جهاني نفت پايين‌تر از ميزان و سهم آن در ذخاير جهاني نفت است. به عبارت ديگر، منطقه خليج فارس در مقايسه با مناطق ديگر نظير روسيه، درياي شمال و امريكا كه نسبت به ميزان ذخاير خود، توليد بالايي دارند، در اين زمينه توليد نفت و گاز كمتري دارد. بنابراين براي افزايش توليد نفت منطقه و وابستگي بيشتر به نفت منطقه برنامه‌ريزي شده است. مشتريان نفت آسيا پاسيفيك تقريبا اكثريت نياز نفتي خود را از منطقه خليج فارس تامين مي‌كنند. با در نظر گرفتن اين شرايط، مصرف‌كنندگان آسيا پاسيفيك در جست‌وجوي راه‌هايي براي تحكيم روابط انرژي با كشورهاي خليج فارس هستند.
اين ديدگاه كه امنيت انرژي از طريق كاهش وابستگي به يك منطقه خاص تامين مي‌شود غيرواقعي و انحرافي است. بازار نفت و (تا حدودي كمتر گاز طبيعي) جهاني و پيوسته است. دوم، به لحاظ شرايط، منطقه خليج فارس همچنان به ايفاي نقش فعال در بازارهاي جهاني نفت و تامين امنيت انرژي ادامه مي‌دهد. سوم، رشد تقاضاي انرژي آسيا پاسيفيك باعث شده كه اين منطقه مناسبات انرژي خود را در چشم‌انداز آينده تقويت و گسترده كند. چهارم، رشد مناسبات انرژي ميان دو منطقه ماهيت سياسي و استراتژيك يافته است. به لحاظ تاريخي، ملت‌هايي تقاضاي بالاي انرژي دارند، امنيت منابع انرژي خود را از طريق پيوندهاي سياسي و نظامي با عرضه‌كنندگان نفت و گاز تامين مي‌كنند. به لحاظ استراتژيك، قدرت‌هاي آسيايي همچون چين و هند در موضوعاتي نظير مشروعيت استفاده از انرژي هسته‌اي براي اهداف صلح‌آميز، مخالفت با تحريم‌هاي اقتصادي و حل مسالمت‌آميز منازعه اعراب و اسراييل كه دربردارنده حقوق فلسطيني‌ها باشد هماهنگي و همكاري دارند. پنجم، اين احتمال وجود دارد كه افزايش وابستگي آسيا پاسيفيك به ويژه چين به انرژي خليج فارس، رقابت ميان اين كشور را به عنوان دومين واردكننده بزرگ نفت دنيا و امريكا نخستين واردكننده نفت دنيا را در آينده تقويت كند. قيمت نفت از كشوري به كشور ديگر با توجه به عوامل متعدد نظير كيفيت نفت، مصارف نهايي، ماليات‌ها، سطوح انتقال و توانايي پالايش متفاوت است. براي مدت زمان طولاني، اوپك نقش موازنه‌دهنده توليد را در بازار نفت بازي كرده است. به اين معنا كه وقتي كشورهايي نظير روسيه، حوزه درياي خزر، شمال آفريقا، توليد نفت خود را افزايش مي‌دهند، اوپك سهم توليد را براي جلوگيري از سقوط قيمت‌ها كاهش مي‌دهد.
قيمت‌هاي نفت تاثيري قوي بر توانايي نهادهاي مالي براي سرمايه‌گذاري در توسعه منابع نفتي دارد. امنيت انرژي بستگي به سطوح موثر سرمايه‌گذاري در توسعه منابع، توانايي توليد و زيرساخت‌هاي تقاضا كه توليد را رشد مي‌دهد، دارد. به‌طور سنتي، قيمت‌هاي بالاي نفت به انباشت منابع مالي در نزد شركت‌هاي ملي و بين‌المللي نفتي و سرمايه‌گذاري‌هاي بيشتر آنها منجر شده است.
ضرورتا سرمايه‌گذاري‌هاي جديد، منابع جديدي را به بازار اضافه كرده و به كاهش قيمت منجر مي‌شود. توانايي ضعيف به‌طور سنتي يك نقش بارز در فطرت‌هاي موقت اما شديد عرضه نفت بازي كرده است. برخي كشورهاي توليدكننده نفت اوپك، به‌طور خاص عربستان سعودي، به‌طور عمدي توانايي توليد بيشتر خود را براي تضمين ثبات بازارهاي جهاني محدود كرده‌اند. رشد اقتصاد جهاني به ويژه در آسياي شرقي و جنوب شرقي، بازار نفت را با يك شوك تقاضاي غيرقابل پيش‌بيني مواجه كرده است.
امنيت عرضه نفت با ايجاد تنوع در عرضه افزايش يافته است. پيوستن مناطق و كشورهاي جديد به توليدكنندگان نفت، ثبات بازارهاي بين‌المللي نفت را بيشتر كرده است. بنابراين، افزايش عرضه از سوي روسيه، كشورهاي حاشيه درياي خزر، آفريقاي غربي و ديگر مناطق آسيب‌پذيري ناشي از وابستگي بازار نفت را به يك منطقه خاص كاهش داده است. جنگ‌ها، عمليات‌هاي نظامي و بحران‌هاي سياسي سبب شده تا انگيزه‌ها براي كاهش وابستگي به منطقه خليج فارس و خاورميانه افزايش يابد.
اگرچه وضعيت سياسي خاورميانه زمينه‌هاي زيادي را براي فهم اين مهم كه عرضه نفت از سال ۱۹۷۳ با وجود بحران‌هاي متعدد دچار انقطاع شده است، فراهم كرده است. توليد‌كنندگان خاورميانه دريافته‌اند كه به كارگيري تحريم نفتي با اهداف سياسي ناكارآمد است. در دهه‌هاي بعد، توليدكنندگان بزرگ نفت توليد خود را براي جبران هر گونه كاهش عرضه ناشي از بحران‌هاي سياسي در سراسر دنيا افزايش داده‌اند.
دارندگان منابع بزرگ بارها، نگراني خود را از بابت امنيت درازمدت تقاضا براي توليد خود ابراز داشته‌اند. اين نگراني بر، رشد ادواري الگوها و سياست‌هايي كه تقاضا براي نفت را كاهش مي‌دهد و ضمنا استفاده از منابع ديگر انرژي را تشويق مي‌كند و همچنين توليدكنندگان اوپك در ايجاد تنوع در اقتصادهاي خود شكست خورده‌اند و همچنان وابستگي آنها به درآمدهاي نفتي ادامه‌دار شده است، استوار خواهد بود. بنابراين نگراني نسبت به امنيت تقاضا، مربوط به درآمدهاي نفتي است. در اين چارچوب، رشد تقاضاي نفت آسيا، از سوي كشورهاي توليد‌كننده نفت اوپك با استقبال مواجه شود.
امنيت انرژي يك موضوع بين‌المللي است كه مستلزم رشد وابستگي متقابل ميان توليدكنندگان و مصرف‌كنندگان عمده است. افزايش شديد تقاضاي نفت آسياي شرقي و جنوب شرقي در اين زمينه قابل توجه است.
٭كارشناس مديريت بحران

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون