• ۱۴۰۳ جمعه ۲۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3406 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۹ آذر

زنان و آثار ماندگار

خجسته كيهان

از قرن‌ها پيش زنان با خلق آثار ماندگار بر ادبيات تاثير گذاشتند. نخستين زن اديب شناخته‌شده در جهان، حدود هزار سال پيش در ژاپن به دنيا آمد كه «موراساكي شيكيبو» نام داشت. موراساكي كه در قرن دهم ميلادي مي‌زيست نخستين زني است كه آثار داستاني‌اش تا به امروز باقي‌ مانده است. در زماني كه زنان از تحصيل محروم بودند، موراساكي به تشويق پدر شاعر و فرهيخته‌اش خواندن و نوشتن آموخت و بعدها به عنوان نديمه ملكه به دربار ژاپن راه يافت. «قصه گنجي» و «خاطرات بانو موراكامي» از آثار باقيمانده او است كه از قرن سيزدهم ميلادي الهام‌بخش مهم‌ترين نقاشان ژاپن بوده است. كليه داستان‌ها و خاطرات موراساكي در اوايل قرن بيستم به زبان انگليسي ترجمه شد و در كشور زادگاهش ژاپن آثاري در پي پژوهش درباره زندگي و دوران او منتشر شد.
اما جهان غرب به كوشش «مارگريت يورسنار»، نويسنده نامدار فرانسوي و نخستين زن عضو آكادمي آن كشور با آثار موراساكي آشنا شد. يورسنار كه در سال 1903 به دنيا آمده و بيشتر عمرش را در ايالات متحده زيسته بود، در سال 1980 براي نخستين بار با آراي اعضاي آكادمي فرانسه به عضويت آن پذيرفته شد. رمان «خاطرات آدرين» كه با الهام از زندگي يكي از امپراتوران رم باستان نوشته شده، از ابتدا او را با موفقيت چشمگيري رو به رو كرد. يورسنار كه نثري فاخر و دشوار دارد و از جوايز ادبي بسياري برخوردار شده بود، با علاقه به آثار موراساكي شيكيبو و شرح و نقد آن او را به خوانندگان غربي معرفي كرد.
«مارگريت دوراس» نويسنده فرانسوي‌تبار،‌ زاده هندوچين كه 10 سال پس از يورسنار به دنيا آمد، از ديگر زنان تاثيرگذار بر ادبيات بود. دوراس كه برخلاف يورسنار نثري ساده و شاعرانه داشت و فيلمساز تجربي نيز بود، در سال 1959 با سناريوي فيلم «هيروشيما عشق من» به شهرت رسيد. سناريوي اين فيلم نامزد جايزه آكادمي اسكار شد. دوراس كه از نويسندگان امريكا، از جمله همينگوي الهام گرفته بود، در آثارش با جسارت احساسات و آلام زنان را تصوير مي‌كرد. از اين جمله مي‌توان به رمان «معشوق» كه در سال 1984 منتشر شد و به جريان زندگي شخصي و جواني او شباهت داشت، اشاره كرد. «مدراتو كانتابيله» و «سدي بر اقيانوس آرام» از بهترين رمان‌هاي او هستند. بيشتر آثار مارگريت دوراس به زبان فارسي ترجمه شده است.
با اين حال تا يك قرن پيش از دوران مارگريت يورسنار در فرانسه راه براي نويسندگان زن هموار نبود، به طوري كه يكي از برجسته‌ترين نويسندگان اين كشور ناگزير آثار خود را با نام مستعار مردانه منتشر مي‌كرد. «ژرژ ساند» كه «آمانتين لوسي دوپن» نام داشت و در سال 1804 در يكي از شهرستان‌هاي فرانسه به دنيا آمده بود، در رمان‌هايش زندگي افراد فقير را در فضايي روستايي به تصوير مي‌كشيد. او در 18 سالگي ازدواج كرد و 10 سال بعد به پاريس رفت و نخستين مقالاتش را در روزنامه «فيگارو» منتشر كرد. سال بعد انتشار رمان «اينديانا» او را به شهرت رساند، رماني كه در آن از روابط قراردادي انتقاد كرده بود. ژرژ ساند كه از دوستان نزديك «فردريك شوپن» بود در 72 سالگي درگذشت.
در انگلستان اما «جين آستين» كه در اواخر قرن هجدهم به دنيا آمده بود آثارش را در اوايل قرن نوزدهم منتشر كرد و كمي بعد انتشار رمان‌هاي موفق خواهران برونته در آن كشور راه را براي ساير نويسندگان زن هموارتر كرد. اگرچه كمتر از يك قرن بعد نويسنده برجسته‌اي همچون «ويرجينيا ولف» بر كم‌اهميت شمردن آثار زنان در كشورش خرده گرفت و در مقاله‌اي كه در ضميمه ادبي تايمز منتشر شد، زير عنوان «اگر شكسپير زن بود» نوشت اگر او با همين قريحه و پشتكار يك زن بود، والدينش به آموزش او اهميت نمي‌دادند، احتمالا بي‌سواد باقي مي‌ماند و ذوق و قريحه‌اش نابود مي‌شد... او بعدا هم در كتاب «اتاقي از آن خود» جمله معروفش را نوشت: «اگر زني بخواهد نويسنده شود، بايد پول و اتاقي از آن خود داشته باشد.»
ويرجينيا ولف كه به بيماري رواني دوقطبي مبتلا بود نخستين رمانش را در 33 سالگي منتشر كرد. ولف در رمان‌هايش جريان سيال ذهن را به طور تجربي به كار مي‌برد و به ويژگي‌هاي پنهان رواني و انگيزه‌هاي حسي قهرمانانش مي‌پرداخت. بسياري به خاطر نثر شاعرانه و نوآوري در سبك او را همتاي «جوزف كنراد» و «جيمز جويس» مي‌دانند.
از اين گذشته از اوايل قرن بيستم زنان در ميان نامزدان جايزه نوبل ادبيات قرار گرفتند و از سال 1901 تاكنون 14 زن برنده اين جايزه شدند. از جمله مي‌توان به «نادين گورديمر» نويسنده آفريقاي جنوبي و معترض به آپارتايد، «آليس مونرو»، «هرتا مولر»، «دوريس لسينگ»، «آلفريد جلي‌نك»، «توني موريسون» و «سلما لاگرلف» نويسنده سوئدي اشاره كرد كه نخستين زن برنده اين جايزه بود. در سال 2015 نيز «سوتلانا الكسيويچ» برنده نوبل ادبيات شد.
سوتلانا كه روزنامه‌نگار و اهل بلاروس است، اين جايزه را براي كليه آثارش دريافت كرد؛ آثاري كه به گفته خودش «تاريخچه احساسات انساني» است. سوتلانا از سال‌ها پيش با جمع‌آوري شهادت افراد حاضر در منطقه نيروگاه هسته‌اي چرنوبيل به شرح واقعيت‌هاي آن فاجعه و افشاي اسرار آن پرداخت. در سال 2005 نتيجه تحقيقات خود را زير عنوان «صداهاي چرنوبيل» منتشر كرد و نوشت: «مردم به واقعيت‌هايي كه از آنها پنهان مي‌شد پي برده‌اند.» حقيقت «افكار و خاطره‌هاي آنها و چيزهايي كه حين واقعه درك كرده بودند. آنچه باور داشتند، بي‌اعتمادي، توهم، اميدها و ترس‌هايي كه تجربه مي‌كردند. چنين چيزي را نمي‌شود تصور يا بازآفريني كرد، دست‌كم نه در چنين ابعاد و با چنين جزيياتي.»
همه اينها در مركز آثار اوليه سوتلانا قرار دارند. او در سال 1988هم در كتابي زير عنوان «چهره نه‌چندان زنانه جنگ» تاريخچه شفاهي جنگ جهاني دوم را از نگاه زنان به تحرير درآورد. سوتلانا نخستين زن روزنامه‌نگاري است كه بدون نوشتن آثار داستاني جايزه نوبل ادبيات را دريافت كرد.   

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون