كتابخانه
از انعطافپذيري تا شورش
در دسامبر 2011 جنبشي مردمي خاورميانه و شمال آفريقا را در هم نورديد و جهان را به شگفتي آورد و سرآغاز اعتراضهاي زنجيرهاي و بيسابقهاي در منطقه عرب نشين جهان از تونس، مصر، ليبي و مراكش گرفته تا يمن و بحرين و... شد. معترضان به خيابان آمدند تا آزادي، مردمسالاري، حقوق بشر، عدالت اجتماعي و در يك كلام «تغيير» را طلب كنند. تحليلگران نامهاي متفاوتي از جمله انقلابهاي رنگي، بهار عربي، بيداري اسلامي و غيره بر اين تحولات نهادند و از منظرها و ديدگاههاي متفاوتي تلاش كردند اين رويداد شگفتيساز را مورد كنكاش و بررسي قرار دهند.
هدف اين كتاب كه ثمره كوشش فكري جمعي از اساتيد و پژوهشگران دانشگاه آمستردام هلند با همكاري برخي از كارشناسان و نويسندگان عربي است، ارايه دركي جامع از قيامهاي عربي و همچنين معرفي دقيق عوامل مهمي است كه ميتواند در توجيه و تبيين بسيج جنبش تودهاي مردم خاورميانه در سال 2011 سودمند باشد.
بر همين اساس نويسندگان اين كتاب (پائول آرتز، اريش كلمن، جورت استيتما، غساندهان) تلاش ميكنند با تاكيد بر عوامل دروني موثر در شكلگيري اين جنبش مانند ويژگي اقتدارگرايي سياسي رژيمهاي اين كشورها، بيعدالتيهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و جمعيتي و... را براي خواننده روايت كنند.
جهانيشدن و چامسكي
واقعا جهاني شدن چيست؟ آيا جهانيشدن تنها تعبيري است از مفاهيمي چون امريكاييشدن يا غربيشدن؟ آيا چيزي به عنوان «جهانيشدن آسيايي» وجود دارد؟ در بحث مفاهيمِ علوم اجتماعي، اين پرسش اهميتي بسيار دارد كه آيا مفاهيم موجود، چيزي جديد يا ارزشمند به دركمان از واقعيت اجتماعي ميافزايند يا نه. چامسكي خود هوادار جهانيشدن و مدرنيته است و همگان را هم هواخواه جهانيشدن ميداند اما تنها به تعبير فني اين واژه و نه تعبير آموزهاي كه حاميان اسلوب حقوق سرمايهگذار يكپارچگي به خود اختصاص دادهاند و در قالب توافقنامههاي به اصطلاح «تجارت آزاد» با آميزه درهمبافتهشان از آزادسازي، حمايتگرايي و تضعيف كنترل دموكراتيك مردمي بر سياستگذاري در ميآورند. در واقع چامسكي نه مخالف جهانيشدن بلكه منتقد روند كنوني آن است. «جهانيشدن محصول حكومتهاي قدرتمند به ويژه ايالات متحده است كه توافقات تجاري و ديگر توافقنامهها را در حلق مردم جهان فرو ميكنند تا راه سلطه شركتها و ثروتمندان بر اقتصادهاي كشورهاي سراسر جهان را بدون هر گونه الزام و تعهدي به مردم آن كشورها هموارتر سازند.» چامسكي تلاش ميكند تا تحليلهاي سياسياش ساده باشند اما نه آنقدر ساده كه شواهد و واقعيتها را ناديده بگيرند؛ شواهدي كه در صورت مخالفت با وي، ميتواند فراوان به آنها استناد كند. صراحت آشكار قضاوتهاي سياسي چامسكي، مخالفتهاي قابلپيشبيني يا حتي غيرارادياش با مداخلات نظامي غربي و به ويژه ايالات متحده ممكن است سادهلوحانه به نظر رسد. با اين حال مخالفتهايش بر انبوهي از شواهد و روايتهاي اقتصادي از چگونگي تقسيم، توزيع و مضايقه قدرت و اطلاعات مبتنياند. همانطور كه انتظارش ميرود، چامسكي دعوياش را با صراحتي كامل آغاز ميكند و آن را در روايتي پيچيده از نقشهاي متفاوت حكومت، ارتش، رسانه و تجارت در اداره جهان طول و تفصيل اين كتاب به بررسي رويكرد چامسكي در قبال جهانيشدن ميپردازد. چامسكي بهخاطر ديدگاه چپگرايانهاش در مورد جهانيشدن و نظم نوين جهاني شناخته شده است اما واقعيت اين است او بيش از آنكه متعلق به جريانات چپگرايانه متعارف باشد به ليبرتارينيسم وابسته است و از چشمانداز اين مكتب به نقد سياست ميپردازد. بنابراين، گرچه چپگرايان بسيار متمايلاند كه چامسكي را به خود الصاق كنند اما واقعيت اين است كه دادههاي بسياري وجود دارد كه چنين پيوندي را نپذيريم. جرمي فاكس در كتاب پيشرو روايتي دست اول و گيرا از نظريات چامسكي ارايه ميكند. همانطور كه خودش بيان ميكند، در نوشتن كتاب از چامسكي كمك گرفته و ياري او را همواره كنار خود داشته است. بينشهاي چامسكي در اين كتاب ميتواند پرتوي بر نظريات ميانه در باب جهاني شدن بيندازد.