پنج روايت «اعتماد» به بهانه آخرين سوت داور جنجالي
راز قهرماني. . .
حسين قهار / سوت پايان بازي به صدا در آمده بود و طبق خبرهايي كه از چند روز پيش رسانهاي شده بود، محسن قهرماني از دنياي داوري خداحافظي كرد. دقايقي بعد مقابل خبرنگاران قرار گرفت و صحبتهايي كوتاه در شرايطي كه بغض داشت و اشك ميريخت به زبان آورد و گفت: « در ادوار گذشته ديدهايد كه داوري غريبانه خداحافظي نكند؟ من هم يكي از آنها! من براي فوتبال كشورم متاسفم و فقط ميتوانم همين را بگويم. طبق هماهنگيهايي هم كه شده فعلا يك ماه سكوت ميكنم اما در آيندهاي نزديك ساير صحبتها را خواهم كرد .»
داور هميشه جنجالي فوتبال ايران مثل اينكه دوست ندارد دستبردار حاشيه باشد. او بعد از خداحافظي هم وعده يك جنجال و افشاگري بزرگ رسانهاي را به اهالي فوتبال داده است. قهرماني ديروز در ادامه صحبتهايش رسما اعلام كرد: «انشاءالله آنجايي كه بايد بگويم، حرفهايم را خواهم زد. همان موقع كه براي بازگشت تصميم گرفتم و به داوري برگشتم، به دوستانم گفتم كه يك نيم فصل بيشتر نيستم. اگر هم برگشتم فقط به خاطر دوستانم، پسرم و خانوادهام بود. به نوعي براي اعاده حيثيت به داوري برگشتم. بايد از تمام رسانهها، برخي افراد در صدا و سيما كه هميشه به نوعي از من حمايت كردند تشكر كنم.»
قهرماني هنگام مصاحبه بغضش تركيد و ديگر ادامه نداد و رفت. او سوت پايان عصر داوري را به صدا در آورد كه ماهها تيتر اول اكثر رسانههاي ورزشي بود. حالا هم بعد از خداحافظي از دنياي قضاوت همه منتظر وعده بزرگ او براي افشاگري هستند! افشاگري داوري كه ماجراي معروف كارت به كارت مقدماتي را فراهم كرد كه هشت ماه با حكم كميته انضباطي محروم و خانهنشين شود، بدون ترديد طبق گفته خود اين داور براي خيليها گران تمام خواهد شد.
اما آخرين سوت داور جنجالي بهانه خوبي بود براي اينكه در پنج روايت مهمترين اتفاقات درباره دوران داوري او را با هم مرور كنيم.
روايت اول
روزي كه مسعود عنايت –رييس وقت كميته داوران- در يك جمع خصوصي در مورد محسن قهرماني اعلام كرد كه او بدترين جنايت را در حق خودش و بزرگترين ظلم را در حق من كرد، هيچگاه فكرش را نميكرد سالها بعد اين داور سبزهروي مشهدي ظلمي بزرگتر مرتكب شود. محسن قهرماني آن روزها از چاقي مفرطي رنج ميبرد و هر روز به وزنش اضافهتر ميشد؛ داوري كه مسعود عنايت علاقه زيادي به او داشت و هميشه از او حمايت ميكرد اما شاگرد جوانش چندان قدرشناس نبود. محسن قهرماني هر زمان كه براي مسابقات بينالمللي به خارج از كشور ميرفت به رييس خبر ميرسيد كه شاگردش از پس تستهاي آمادگي جسماني بر نيامده و مردود شده. از اين رو قهرماني بدون اينكه قضاوتي بكند به ايران برميگشت. هر بار رييس دلرحم كميته داوران سعي ميكرد بر خطاي شاگردش چشم بپوشد اما باز هم اين محسن قهرماني بود كه چاق و چاقتر ميشد. او تستهاي بدني را يكي بعد از ديگري مردود ميشد تا صبر رييسش لبريز شود و در يك جمع خصوصي آن جملات را بر زبان بياورد. او يك جمله ديگر هم گفت تا نشان دهد چقدر به شاگرد مشهدياش علاقه داشته؛ «قهرماني اگر قدر خودش را ميدانست من او را به جام جهاني ميبردم.» محسن اما شاگرد قدرشناسي نبود. داور 120 كيلويي از ليست بينالمللي خارج شد و مسعود عنايت هم سوگلي جديدي پيدا كرد. او ترجيح داد سعيد مظفريزاده را وارد ليست و روي او سرمايهگذاري كند. اين اولويت روايت تلخ داوري مرد جنجالي داوري فوتبال ايران بود.
روايت دوم
روزي كه محسن قهرماني در يك اقدام انقلابي تصميم گرفت چربيهاي اضافي را آب كند هيچكس فكرش را هم نميكرد كه بعد از 40 روز حتي رييسش هم او را نشناسد. روزي كه او در جلسه تست بدني در ورزشگاه آزادي حاضر شد وقتي مسعود عنايت از كنارش عبور كرد و او را نشاخت معلوم بود كه با محسن قهرماني جديدي روبهرو هستيم؛ داوري كه 40 كيلو از وزنش را كم كرده بود و قيافهاي تركهاي پيدا كرده بود. يك هفته بعد از آن بود كه او قضاوت يك بازي پخش مستقيم را بر عهده گرفت و از محسن قهرماني با ظاهر جديدش رونمايي شد. او هنوز اميدوار بود كه بار ديگر به ليست بينالمللي برگردد. پشتكارش باعث شد كه سال بعد در ليست بينالمللي قرار بگيرد. هر چند براي اينكه مانند گذشته در ليست اليت باشد ديگر دير شده بود. در روزهايي كه بر وزن او افزوده ميشد اين سعيد مظفري زاده، يدالله جهانبازي و سعيد بخشيزاده بودند كه پلههاي ترقي را يكي پس از ديگري طي ميكردند! همين امر باعث شد تا قهرماني در ليست بينالمللي به جايگاهي بهتر از پنجم نرسد. جايگاهي كه عملا ايافسي هيچ نظري روي او نداشت و تنها از او به عنوان داور چهارم استفاده ميكرد. قهرماني دو سال در اين ليست ماند و به دليل اينكه سنش بالا رفت، شانسش براي رسيدن به ليست اليت كاملا از بين رفت و دوباره از ليست بينالمللي خارج شد.
حالا او ديگر بايد تنها فكر و ذكرش را به ليگ برتر معطوف ميكرد. البته كه او ديگر انگيزه چنداني هم نداشت. اين را از وزن او هم ميشد فهميد. وقتي كه باز هم بر وزنش افزوده ميشد و او چندان حواسش به اضافه وزنش نبود. فكر محسن انگار درگير مسائل ديگري بود. مسائلي كه آينده او را ساخت!
روايت سوم
داور اخموي مشهدي حالا عصبيتر از قبل در مستطيل سبز قضاوت ميكند. فريادهايش بر سر بازيكنان هر هفته حاشيه جديدي برايش رقم ميزند. يك روز شعارهاي تماشاگران رشتي عليه خودش را تاب نميآورد و خطاب به كاپيتان داماشيها ميگويد تا وقتي فحش بدهند خطا نميگيرم و روزي ديگر رخ در رخ بازيكني ديگر بر سرش فرياد ميزند «هيس! حرف نباشه. من هر طور كه دلم بخواد سوت ميزنم»
هر هفته عادل فردوسيپور او را سوژه برنامهاش ميكرد تا سه شنبهها اين محسن قهرماني باشد كه نقل محافل ورزشي باشد.
كارمند شركت پست مشهد با اين حال آن روزها از بهترين داوران ليگ بود، انتظار داشت سوت طلايي نصيبش شود! اما اين افتخار نصيب سعيد مظفريزاده شد. اتفاقي كه انگار دلخوري قهرماني را در پي داشت. طبق اخبار و شايعات منتشر شده در آن روزها حتي تصميم گرفته بود از داوري خداحافظي كند اما او را منصرف كردند. قهرماني اين تصميمش را عملي نكرد اما بازگشتش به ليگ برتر زمينهساز جنجاليترين پرونده داوري تمام طول تاريخ فوتبال ايران شد.
حالا بايد تمام آن حاشيههاي قبلي محسن قهرماني را فراموش كنيم. چه آن خطاي شش ثانيه عيسي اندو دروازهبان ذوبآهن كه باعث شد منصور ابراهيمزاده اين داور را با كنايه يك مخترع بنامد و چه آن پنالتي مشكوك در جام حذفي بين پرسپوليس و سپاهان كه باعث شد مصطفي دنيزلي دستش از جام كوتاه بماند يا آن گل سالم مردود اعلام شده استقلال اهواز فيروز كريمي كه قهرماني را از اين تيم گرفت! همه اينها به همراه كلكسيوني از سوتهاي حاشيهساز قهرماني تحت شعاع موضوعي قرار گرفت كه علي دايي در كنفرانس مطبوعاتي پس از بازي با سپاهان آن را شعلهور كرد. جايي كه از غش كردن داور در شب قبل از بازي سخن گفت.
روايت چهارم
روايت چهارم دردناكترين قصه زندگي داوري است كه روزي ميتوانست در جام جهاني سوت بزند اگر به حرفهاي رييسش گوش ميداد. سرنوشت اما بازيهاي زيادي دارد.
شايد هيچ كسي جز خود قهرماني نداند سقوط آزاد او از چه زماني آغاز شد. چه كسي ميدانست در پشت پرده چه خبر است؟ چه كسي باور ميكرد داوري كه روزي رييسش در موردش گفته بود «اگر قدر خودش را ميدانست در جام جهاني قضاوت ميكرد»، متهم رديف اول پرونده قطوري باشد كه قاضيالقضات فدراسيون فوتبال هر روز قول افشاي ابعاد گستردهتر از آن را در آن روزهاي سخت ميداد؟! البته كه محسن قهرماني قدر خودش را ندانست. چه آن روز كه حواسش به خورد و خوراكش نبود و هر روز بر وزنش افزوده ميشد و از عهده تستهاي بدني بر نميآمد تا رييسش شرمگين شود چه آن روزي كه در جگرگي همراه با مدير عامل آن تيم دسته سومي قول و قرارهاي روز بعد را ميگذاشتند.
همه ما آن قهرمان بازيهاي محسن قهرماني را ميتوانستيم ببخشيم. چه هنگامي كه قوانين فيفا را به هيچ پنداشت و همچون قهرمان فيلمهاي فارسي تصميم گرفت قانون خود را در زمين بازي اجرا كند، چه آن وقتي كه همچون هنرپيشهاي ماهر جلوي دوربينهاي تلويزيوني ژستهاي عجيب و غريب و البته تصميمهاي عجيب و غريبتر گرفت. ما ميتوانستيم همه اينها را فراموش كنيم و با لبخندي تلخ بگوييم يا بنويسيم: «خب محسن قهرماني است ديگر!»
اما هيچ كسي در فوتبال ايران با افشاگريهايي كه درباره او در برنامه تلويزيوني نود انجام شد و منجر به صدور يك حكم محروميت توسط كميته انضباطي شد كنار نخواهد آمد. هنوز هم خيليها با اتفاقات گذشته كنار نيامدهاند!
روايت آخر
برداشت آزاد!