• ۱۴۰۳ جمعه ۱۱ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3414 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۲۳ آذر

گفت و گو با منيژه حكمت، درباره فيلمسازي‌اش

دغدغه اجتماعي داريم انگ سياسي مي‌زنند

  ليلي فرهادپور / منيژه حكمت، سينماگر پركار و البته پرسروصدايي است. پرسروصدا؛ چون حرفش را مي‌زند، رك و روراست و همين اظهارنظرها گاهي كار دستش مي‌دهد و مي‌شود تيتر خبرگزاري‌ها. با اين حال كمتر تن به مصاحبه مي‌دهد چون به اين نتيجه رسيده است كه از حرف‌هاي بي‌غرضش استفاده‌هاي جناحي و سياسي مي‌شود. با اين حال دعوت روزنامه «اعتماد» را با استقبال پذيرفت چون معتقد بود اينجا مي‌تواند حرفش را بدون هراس از سوءبرداشت‌ها بزند.
منيژه حكمت متولد 1341 اراك است. وي فعاليت سينمايي را سال 1372 به عنوان دستياري كارگردان فيلم «دلاوران كوچه دلگشا» به كارگرداني حسن هدايت آغاز كرد. او در كارنامه سينمايي خود تجربه كارگرداني: سه زن (۱۳۸۵) زندان زنان (۱۳۷۹) / نويسندگي (زندان زنان) / مشاور فيلمنامه (سه زن) / بازيگري (آپارتمان شماره 13) و همچنين برنامه‌ريزي (۷ مورد) / دستيار كارگرداني (۴مورد) / منشي صحنه (۳ مورد) / / تهيه‌كننده (۸ مورد) / مدير توليد (۳ مورد) / سرمايه‌گذار
(۲ مورد) / جانشين مدير توليد (يك مورد) / طراح صحنه (يك مورد) و مسوول لباس (يك مورد) دارد.
  خانم حكمت، امسال شما دو تا كار آماده اكران داريد؛ مستند لالايي و فيلم سينمايي خماري. در مورد اين دو مي‌توانيد بيشتر توضيح دهيد؟
لالايي يك پروژه مستند است كه از چهار سال پيش شروع شد. از همان موقع كه مشخص بود منطقه دارد به آتش كشيده مي‌شود و اكنون ناامني دامن كل منطقه را گرفته است. نبود صلح، بشر و فرهنگ بشري را نابود مي‌كند. لالايي‌ها جزوي از فرهنگ شفاهي بشري است كه در حال نابودي است. همين انگيزه‌اي شد تا لالايي‌هايي را جمع‌آوري‌كنم شايد بتوانم در بستر آنها عليه خشونتي كه فراگير شده است مستندي بسازم.
لالايي‌ها نخستين درددل مادران است. هرچه اين لالايي‌ها بتوانند صلح‌آفرين باشند تاثير بيشتري مي‌گذارند. كودكاني پرورش مي‌يابند كه عليه خشونتند و هيچ‌گاه با خشونت همسو نمي‌شوند. در اين پروژه ما به دنبال لالايي‌هاي منطقه بوديم و از اين رو ايران را گرفتيم، افغانستان رفتيم، تاجيكستان رفتيم و لالايي‌هاي عربي را نيز گرفتيم. مستند لالايي همه‌اش تصوير و لالايي است. ديالوگ اصلا ندارد... لالايي‌ها به هم وصل مي‌شود و كنسرتي به وجود مي‌آورد... كنسرتي براي همه كودكان و مادران جنگ‌ديده است كه آسيب‌پذيرترين قشر خشونت‌ورزي‌ها و جنگ‌طلبي‌ها هستند و با فريادشان صلح و آرامش براي تمام كودكان دنيا را طلب مي‌كنند. با اين نگاه من سراغ لالايي‌ها رفتم. الان كه فيلم در مرحله مونتاژ است مي‌بينم كه درست فكر كردم، درست ديدم، اين شاعرانگي، اين زنانگي در فيلم درآمده است و خوشحالم كه اين فيلم را در جهت نفي خشونت و براي بشريت ساخته‌ام و اين حداقل كاري است كه به عنوان يك فيلمساز فكر مي‌كنم از دست من برمي‌آمد و انجامش داده‌ام.
  در مورد فيلم سينمايي خماري كه تهيه‌كنندگي آن را عهده‌دار بوديد توضيح دهيد.
اين فيلم نخستين ساخته داريوش غذباني با فيلمنامه‌اي از فرهاد توحيدي است و همين هفته پيش فيلمبرداري‌اش توسط مرتضي پورصمدي به پايان رسيد. اين فيلم كه به صورت همزمان توسط مصطفي خرقه‌پوش تدوين مي‌شد به موضوع اعتياد مي‌پردازد و مسووليت اجتماعي ما در قبال آماري كه در اين خصوص وجود دارد ما را وادار به ساخت چنين قصه‌اي كرد. سعيد ملكان طراحي گريم اين فيلم و جعفر عروجي مديريت توليد فيلم سينمايي «خماري» را برعهده دارند. مهرداد صديقيان نقش اول را در اين فيلم برعهده دارد و كاظم سياحي نقش مكمل او را برعهده دارد. خود شما هم كه در اين فيلم نقش اول زن را بازي كرديد! اين فيلم درباره جوان موزيسيني است كه خود را آماده آزموني براي اعزام به خارج مي‌كند. اين جوان تمام تلاش خود را براي قبولي در اين آزمون مي‌كند و دقيقا در روز اين آزمون اتفاقاتي براي اين جوان روي مي‌دهد.
  بنابراين منيژه حكمت از فجر پارسال تا فجر امسال خيلي پركار بوده است. تا اينجا يك تهيه‌كنندگي و يك كارگرداني.
نه، يك تهيه‌كنندگي ديگر هم دارم كه بسيار كار بزرگي است به نام «ايران واقعي». اين پروژه را با شراكت زد‌دي‌اف، آرته انجام داده‌ام. اين نخستين سه‌گانه‌اي از ايران است كه فكر مي‌كنم در جهت توسعه است يعني در جهت زيرساخت‌هاي توسعه،
 از جمله گردشگري و جذب توريست و اينكه ما بتوانيم بند ناف‌مان را از نفت ببُريم.
  چه كسي كارگرداني اين سه گانه را برعهده دارد؟
يك كارگردان آلماني است. از زمستان شروع مي‌كنيم و ادامه مي‌دهيم تا بهار. اين سه‌گانه‌اي است كه بهترين شبكه‌هاي دنيا آن را پخش خواهند كرد. همه ايران واقعي را دربرمي‌گيرد؛ شمال، مركز و جنوب... سعي مي‌كنيم از نگاه زيبايي‌شناختي به فرهنگ و مردم‌شناسي ورود كنيم. هر آدم عاقل و منصفي به هرحال متاسف مي‌شود، از اينكه چهره‌اي كه از ايران در رسانه‌هاي دنيا نشان داده مي‌شود، چهره واقعي ايران نيست به همين خاطر اسم اين سه‌گانه را گذاشتيم ايران واقعي. ايران واقعي مجموعه‌اي از قوميت‌ها، فرهنگ‌ها، شادي‌ها و غم‌هاي ايران و تاريخش است. نياز الان جامعه ايران است كه اين اتفاق بيفتد، من پيشقدم شدم و خوشبختانه طي ماه آينده فيلمبرداري اين فيلم هم شروع مي‌شود و همان‌طور كه گفتم قرار است در اكثر شبكه‌هاي خوب دنيا اين فيلم پخش شود.
  پس اين يكي هم يك فيلم مستند است؟
بله! اين سه قسمت 50 دقيقه‌اي مستندي است از ايران و من خيلي دوست دارم زودتر تمام شود و به نمايش دربيايد كه مي‌تواند در توسعه گردشگري بسيار اثرگذار باشد البته اگر به ما اطمينان كنند و اجازه بدهند كار كنيم، وقتي من دقت مي‌كنم مي‌بينم حقوق بشر در كشور من از بسياري لحاظ از تمام كشورهاي منطقه جلوتر است به خصوص از لحاظ حقوق و مطالبات زنان. خب وقتي مي‌بينم از نظر حقوق بشر ايران را زير كشور عربستان در جدول قرار مي‌دهند، حالم بد مي‌شود. اصلا كشور من ربطي به عربستان ندارد. اين بخش زيادش برمي‌گردد به رسانه‌هاي دنيا، به چهره‌اي كه دارد از كشور من نشان داده مي‌شود، زنان كشور من اصلا ربطي به زنان كل خاورميانه ندارند. زنان كشور من چنان پيشرو هستند، چنان آگاه هستند كه با تمام مشكلاتي كه داريم، هيچ كدام از كشورهاي خاورميانه نمي‌توانند به گرد ما برسند.
  اين اظهارنظر شما براي من جالب است. شما هيچ‌وقت علنا و به طور شعاري ادعا نكرديد كه يك فيلمساز يا سينماگر فمينيست هستيد ولي به صورت عملي همواره رفتار و حركات حرفه‌اي‌‌تان درباره زنان بوده است. اين حرف شما نشان‌دهنده اين است كه براي‌تان مساله جنبش زنان در ايران دغدغه است. آيا اين طور است؟
معلوم است دغدغه است. زنان نيمي از انسان‌هاي كشور من هستند. هرچه اين نيمه پيشروتر و آگاه‌تر باشد حداقلش اين مي‌شود كه كوچك‌ترين ركن يك جامعه يعني خانواده بارورتر مي‌شود، از دامن اين زنان كودكاني پرورش مي‌يابند كه آينده كشور من هستند. هرچه اين زنان آگاه‌تر باشند آينده كشور من درست‌تر رقم مي‌خورد. من خودم يك زن و يك مادرم. مگر مي‌تواند مساله زنان دغدغه من نباشد. يك نمونه براي‌تان مثال مي‌آورم: آمار سينماگران زن‌مان را نگاه كنيد! در عرصه كارگرداني، پشت صحنه، انيميشن، فيلم كوتاه، فيلم مستند، برابري مي‌كنيم با آمار تمام كشورهاي خاورميانه، اين ديگر دم‌دست‌ترين آمار است كه از آن آگاهم. كشورهاي ديگر منطقه يك درصد شرايط ما را هم ندارند. نمي‌گويم مشكلات فرهنگي نداريم. ما مشكلات فرهنگي داريم، مشكلات اجتماعي داريم، تمام اينها را داريم ولي حركت رو به جلويي كه زنان كشور من از انقلاب تا الان آغاز كرده‌اند را نمي‌توانيم و اجازه نداريم ناديده بگيريم. زن ايراني از خانه بيرون آمده و به دنبال مطالباتش است. در اين حركتش به دنبال برابري است. به نظر من زن ايراني در حركت غيرراديكالش، حركتي كه بسيار آگاهانه و هوشمندانه است، مطالباتش را يكي‌يكي دارد پيگيري مي‌كند و به دست مي‌آورد. اينها شعور و آگاهي زنان ايراني است و حالا بيايند در جدول مقايسه زنان كشورها، كشور مرا بگذارند پايين جدول كشورهاي خاورميانه! اين نامردي نيست؟
از لحاظ فرهنگي، اجتماعي و سياسي بهترين شرايط را در منطقه زن ايراني دارد؛ از حضور در دانشگاه بگيريم تا حضور زنان در معدن تا زنان پزشك و استاد دانشگاه و نويسنده و... شما روزنامه‌نگاريد مي‌توانيد برويد آمار بگيريد... خب انكار اينها به من برمي‌خورد.
  اما وقتي شما 14 سال پيش زندان زنان را ساختيد به شما انگ سياه‌نمايي از چهره زن ايراني زده شد...
ببينيد، من آشغال‌هايم را زير فرش نمي‌دهم! من هيچ چيز را قايم نمي‌كنم. هر ناهنجاري كه در كشور من است، وظيفه من و تعهد من است كه بحثش را در جامعه پيش بكشم تا كارشناسان بيايند آسيب‌شناسي كنند و راه‌حل برايش پيدا كنند. وظيفه ما است كه وقتي در جامعه ناهنجاري‌اي سير صعودي پيدا مي‌كند مطرحش كنيم تا برايش راه‌حل پيدا كنيم. ما نمي‌توانيم مدام قايم كنيم. در جامعه ما الان خشونت، اعتياد، ايدز، رشوه، فساد و... آمار صعودي دارد. وظيفه من به عنوان شهروندي از ميان 70 و خرده‌اي ميليون نفر چيست؟ من در قبال تك‌تك اينها مسوول هستم، هر جوان ايراني كه به سمت خشونت مي‌رود، هر جوان ايراني كه معتاد مي‌شود من مسوول هستم. من و 70 ميليون ديگر مسوول هستيم. اين‌بار را از دوش‌مان برنداريم. اين رسالت ما است. وظيفه ما نسبت به كشورمان است.
  فكر نمي‌كنيد همين احساس مسووليت و درواقع اين فعاليت اجتماعي و فعال اجتماعي بودن شما است كه مرتب به شما انگ سينماگري كه رويكرد سياسي دارد،  مي‌زنند؟
الان در جامعه ما مرز بين كسي كه دغدغه اجتماعي دارد و كسي كه فعاليت سياسي دارد مغشوش است. پرهيز از انگ سياسي باعث بازدارندگي در جهت توسعه كشور مي‌شود كه بسيار خطرناك است. من از انگ نمي‌ترسم.
  چرا سياسي بودن انگ است؟
بگذاريد برعكس جواب بدهم! اگر اجازه دهند حزب و احزاب تعريف جامع از خودشان در رفتارهاي سياسي بدهند ديگر سياسي بودن انگ نخواهد بود. خود من اهل هيچ حزبي نيستم، چون امثال ما نمي‌توانيم جزو هيچ حزبي باشيم. كسي كه در هنر انديشه دارد، نمي‌تواند در چارچوب قرار بگيرد. پس ما نمي‌توانيم در اين وادي قرار بگيريم تا براي‌مان چارچوب تعريف شود و ما رسالت‌مان اين است كه هرچارچوبي را بشكنيم. پس نمي‌توانيم در اين حزب سياسي و اصولا ايدئولوژي قرار بگيريم. اما در مقابل دغدغه اجتماعي داريم بنابراين وظيفه و رسالت ما است كه هر حزب سياسي يا جناحي سر كار بيايد در روند نگاه اجتماعي‌مان، نقدش كنيم. ما چارچوب‌پذير نيستيم.
  بنابراين شما معتقديد كه انگ سياسي مي‌زنند تا دغدغه‌هاي اجتماعي هنرمندان را انكار كنند؟
تا حدودي! من حرفم اين است كه اگر اين مرز بين فعاليت اجتماعي و فعاليت سياسي را نظام و دولتمردان ما روشن كنند و اگر تكليف همه را روشن كنند كه اصلا سياست چيست و فعال سياسي كيست، بسياري از مشكلات حل مي‌شود!
  برگرديم به دو فيلم آماده اكران شما. به نظر مي‌رسد براي جشنواره فيلم فجر امسال شما دو تا كار ارايه خواهيد داد.
الان كه اينجا نشستم و با تو صحبت مي‌كنم تصميمم عوض شده شايد به جشنواره فجر اين دو فيلم را ندهم!
  چرا؟
چون حس خوبي ندارم. اصولا با حس‌هايم زندگي مي‌كنم با حس‌هايم تصميم مي‌گيرم. يك جاهايي عقلانيتم حاكم مي‌شود اگرچه يك جاهايي هم بدون واسطه مي‌شود گفت كه منافعم را نيز دخيل مي‌كنم. ولي به طور كلي وقتي در موردي حس ‌كنم كه با من با صداقت برخورد نمي‌شود به خصوص در يك مجموعه مديريتي... آنجاست كه تصميم مي‌گيرم كه وارد بازي اين دوستان نشوم. درواقع ضمن احترام شديدي كه به مجموعه مديريت سينماي ايران دارم، چون آدم رك و صريحي هستم و ديپلماسي هم خيلي بلد نيستم با توجه به برخوردهايي كه با من از طرف اين دوستان شده است فكر مي‌كنم فيلم سينمايي‌ام را به فجر ندهم و بدين‌ترتيب وارد اين بازي نشوم، در مورد مستند لالايي هم كه ترجيح مي‌دهم فعلا صبر كنم تا ببينيم چه اتفاقي برايش مي‌افتد.
  مي شود كمي شفاف‌تر توضيح بدهيد مگر چه برخوردهايي با شما شده است؟
ببينيد! من ادعاي زيادي ندارم، اما
باري به هرجهت هم پا در عرصه سينماي اين مملكت نگذاشته‌ام، دغدغه‌هايم سينما و عكس و فريم در فيلم بوده كه همه از انديشه من نشات مي‌گرفته و مي‌گيرد. به همين جهت است كه لااقل اين ادعا را دارم كه با بضاعت و شرايط خودم در عرصه سينما اتفاقاتي را رقم زدم كه كمتر كسي مي‌توانسته رقم بزند. البته اين كارها را براي مديران نكرده بلكه براي مردم ايران كرده‌ام. يك دستت درد نكند هم از طرف مديريت سينمايي كشور هيچگاه نشنيدم. حسم به من مي‌گويد همواره تلاش‌شان اين بوده كه ما را ناديده بگيرند. يك دوره‌هايي توقع نداريم كه ديده شويم؛ با اين حال كارمان را مي‌كنيم اما يك دوره‌هايي اين ناديده انگاشته شدن‌ها براي‌مان گران تمام مي‌شود. در اين مواقع است كه گاهي به خودم مي‌گويم ببين حكمت! فكر كن اين دوره هم مثل دوره شمقدري است و تو مثل همان دوره‌ها با سختي‌ها كنار بيا و كارت را بكن و ديگر اهميت نده چه رفتاري با تو مي‌شود! اصلا توجه نكن به اين جشن‌هايي كه به هرحال برگزار مي‌كنند و پزش را مي‌دهند.
  پس بنابراين مي‌توان گفت توقع شما از مديريت كنوني بيشتر از مديريت قبلي است كه الان اين گله‌ها را مطرح مي‌كنيد؟
يقينا، بديهي است كه خوشحالم آدمي مثل جنتي وزيرم است، شخصي مانند ايوبي معاونت سينمايي را برعهده دارد. چون ما به هر حال مجبوريم كليت را ببينيم و كليت سينما و هنر ايران به نفعش است كه جنتي وزيرش باشد و ايوبي معاونش! به هرحال اينها ادبياتي دارند كه اين ادبيات مي‌تواند كمك‌كننده باشد، به جاي آنكه بازدارنده باشد و اين اتفاق خيلي خوبي است.
ولي در رابطه با شخص خودم، منيژه حكمت، كه آدمي است كه مي‌‌آيد مثل بولدوزر در عرصه سينما تصميم مي‌گيرد براي سينماي كودك يك اتفاق رقم بزند و اين كار را مي‌كند و با تمام سختي‌هايش جلو مي‌رود... خب اين حكمت حداقل توقعش اين است كه زحمت‌هايش ديده شود.
  منظورت پروژه شهر موش‌هاست؟ خب چه كار بايد مي‌كردند كه نكردند؟
در شهر موش‌ها، از اول ما را ناديده گرفتند.
  يعني چي؟
يعني اينكه در مهماني‌ها و برنامه‌هاي مرتبط به اين فيلم حضور پيدا نكردند. حق هم دارند ما در حلقه خودي «آنها» نيستيم. ما اتفاقي را رقم زديم و بايد به ما كمك مي‌كردند، اما نكردند. تيم ما به تنهايي و بدون هيچ كمك دولتي اين اتفاق را رقم زد. نه تنها هيچ كمكي به ما نكردند بلكه خيلي جاها با توجه به حلقه دوستان‌شان بازدارنده هم بودند، بهترين موقعيت اكران كه حق من بود را به من ندادند هرچند مي‌دانم آقاي ايوبي مخالف اين بودند اكران من عقب بيفتد اما كاري نكرد.
  پس گله شما اين است كه در برنامه‌ها و مهماني‌هاي‌تان شركت نكردند، ديگر چه گله‌اي داريد؟
ما مهماني‌هاي‌مان را براي مردم برگزار كرديم آن كساني كه دوست داشتيم همه آمدند. فيلمي ساختيم كه چهار ميليون آدم را كشيده سينما، رزومه، رزومه خوبي شد براي دوران صدارت‌شان اما يك تشكر از كسي كه اين اتفاق را رقم زده و اتفاق سختي بوده براي دوستان، جشنواره فجر با آن همه امكانات و ويژگي‌هاي خاصي كه پارسال داشت، نكردند. آيا يك اتفاق رقم خورده بود يا نخورده بود، آيا سه نسل را به سينما كشانديم يا نكشانديم، آيا براي اينكه در دورترين شهرستان‌هاي ايران اين فيلم را نشان بدهيم تلاش مضاعف كرديم يا نكرديم ستاد شهرستان داشتيم يا نداشته‌ايم و آياهاي ديگر... حداقل يك دست مريزاد دارد، به من نه، به عوامل اين فيلم. به گروه تبليغات من كه بهترين اتفاق را رقم زدند براي سينماي ايران در صد ساله اخير. تنها تاثيرش اين است كه انرژي ما را كم مي‌كند ما هم ديگر اين كار را نمي‌كنيم. هرچند كه ما براي مردم و اين سرزمين و اميدوار كردن مردم، انرژي دادن و لبخند به لب‌ها آوردن اين كار را مي‌كنيم ولي دلسردي بر ما حاكم مي‌شود و ناديده گرفتن‌مان و اينكه
باري به هر جهت كارمان را بكنيم ببينيم چه اتفاقي مي‌افتد. اين گله را از جشن خانه سينما هم دارم و يك سوال روشن دارم از آنها. براي كليت سينماي ايران. آيا شهر موش‌ها يك اتفاق بود يا نه، نبود؟  اگر اتفاق رقم خورد، يك جايگاه دارد، اگر هم اتفاقي نبود علنا بگويند اين
شهر موش‌ها مهم نبود. وقتي در حد ادعا سينما به عنوان صنعت بخش خصوصي در تمام شعارهاي‌مان هست، يك جايي اين شعار بايد بازتاب داشته باشد؟ من حرفم اين است كه اگر اين فيلم را ما نساخته بوديم و يك گروه ديگر از حلقه دوستان‌شان آن را ساخته بودند چگونه ديده مي‌شد؟ چگونه حمايت مي‌شد؟ باز اتفاقا ما از تمام اين نامهرباني‌ها مي‌گذريم. پوست ما كلفت شده است از تمام اين نامهرباني‌ها، باز تلاش مي‌كنيم در روند تعهدمان نسبت به سينما و هنر كه نياز اجتماعي كشور است باز هم  اتفاق رقم بزنيم و كارمان را انجام دهيم. جالب آنكه با همه اين اوصاف اينها ادعا دارند از سينماي كودك حمايت مي‌كنند! پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينماي ايران را رقم زديم، پزش را مديران دادند بدبختي‌هايش مال ما بود.
  منظورتان پرفروش‌ترين در تاريخ سينماي كودك ايران است؟
نخير در كل سينماي ايران! بدون هيچ رانتي در فروش. شايد اكنون فيلم محمد رسول‌الله رقم جديدي را بزند كه البته شرايطش فرق مي‌كند، منظورم پرفروش‌ترين فيلم از سينماي مستقل، با بضاعت و امكانات خودش.
   گفتيد صدارت جنتي براي وزارت ارشاد و براي فرهنگ و هنر ما بسيار خوب است، اما در ضمن معتقديد كه خوب بودنش دليل نمي‌شود كه نقدش نكنيم؛ درست است؟
با تمام ارادتي كه نسبت به جنتي و ايوبي دارم بحث من اينجاست كه چرا تا نقدي مي‌كنيم يك جمله ما را بزرگ مي‌كنند و به جناح‌بندي‌هاي خودشان مي‌برند. اجازه ندارند اين كار را بكنند. با ما حق ندارند اين كار را بكنند. ما حق‌مان است نقد كنيم براي همان مساله توسعه، براي زيرساخت‌ها... اما مجبوريم كه سكوت كنيم و اين سكوت يعني سم مهلك در شرايط الان.
  يعني شما مي‌گوييد از نظر امنيتي مجبور به سكوت نيستيد بلكه از نظر فضاي سياسي مجبور به سكوت مي‌شويد؟
بله دقيقا! به خاطر فضاي سياسي و جناح‌بندي‌هاي سياسي است كه مجبور به سكوت مي‌شويم! وقتي نقدي از دهان‌مان درمي‌آيد چنان فضايي درست مي‌شود كه تو نمي‌داني چه كار كني. خب اين فضا مسموم است. بايد فضايي درست شود كه همه جناح‌هاي سياسي و فعالان اجتماعي در جهت ساختن اين مملكت به بهترين شكل ممكن حركت كنند. بنابراين صراحتا مي‌گويم ما سينماگران مستقل را در دسته‌بندي‌هاي خودتان وارد نكنيد و از گفتارهاي ما سوءاستفاده نكنيد...
  شما بارها در مصاحبه‌ها و گفته‌هاي‌تان اشاره كرديد كه ما سينماگران مستقل... اين سينماگران مستقل چه كساني هستند؟
اگر بخواهم خيلي واقع‌بينانه صحبت كنم بايد اعتراف كنم كه ما سينماگر مستقل صرف نداريم، چون هر فيلمي بسازيم بايد ارشاد پروانه ساخت بدهد، بعد پروانه نمايش بدهد، همه‌چيز ما را براي تبليغات بايد مهر و امضا كند و البته مميزي هم كه وجود دارد. سينماي مستقل از نظر من در اين شرايط تعريفش اين است كه با بودجه‌اي كه خودش به دست مي‌آورد هر فيلمي را كه دوست دارد بسازد. اما ما مدام قرار است خودمان را ثابت كنيم، سينماگراني هستيم كه سعي مي‌كنيم سينماي‌مان را صنعت تعريف كنيم و بودجه‌هاي‌مان را از بخش خصوصي يا از جيب خودمان تامين كنيم و در ميان اين رانت‌هاي بسيار زيادي كه وجود دارد حضور نداريم و نمي‌خواهيم هم از رانتي استفاده كنيم و البته آنها هم ما را نمي‌پذيرند كه به ما رانتي بدهند بنابراين يك جوري مجبوريم با بودجه‌هايي كه خودمان تامين مي‌كنيم فيلم‌مان را بسازيم.
  اين ما و آنها يعني چي، آنها كي هستند؟
از شروع انقلاب يك گروه‌هايي درست شد كه با روابطي كه داشتند، شكل ارتباطات مديريتي كه داشتند، آمدند داخل سينماي ايران و اكنون سينما را حق خودشان مي‌دانند، بودجه‌هاي سينما و اكران خوب را حق طبيعي خودشان مي‌دانند و سينما را ملك خود مي‌دانند. ما هر كاري هم بكنيم، بيگانه‌ايم. سازوكار بلد نيستيم. ما مدير را نظارت مي‌كنيم، منتقد مديران هستيم، بحث‌هاي خودمان را داريم در جهت اصلاح مشكلات سينمايي. در واقع ما كليت سينما و خانواده سينما را مي‌بينيم.
  اسم نمي‌بريد از اين آنها و از اين ما؟
دليلي ندارد من اسم ببرم. سينماي مستقل يك بخشش از قبل از انقلاب مانده است كه شامل كارگردان‌هاي پيشكسوت و خوب ما هستند. يك بخش ديگرش شاگردان همين استادان هستند كه سينما را از آنها ياد گرفتند و الان دارند كار مي‌كنند. خب تكليف اينها خيلي روشن است.
  خب اين ما و تعريف‌تان از آنها...
آنها در تمام عرصه‌هاي فرهنگي، اجتماعي، در ادارات، وزارتخانه‌ها، سينما، تئاتر و در همه جا وجود دارند. اقليتي كه طبق رانت‌هاي فاميلي و امكانات ويژه كه حق خودشان مي‌دانند. سال‌هاست حس بد آزاردهنده‌اي دارم؛ اين يك درد  است. ما چقدر بايد خودمان را ثابت كنيم كه عاشق اين سرزمينيم؛ دغدغه‌ و مساله‌مان اين سرزمين است و باز مي‌بينيم كه اتفاق ديگري رقم مي‌خورد. چقدر بايد خودمان را ثابت كنيم، البته من تا الان نپذيرفتم و خودم را شهروند درجه يك مي‌دانم و فسيل نشدم.
  توقع نداريد نتيجه بگيريم كه آنها فيلمسازان بدي هستند و شما فيلمسازان خوبي ؟
اصلا اين را نمي‌گويم. آنها امكانات ويژه دارند و فيلمسازان خوبي هستند. اينقدر آزمون و خطا كردند كه ياد گرفتند فيلمسازان خوبي باشند. اتفاقا اصلا قايل به اين نيستم كه فيلمسازان بدي هستند.
  پس قبول داريد كه بين آنها فيلمسازان خوبي هم وجود دارد؟
بله. بقال سر كوچه را بياوريم. اين امكانات را به آنها بدهيم هرچقدر پول، بودجه و هر چيزي خواستند به آنها بدهيم فيلمساز خوبي مي‌شود!
  فكر نمي‌كنيد زمان آن رسيده كه ديوار بين ما و آنها خراب شود؟
 خب آنها سي و خورده‌اي سال مايملك بودند. ما كه كاري از دست‌مان برنمي‌آيد.
  الان به نظر شما خانه سينما دست آنهاست يا دست شماست؟
من ورود به خانه سينما نمي‌كنم چون پيچيدگي‌هايي دارد كه تا شفاف نشود نمي‌توانم راجع‌ به آن صحبت كنم. از دوره شمقدري اتفاقاتي كه افتاده تا الان بايد شفاف شود.
  روايت‌تان را از دوره شمقدري و بحران خانه سينما بگوييد.
 شمقدري و دوران شمقدري... به نظر من آن دوران بدترين موقعيت سينماي ايران بود. دوراني بود كه صبح‌ها ما بي‌هيچ انگيزه‌اي از خواب بيدار مي‌شديم كه طي طريق كنيم. دوست ندارم اصلا راجع به آن دوران حرف بزنم. اينكه تلاش مي‌كني اتفاقي در جهت بهبود جامعه‌ات و ايجاد شرايط مطلوب‌تري براي جامعه‌ات رقم بزني، ولي به ديوار سيماني برمي‌خوري، مي‌بيني سنگ جلوي راهت است... آن روزگارها را دوست ندارم، نه به عنوان كارگردان يا تهيه‌كننده بلكه به عنوان يك ايراني آن روزها را دوست نداشتم. روزهاي بد...
  آقاي عسگرپور دو هفته پيش در مصاحبه با روزنامه اعتماد از آن روزها گفت و جالب اين بود كه تقريبا همين لحن را داشت. به نظر شما آقاي عسگرپور از آنهاست يا از شما؟
من يك ديني به آقاي عسگرپور دارم. زماني كه براي پگاه آهنگراني (دخترم) مشكلاتي به وجود آمد به عنوان رييس صنف خيلي به ما كمك كرد. بگذاريم در اين مورد اينها و آنها نگوييم. ولي به هرحال آن بخش از تاريخ خانه سينما با مديريت آقاي عسگرپور بايد شفاف شود. اينكه واقعا چه اتفاقاتي افتاد. دو گروه بايد بيايند حرف‌هاي‌شان را بزنند.
  كدام دو گروه؟
گروه شمقدري و گروه خانه سينماي آن موقع. مثلا در همان دوره تيم خانه سينما با احمدي‌نژاد ديدار داشته، بايد در مورد اين ديدار مطالب شفاف شود. يك سكوتي از جلسات آن دوران است كه براي من گزنده است. تا روشن نشدن آن اتفاقات و حواشي آن دوره، هيچ اظهارنظري نمي‌توانم بكنم.
  نظرتان در مورد خانه سينماي اين دوره چيست؟
من زياد با خانه سينما كاري ندارم، اگر ديده باشيد در مراسم‌شان هم زياد حضور ندارم. كاري هم ندارم. من اين ور كار خودم را مي‌كنم.
  چرا ، بالاخره صنف شماست؟
صنف بايد تعريف شود. صنف نمي‌تواند شعبه دوم وزارت ارشاد باشد.
  الان به نظر شما هنوز هم خانه سينما شعبه دوم وزارت ارشاد است؟ آيا هميشه همينطور بوده؟
گفتم كه تشكيلات و صنف را بايد تعريف كنيم. البته كه هميشه اين طوري نبوده. يك مقطع‌هايي خانه سينما مستقل‌تر بوده. ولي مشخصا الان شعبه دوم وزارت ارشاد است. خب من مي‌روم مشكلاتم را با خود وزارت ارشاد حل مي‌كنم چرا بروم سراغ شعبه‌اش؟ اينكه يك حلقه 10 نفره مدام در همه جشن‌هاي خانه سينما هستند، همان‌ها جايزه مي‌دهند، همان‌ها برگزار مي‌كنند و هر اشكالي كه داشته باشي تو حق اعتراض نداشته باشي ديگر صنف معني نمي‌دهد. نخستين مطالبه، نخستين تعريف يك صنف اين است كه بچه‌ها بتوانند منتقدش باشند نه اينكه هر كسي منتقد بود بايد حذف و از اين دايره كنار گذاشته شود. اين صنف نيست. يك صنف بايد دغدغه اعضاي پنج هزار نفري را داشته باشد نه اينكه يك حلقه‌اي دور هم جمع شوند براي خانه سينما خودشان تصميم بگيرند، مدام هم از هم تشكر كنند.
  اين حلقه چه كساني هستند؟ از رانت‌بگيرهاي قديم هستند؟
نه، اين حلقه هميشه بودند. به نظر من مطبوعات بايد رصد كنند چه كساني هستند.
  يعني در تمام دولت‌ها اين حلقه فرق نكرده؟
نه، رصد كنيد، كاري ندارد. اين وظيفه مطبوعات است، مي‌شود رصد كرد. جشن‌ها را ببينيد، عكس‌ها را ببينيد، مهماني‌ها را ببينيد. اشكالي هم ندارد سينما را مايملك خود و حق طبيعي خود مي‌دانند. انقلاب را از خودشان مي‌دانند و براي مردم و مطبوعات عادي شده است.
  شما و يك عده ديگر اين انتقاد را به آقاي ايوبي داريد كه يك عده خاص
دور و برشان هست...
ما اين را مدام گوشزد كرديم. آقاي ايوبي دوست ندارد اين را بشنود. ولي ما وظيفه‌مان اين بود كه بگوييم، گوشزد كنيم كه سينما اين اقليت 10 نفره نيست، سينما يك خانواده است و اينها عقل كل و داناي كل نيستند. مشاركت همه تفكرهاي سينماي ايران مي‌تواند در كنار شما اثرگذار باشد. ولي خب به هرحال ايشان مدير هستند و ما نمي‌توانيم مجبورشان كنيم.
  اگر واقعا به اين سفت و سختي بود كه شما توصيف مي‌كنيد، كسي مثل اصغر فرهادي مي‌توانست بيايد بالا؟
مگر من فيلم نساختم مگر من بالا نرفتم مگر كسي از من حمايت كرد... ما كارمان را مي‌كنيم. ما دغدغه‌مان و مساله‌مان اين است كه نگرانيم كه آدم‌ها نتوانند اميدوارتر باشند، حركت بايد رو به جلو باشد. تلاش‌مان را مي‌كنيم و فكر مي‌كنيم اين درست است. شايد هم ما اشتباه مي‌كنيم نمي‌دانم. ما چشم به مديريت نمي‌دوزيم. ما در عرصه كاري خودمان بر اساس عقلانيت و انديشه‌مان عمل مي‌كنيم. دوران شمقدري از لحاظ تهيه‌كنندگي پركارترين دوران من بوده. حس مي‌كردم نياز جامعه الان اين فيلم‌هاست... من كارم را مي‌كردم. اصلا مهم نبود اسم من باشد يا نباشد. وظيفه من اثرگذاري و جريان‌سازي است.
  برگرديم به خود منيژه حكمت به عنوان سينماگر. چرا شما بيشتر تهيه‌كننده هستيد تا كارگردان، چرا؟
بارها گفتم تهيه‌كنندگي شغل من است كه يك بخش كوچك از دغدغه‌هايم را ارضا مي‌كند. تا آنجايي كه مي‌توانم سالي يك فيلم اولي را كمك مي‌كنم تا سينماگران آينده ساخته شوند. وقتي مي‌بينم جامعه به يك خمودگي رسيده فيلم كمدي مي‌سازم. براي آنكه بچه‌هاي كشورم را در شادي‌هاي‌مان مشاركت دهم. وقتي مي‌بينم در زندگي اجتماعي، با خانواده و با شرايط اقتصادي خانواده‌ها، اينقدر فاصله بين نسل‌ها افتاده، شهر موش‌ها مي‌سازم تا چند نسل را باهم به سينما بياورم تا شادي كنند، شام بخورند، چاي بنوشند، يك زندگي اجتماعي كوچك براي خودشان رقم بزنند. اينها را وظيفه خودم در بحث تهيه‌كنندگي مي‌دانم.
  كمدي كه اشاره كرديد منظورتان كدام فيلم‌هاست؟
من پوپك و مش ماشالله را ساخته بودم، نيش و زنبور را با آقاي سجادي ما كار كرديم. در آن دوران من بر اين عقيده بودم كه در همه خانه‌ها بايد مردم را بكشم بيرون به سينما تا بخندند؛ چون خنده اميد مي‌آورد. شادي مي‌آورد. اميد است كه باعث تغيير و اتفاقات خوب مي‌شود. از خمودگي و در پستوها فرو رفتن كه غير از نااميدي و سياهي چيزي بيرون نمي‌آيد. در آن دوران البته من صداها را نيز ساختم كه فيلمي اجتماعي است. يعني حركتم را موازي پيش بردم.
   چرا پس كارگرداني مي‌كنيد؟
كارگرداني دغدغه‌ اصلي زندگي من است. دغدغه انديشه‌ورزي در عرصه هنر است. دغدغه جريان‌ساز است. من هيچ‌وقت فيلم باري به هر جهت نمي‌سازم براي اينكه شغلم باشد. من براي سينما در سمت كارگردان احترام قايلم.
   مگر در سمت تهيه‌كننده احترام قايل نيستيد؟
نمي‌توانم باشم. آن كارگرداني كه به هرحال بخش معنوي فيلم را دارد پشت دوربين است. ممكن است من قصه را ببرم تو دلم و براي كارگردان تعريف ‌كنم ولي به هرحال پلان را او مي‌گيرد. من روي كليت كار تاثير دارم. ولي در سمت كارگردان مساله اجتماعي در فيلمسازي صدر كار من است. مساله اجتماعي احتياج به تحقيق و نگاه شفاف و بررسي دارد. نمي‌تواني جفت‌پا وارد يك بحث اجتماعي شوي و آن را در قالب هنر و سينما ببري. شايد يك عده بتوانند، هيچ ايراد و خرده‌اي هم نمي‌گيرم. شخص خودم را مي‌گويم كه نمي‌توانم. ببينيد من بايد پلان به پلان فيلمم مال خودم باشد.
  پس چرا لالايي را كارگرداني كرديد؟
تهيه‌كننده آن هم بودم. زمان مي‌برد مثلا من الان مي‌خواهم «جاده قديم» را كارگرداني كنم هشت سال تحقيق صرف كردم؛ البته به طور مدام نه، هر از گاهي به سراغش رفتم و برگشتم. شناخت مي‌خواهد. درام اجتماعي سخت است. همين طوري نمي‌تواني يك بحث اجتماعي را در قالب يك درام سينمايي‌ ببري. سينما صنعت هم هست فروش هم بايد داشته باشد. درام، بحث اجتماعي و سينما به عنوان صنعت... يك مثلث است.
  پس جاده قديم را حاضريد كارگرداني كنيد؟
بله، جاده قديم دغدغه هشت ساله من است. با تم اجتماعي. مي‌خوانم، مي‌نويسم، كمك مي‌گيرم و مشاوره مي‌گيرم براي نوشتن. بايد چيزي بشود كه در من كاملا حل شود. فيلم را قبل از اينكه پلانم را بگيرم خودم بايد ببينم كامل و بعد شروع به كار كنم.
جمله‌هاي كليدي
  حركت رو به جلويي كه زنان كشور من از انقلاب تا الان آغاز كرده‌اند را نمي‌توانيم و اجازه نداريم ناديده بگيريم. زن ايراني از خانه بيرون آمده و به دنبال مطالباتش است. در اين حركتش به دنبال برابري است. به نظر من زن ايراني در حركت غيرراديكالش، حركتي كه بسيار آگاهانه و هوشمندانه است، مطالباتش را يكي‌يكي دارد پيگيري مي‌كند و به دست مي‌آورد.
 پرهيز از انگ سياسي باعث بازدارندگي در جهت توسعه كشور مي‌شود كه بسيار خطرناك است.
جمله‌هاي كليدي
  خانه سينما نمي‌تواند شعبه دوم وزارت ارشاد باشد.
  با تمام ارادتي كه نسبت به جنتي و ايوبي دارم بحث من اينجاست كه چرا تا نقدي مي‌كنيم يك جمله ما را بزرگ مي‌كنند و به جناح‌بندي‌هاي خودشان مي‌برند. اجازه ندارند اين كار را بكنند. با ما حق ندارند اين كار را بكنند. ما حق‌مان است نقد كنيم براي همان مساله توسعه، براي زيرساخت‌ها... اما مجبورمان مي‌كنند كه سكوت كنيم و اين سكوت يعني سم مهلك در شرايط الان.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون