جايگاه احزاب در الگوي راي دادن مردم
علي شكوهي
در بسياري از كشورها كه نظام حزبي قدرتمند وجود دارد، اكثريت مردم از الگوي مشخصي در هنگام راي دادن تبعيت ميكنند. آنان با چند حزب سياسي داراي نفوذ در كشورشان آشنا هستند و به صورت نسبي از برنامههاي يك حزب خاص حمايت ميكنند و منافع و مصالح خود را در سياستهاي آن حزب پي ميگيرند. در اين كشورها حمايت اقشار معين از احزابي خاص را ميتوان پيشبيني كرد بهگونهاي كه در برخي از كشورها به صورت سنتي، مردم مناطق خاص يا ايالتهايي مشخص از نامزدهاي حزب معيني دفاع ميكنند. در عين حال هستند اقشاري از مردم كه در همين كشورها، الگوي راي دادن ثابتي ندارند و تحت تاثير عوامل مختلف، تغيير راي ميدهند و همين بخش از مردم هستند كه سرنوشت انتخابات را رقم ميزنند و وزن يك حزب سياسي را كم يا زياد و چرخش قدرت را ميسر ميكنند.
در كشور ما كه احزاب سياسي قدرتمند نداريم، مجال حضور اشخاص براي انتخابات، بيشتر فراهم است و مردم هم مجبورند به جاي حزب، به شخص و به جاي برنامه به سليقه راي بدهند. البته بهصورت رسمي احزاب سياسي در كشور ما متعددند به گونهاي كه با يك گرايش سياسي، ميتوان چندين و چند گروه و حزب و انجمن را معرفي كرد اما اين احزاب از چند آفت جدي رنج ميبرند. آنها اولا احزاب فصلي هستند يعني در فصل انتخابات به صورت جدي وارد صحنه رقابت انتخاباتي ميشوند اما در ايام ديگر خبري از آنان و فعاليتهايشان نيست. ثانيا اين احزاب عمدتا پايتختنشين هستند و در سطح شهرها، دفتر و دستكي ندارند و غالب آنها از داشتن شاخههاي حزبي استاني و شهرستاني محرومند و اگر هم داشته باشند، فعاليت جدي ندارند. ثالثا اين احزاب بيش از آنكه ساختاري مردمي با هدف ارايه برنامه براي اداره كشور باشند، محفلي براي كسب قدرت محسوب ميشوند و اعضاي آن نه براساس برنامهاي مشخص و توافقشده، بلكه براي حضور در عرصه كسب و حفظ قدرت در كنار يكديگر قرار دارند و حداكثر، يك دسته مواضع كلي و اهداف كلان هست كه آنان را با يكديگر پيوند زده است و نه برنامه اجرايي معين. رابعا اين گروهها به دليل نداشتن ساختار حزبي جدي و فعال در سراسر كشور، نقش جدي در تربيت كادرهاي حزبي و اجرايي و آموزش آنان ندارند. همه اين نقيصهها موجب ميشود كه الگوي راي دادن مردم هم كمتر تحت تاثير احزاب سياسي و فعاليتهاي آنان باشد. اين كه ما حزب نداريم يا احزاب ما به اندازه برخي كشورهاي داراي دموكراسي باسابقه در شكل دادن به راي مردم موثر نيستند، به معناي اين نيست كه احزاب در كشور ما كاملا بدون اثر و در حاشيه هستند. در كشور ما احزاب به صورت جبههاي عمل ميكنند بدين صورت كه تعدادي از احزاب سياسي كه از نظر اهداف و سياستها در مجموع به يكديگر نزديكند، در آستانه هر انتخابات به هم نزديكتر ميشوند و يك جبهه سياسي را ميسازند و با هم ائتلاف ميكنند. مثلا اكنون در انتخابات مجلس شوراي اسلامي، سه جبهه كلي در كشور ايجاد شده است كه حول سه گفتمان «اصلاحطلبي»، «اصولگرايي» و «اعتدال» فعاليت ميكنند. هر كدام از اين سه جبهه سياسي از چندين حزب و گروه سياسي تشكيل شده است و تلاش دارند در جريان انتخابات بيشتر به هم نزديك بشوند و با ارايه فهرست واحد انتخاباتي، اكثريت مجلس را به دست آورند. اين جبهههاي انتخاباتي در درون خود داراي كثرت هستند و به همين دليل ممكن است در مواردي با جريانهاي سياسي ديگر همپوشاني داشته باشند. مثلا در اصلاحطلبان، هستند احزاب و افرادي كه با جريان اعتدالگرا احساس قرابت ميكنند و در جريان اعتدالي هم افراد و گروههايي وجود دارند كه به تشكلهاي سياسي اصولگرا نزديكند. به همين دليل، اين احتمال وجود دارد كه فهرست نهايي انتخاباتي اين جبهههاي سياسي در مواردي با يكديگر مشابهت پيدا كند. اما الگوي راي دادن مردم ما در سراسر كشور يكسان نيست. شايد نقش همين جبهههاي انتخاباتي در شهرهاي بزرگ را بتوان منحصربهفرد دانست يعني راي مردم در اين شهرها بيشتر سياسي است و مردم نه بر اساس قوميت و منافع شخصي و دوستي و موقعيت جغرافيايي، بلكه براساس گرايش سياسي خود راي ميدهند. در شهرهاي كوچك اين ائتلافهاي انتخاباتي موثرند اما نه به اندازه شهرهاي بزرگ و به همين دليل، شايد يكباره كسي از شهري راي بياورد كه به هيچ حزب و گروهي وابسته نيست اما به دلايلي مثل داشتن توانمندي و مقبوليت فردي، مورد حمايت مردم قرار گرفته است. به همين دليل احزاب سياسي به هنگام معرفي نامزد مورد حمايت خود در سطح شهرستانها، نبايد از همان الگويي تبعيت كنند كه در شهرهاي بزرگي مانند تهران مورد توجه است. احزاب سياسي اگر ميخواهند در سراسر كشور با الگوي شهرهاي بزرگ به جلب حمايت مردم اقدام كنند بايد ضعفهاي بزرگ موجود در حوزه سازوكار حزبي كنوني را از ميان بردارند و از فصلي بودن، مركزنشين بودن و بيبرنامه بودن خارج شوند. آنان ضمن ايجاد دفاتر استاني و شهرستاني فعال، بايد اقدام به آموزش كادرهاي حزبي كرده و براي برنامهمحور كردن فعاليت انتخاباتي گام بردارند. تحقق اين همه هنگامي شدني است كه احزاب نزديك به يكديگر، از كثرت تشكيلاتي فاصله بگيرند و با ادغام تدريجي احزاب همفكر در يكديگر، به ظهور دو تا سه حزب بزرگ سياسي حول گفتمانهاي اصلي كشور مساعدت كنند.