• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3438 -
  • ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۲ دي

بزنگاه

مي خواستند حرفي بزنند، اما يك كلمه هم نتوانستند به زبان بياورند. اشك در چشمان‌شان مي‌درخشيد. هر دو لاغر و رنگ پريده بودند، اما روي اين چهره‌هاي بينواي رنج ديده، شفق زندگي‌اي جديد مي درخشيد، زندگي‌اي از نو بازيافته. عشق به آنها زندگي دوباره بخشيده بود. قلب هر يك چشمه زندگي زوال ناپذيري را براي ديگري در خود پنهان داشت. تصميم گرفتند منتظر بمانند و شكيبايي پيشه كنند. بايد هفت سال را در سيبري مي گذراندند. چه رنج هاي پرهيزناپذيري را كه تا آن موقع بايد تحمل مي كردند و چه سعادت بي پاياني را كه مي چشيدند! اما راسكولنيكف تجديدحيات يافته بود، اين را به خوبي مي دانست؛ با تمام وجودش آن را حس مي كرد و سونيا، فقط به خاطر او زنده بود.
جنايت و مكافات- داستايوفسكي

 

 فلاش‌بك
من همش دارم به آفتاب فكر مي‌كنم... اگه تو هم فكر كني، زورمان زيادتر مي‌شود.
تنها دوبار زندگي مي‌كنيم- بهنام بهزادي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون