آنچه روزنامهنگار ميخواهد
رويا ديانت
اگر روزنامهنگار باشي و در شصت و چند سالگي هنوز روزنامهنگار مانده باشي، يعني آنقدر اقبال داشتهيي كه حرفهيي را كه دوست داشتي، چند دهه دنبال كني. اگر روزنامهنگار باشي و پس از چند دهه كار، از تلاشت، از كارت تجليل شود، يعني آنقدر اقبال داشتهيي كه ديده شوي و اگر ديده شدهيي يعني حتما استعداد نوشتن، شهامت خطر كردن، توان بيخوابي، جرات دلهره و شكيبايي سر كردن با درآمدي متوسط را كه هر از چند گاهي يك بار قطع ميشود، را هم داشتهيي. اگر روزنامهنگاري باشي كه از كارت تجليل ميشود، حتما دوست داري تا آنجا كه در توان داري به كارت ادامه بدهي و نسل جوان را كمك كني تا پاي در راه بگذارد. در مراسم كوچك اما گرم و صميمانه بزرگداشت فريدون صديقي در بيستمين نمايشگاه مطبوعات، همه اينها را ميشد ديد. مردي ميانسال، استادي در عرصه نوشتن، چهرهيي شكيبا كه به مدد همين شكيبايي بيمهريها را تاب آورده يا خيلي نرم از كنارشان گذر كرده است. استادي كه به شوق دانشجويان جوانش در دانشكده خبر با شوق پاسخ ميگويد و از حضور جوانان خوش تيپ تشكر ميكند. مردي كه در سختترين روزهاي روزنامهها، در دوران پس از جنگ، با روزنامه «حوادث» تنور اشتياق مردم به رسانه مكتوب را داغ ميكند تا تپيدن دل روزنامهنگارانه خودش را نيز مزه مزه كند... فريدون صديقي در مراسم مهربانانه بزرگداشتش چند جمله بيشتر نگفت؛ اين جملهها را مهربانانه ادا كرد و لبخند هم از لبش دور نميشد، اما معناي سخنانش شيرين نبود. گفت: دانستن رنج است و رنجوري به معني يادآوري خاطرات است. فرقي نميكند خاطرات وقتي شيرين باشد يادآوريشان ناراحتكننده است چون از دست داديشان و وقتي هم تلخ باشد يادآوريشان سخت است و ناراحتكننده چون تجربه كرديشان. روزنامهنگاري كه در همه عمرش روزنامهنگار مانده است،گفت: بهترين تجليل، تجليل از جايگاه و مرتبت مطبوعات بايد باشد. بايد به آنها فرصت داده شود تا ديده شوند و خوانده شوند. بايد فرصت داده شود تا خوانده شوند و ديده شوند...
وقتي روزنامهنگاري باشي كه در همه عمرت روزنامهنگار ماندهيي بيشك رنجهاي زيادي را تجربه كردهيي...