عبدالرضا فرجيراد در گفتوگو با «اعتماد»:
آلمان به دنبال ارتقاي تدريجي ر ابطه با ايران است
گروه ديپلماسي| فرانك والتر اشتاينماير، وزير امور خارجه آلمان امروز براي دومين بار در طول پنج ماه گذشته به تهران آمد. گفتوگو درباره رابطه دوجانبه ايران و آلمان در حوزههاي اقتصادي و سياسي، پروندههاي منطقهاي نظير بحران و سوريه در يمن و تنش اخير به وجود آمده ميان تهران و رياض از سوژههاي رايزنيهاي اشتاينماير در تهران اعلام شده است. درخصوص اين سفر و دستاوردهاي آن دراينباره گفتوگويي با عبدالرضا فرجيراد، استاد ژئوپولتيك دانشگاه و سفير اسبق ايران در نروژ و مجارستان گفتوگويي داشتهايم كه مشروح آن در ادامه ميآيد.
آلمانيها نخستين كشوري بودند كه پس از توافق هستهاي در ماه جولاي، هيات سياسي و اقتصادي بزرگي را راهي ايران كردند اما در ماههاي اخير شاهد پيشدستي عملي فرانسه و ديگر كشورهاي اروپايي چون ايتاليا بودهايم. چرا آلمان برخورد انفعاليتري از خود نشان داده است؟
آلمانيها به صورت جدي مصمم به همكاري با ايران هستند و اراده بهبود و توسعه روابط با ايران را دارند اما اينكه چرا ايتالياييها و فرانسويها توانستند در مسائل اقتصادي نسبت به آلمانيها زودتر با ايران به توافق برسند، دلايل مختلفي دارد. يكي از مهمترين دلايل، آن است كه آلمان امروز درگير مسائل داخلي متعددي است كه بخش عمده آن مربوط به بحران آوارگان است. آلمان نسبت به كشورهاي اروپايي، آوارگان بيشتري را پذيرفته است و اين موجب شده تا علاوه بر مسائلي چون تامين جا و مكان، اشتغال، آموزش و رفاه براي آنها، درگير مساله امنيت عمومي خود هم بشود. هماكنون درباره مسائل داخلي اين كشور و از جمله مساله آوارگان اختلافنظرهاي جدياي ميان احزاب آلماني و حتي در درون دولت آلمان وجود دارد. از طرف ديگر، آلمان در تصميمگيريهاي اقتصادي خود بهشدت محافظهكار است و معتقدند كه روند همكاريهاي اقتصادي بايد مرحله به مرحله و در يك سير منطقي صورت بگيرد. حتي آنها براي همكاريهاي ديپلماتيك گام به گام عمل ميكنند. مثلا گفته شد كه در سفر اروپايي آقاي روحاني، چرا ايشان به برلين سفر نكرد؟ جواب آن است كه آلمانيها هماكنون ضرورتي براي ديدار و رفت و آمد در سطح عالي نميبينند و ميخواهند برقراري ارتباط در اين سطح در روند منطقي ديپلماتيك خود طي شود. از سوي ديگر، شما نميتوانيد تعجيل فرانسويها و امتيازاتي كه آنها دادند را ناديده بگيريد. فرانسه نسبت به آلمان بحران اقتصادي بيشتري دارد و اين موجب ميشود تا در بستن قراردادهاي تجاري با ايران عجله داشته باشند و امتيازاتي را بدهند. البته برخي از كالاها و صنايعي هم كه ايران به آنها نيازمند بود در فرانسه يا ايتاليا وجود داشت. اصولا ايتالياييها در صنعت فولاد پيشگام هستند. صنعت هوايي ايران، صنعت فرسودهاي بود. براي نوسازي نيازمند بستن قرارداد با بويينگ يا ايرباس بوديم. به نظر ميرسد شرايط براي همكاري با بويينگ امريكا فراهم نيست، پس ميماند ايرباس. اكثريت سهام ايرباس متعلق به فرانسه است پس ما مجبور بوديم با آنها معامله بكنيم. يكي از قراردادهاي سفر آقاي روحاني ميان ايران و شركت توتال بود. هماكنون ميزان فروش ايران حداكثر يك ميليون بشكه است. قيمت نفت هم روز به روز در حال كاهش است و بازار هم اشباع شده ولي در اين شرايط توتال متعهد به خريد نفت به ميزان 200 هزار بشكه در روز ميشود يا در قراردادها با كارخانههاي خودروسازي، آنها سرمايهگذاري بيشتري را در ايران انجام خواهند داد. سوالي كه پيش ميآيد اين است كه آيا آلمانيها هم حاضر بودند كه چنين امتيازاتي را به ايران بدهند؟ من فكر نميكنم.
نشريه آلماني اشپيگل، اخيرا ادعا كرده بود كه آنگلا مركل، صدراعظم آلمان به دليل ترس از اسراييل و ادعاي حمايت ايران از حزبالله لبنان و آنچه آلمان جريانهاي تروريستي در منطقه ميخواند، در دعوت از آقاي روحاني به آلمان تعلل به خرج ميدهد؛ تا چه اندازه اين تحليل به واقعيت نزديك است؟
من فكر نميكنم اين تحليل درستي باشد. اگر شما به مواضع و عملكرد كشورهاي اروپايي در خصوص ايران نگاه كنيد، متوجه ميشويد كه فرانسويها مواضع سختگيرانهتري درباره ايران نسبت به ديگر كشورهاي اروپايي داشتهاند. فرانسويها به اسراييل نزديكتر هستند هرچند كه نميتوان نفوذ لابي اسراييل در آلمان و روابط نزديك برلين و تلآويو را ناديده گرفت. با اين حال، وزير دفاع آلمان در ماههاي گذشته از منتقدان جدي سياست شهركسازي اسراييل بوده است. افكار عمومي آلمان و رسانههاي اين كشور هم نگاه مثبتي به ايران دارند. ما بايد به ياد داشته باشيم كه مشكلات كنوني آلمان كم نيست. ميزان محبوبيت مركل نسبت به 10 سال گذشته بهشدت كاهش يافته است. در مسائلي چون آوارگان، اختلافنظرهاي جدي وجود دارد. از طرف ديگر، نميتوان نگاه محافظهكارانه آلمانيها را هم ناديده گرفت. با اين حال، من فكر ميكنم در سفر آتي آقاي روحاني به اروپا، برلين حتما جزو ميزبانهاي وي خواهد بود. در ضمن، آلمان بيش از آنكه مسائل منطقهاي را در سياست خارجي خود مدنظر قرار دهد، به حقوقبشر توجه بيشتري دارد.
آلمان به دنبال ميانجيگري ميان ايران و عربستان است و اين مساله در سفر پيشين اشتاينماير به تهران هم از زبان وي شنيده شده بود. تا چه اندازه آلمان از منظر حضور سياسي در خاورميانه چنين توانايي و پتانسيلي دارد؟
بيترديد آلمان قدرت نخست و محوري اتحاديه اروپايي است و از اين زاويه ميتواند نقشآفريني بسياري را در خاورميانه داشته باشد. با اين حال، توان فرانسه و انگليس بيش از آلمان است ولي در شرايط كنوني، اين دو قدرت منفعلانه عمل ميكنند و در ميان اروپاييها، برلين بيش از همه به فعاليت ميپردازد. دولت انگليس با وجود دريافت اخذ مجوز براي حضور نظامي در سوريه، هنوز اقدام خاصي نكرده و در حال بررسي است و به نظر ميرسد كه در اينباره پيرو امريكاست. فرانسه هم پس از حملات تروريستي پاريس فعال شده اما حملاتشان اندك بوده است. من فكر ميكنم يكي از دلايل نقشآفريني آلمان در خاورميانه به دليل عدم نقشآفريني پاريس و لندن است. از طرف ديگر، به نظر ميآيد آلمان در برنامه سياست خارجي خود، ميخواهد حضور فعالتري در خاورميانه داشته باشد. همچنين بايد دانست كه مهمترين بحران آلمان هم نشاتگرفته از خاورميانه است پس آنها در راستاي حفظ منافع ملي و امنيتشان ميخواهند در خاورميانه به فعاليت بپردازند. در اين راستا، آلمان به صورت جدي و واقعي به دنبال بهبود روابط ايران و عربستان است و اين مساله را هم قبل از بحران اخير دنبال ميكرد زيرا ميدانست افزايش تنش ميان تهران و رياض موجب شدت گرفتن بحران در خاورميانه ميشود و با اين شدتگيري، آوارگان بيشتري به اروپا و به ويژه آلمان ميآيند. آنها با ميانجيگري ميخواهند امنيت خود و اروپا را تضمين كنند.
آيا يك كشور اروپايي ميتواند نقش ميانجي سياسي ميان دو كشور مسلمان و همسايه در خاورميانه را بازي كند؟
هماكنون يك رقابت سنگين ژئوپولتيكي ميان تهران و رياض وجود دارد كه اين رقابت نظم نوين خاورميانه را شكل ميدهد. از يك طرف عربستاني است كه تعمدانه به تنشهاي منطقهاي دامن ميزند و به دنبال حذف ايران است. از سوي ديگر هم ايراني قرار دارد كه در صف مقدم مبارزه با تروريسم در خاورميانه قرار دارد. عقبنشيني ايران، يعني جلو آمدن تروريسم و ايران اين مساله را نميخواهد. در اين شرايط و با توجه به سياستهاي سعودي، نهتنها آلمان بلكه اتحاديه اروپايي هم توانايي اثرگذاري ندارد و نميتواند به حل مساله بپردازد. تنها كسي كه شايد بتواند در اين ميان كاري بكند، امريكا است زيرا آنها ميتوانند عربستان را آرام كنند ولي اروپاييها ميتوانند از شدت گرفتن بحران جلوگيري كنند.
در گزارش اخير سرويسهاي اطلاعاتي آلمان از لزوم اصلاحات در عربستان صحبت شده و رياض در بحرانآفرينيهاي منطقهاي مقصر دانسته شده است. آيا آلمان به سمت فاصله گرفتن از رابطه با عربستان در منطقه ميرود؟
بيترديد در سالهاي آينده سياستهاي منطقهاي بسياري از كشورها نسبت به عربستان عوض خواهد شد. اين تغيير مختص به آلمان نخواهد بود بلكه اروپاييها و حتي امريكا هم به اين سمت حركت خواهند كرد. هماينك داشتن روابط با عربستان بسيار پرهزينهتر از داشتن روابط با ايران است. يكي از متحدان استراتژيك انگليس، قطعا عربستان است ولي ماههاست كه دولت انگليس هم از سوي پارلمان و هم از سوي افكار عمومي تحت فشار است تا در سياستهايش اصلاحاتي انجام دهد. براي نخستينبار يك مساله حقوقبشري مانند اعدام شيخ نمر مورد اعتراض گسترده غربيها و از جمله امريكا، آلمان، فرانسه و انگليس قرار ميگيرد. اگر تا به امروز غرب درباره عربستان سكوت كرده است، به دليل منافع اقتصادي است كه با عربستان برقرار كرده است ولي موج افكار عمومي بسيار قدرتمندتر از اين مساله است و ميتواند موجب اصلاحاتي شود. اكنون مراكز امنيتي و اطلاعاتي اروپا و امريكا ميگويند عربستان مادر تروريسم و مروج تفكر افراطيگري است. از طرف ديگر، آنها شاهد نقش ثباتآفرين و عملكرد اعتمادزا و همراه با خويشتنداري و صبر ايران هستند. ميبينند كه ايران در صف مقدم مبارزه با تروريسم است. تروريسم اكنون ضربات سنگيني به اروپا زده است و همين موجب تغييرات روابط در آينده ميان غرب با عربستان خواهد شد.
تا چه اندازه آلمان ميتواند با ايران در پرونده سوريه همكاري داشته باشد؟ نگاه آلمان به نقش ايران در منطقه در روزهاي پسابرجام چيست؟
وزير امور خارجه آلمان به بهانه انجام ميانجيگري ميان ايران و عربستان به تهران ميآيد ولي واقعيت اين سفر به دليل سوريه است زيرا همانطور كه گفتم تنش ميان ايران و عربستان موجب افزايش بحران در سوريه خواهد شد و اين موجب افزايش مهاجرت ميشود. اگر بحران مهاجرت نبود، بيترديد اروپا درباره خاورميانه فعال نميشد و براي همين بهشدت قصد حلوفصل بحران سوريه را دارد. در اين راستا و براي مبارزه با تروريسم، با ايران همكاري ميكنند. اكنون قطعنامه 2254 درباره سوريه در شوراي امنيت صادر شده است كه جان كري، وزير امور خارجه امريكا ميگويد شبيه طرح ايران است. اين يعني نه تنها آلمان بلكه اروپا و امريكا هم دست ايران را در مساله سوريه باز گذاشتهاند. ميدانند بحران سوريه و ديگر بحرانهاي خاورميانه حل نخواهد شد مگر آنكه ايران بخواهد. در سفر مقامهاي اروپايي هم شاهد درخواست آنها از ايران براي همكاري در مسائل منطقهاي بوديم. اينها نشان ميدهد كه آنها طالب همكاري با ايران هستند.