كتابخانه
سير تطور انديشه آزادي
پي ير منان، فيلسوف و پژوهشگر فرانسوي در سال 1949 در شهر تولوز زاده شد. او از سال 1992 به اين سو به تدريس فلسفه سياسي در مدرسه عالي مطالعات اجتماعي مشغول است. او همچنين مدير «كانون رمون آرون» است و در چارچوب آن، در بازيافت و تفسير نوشتههاي ليبرالهاي برجسته فرانسوي قرن نوزدهم (كنستان، گيزو و به ويژه توكويل) مشاركت داشت. اهميت و نوآوري كارهاي پژوهشي پيير منان را بايد در بررسي و كوشش براي درك شكلهاي سياسياي دانست كه پيدايش، جانشيني و دگرشدِ آنها زنجيره تاريخ سياسي جامعه بشري را ساختهاند. پيير منان ميكوشد اهميت امر واقع سياسي را در تجربه بشري برجسته سازد. او همچنين پرسشوارههايي را برميرسد كه ماكياولي، روسو، توكويل و... در بازنمودهاي مدرن زندگاني سياسي مطرح كردهاند. پهنه ديگر انديشهورزي او، مساله درك انسان و طبيعت و دگرشدِ او در روند تحولات ژرف تاريخي و به ويژه دوران مدرن است. از آنجا كه ليبراليسم جريان اوليه، اصلي و به گونهاي موضوع هميشگي سياست مدرن يعني سياست اروپا و غرب از سه سده پيش تاكنون به شمار ميآيد، منان، در «تاريخ فكري ليبراليسم»، پيرنگ تفسيري از تاريخ پيش از ليبراليسم اروپا را ميريزد كه از ديد او تنها شيوه ممكن براي فهم پذير گرداني گسترش و بالندگي ليبراليسم شمرده ميشود. از اين رو، خواننده در اين كتاب، دفتر سياسي اروپا را نخواهد يافت بلكه نمونه كوچكي از اين تاريخ و گرته برداشتهاي از پيوندگان اساسياش را مييابد. او، با بررسي آثار آورندگان اين ايده، انديشمنداني چون ماكياولي، هابز، لاك، روسو، مونتسكيو، توكويل، كنستان و گيزو، چند و چونِ شكلگيري ايدههاي مركزي ليبراليسم را در واكنش به جنگهاي مذهبي آن روز اروپا برباليد، پيجويي ميكند و تبييني بديع از شالودههاي تاريخي و فلسفي ليبراليسم به دست ميدهد.
روشنيهاي مردمسالاري
دموكراسي، پيشينهاي درازدامن دارد. حدود دو هزار و پانصد سال پيش، ستاره دموكراسي در سپهر فلسفي- سياسي يونان باستان درخشيدن گرفت و پرتوهاي آن، اجتماعات عمومي مردم را روشني بخشيد. اكنون دموكراسي با از سر گذراندن سدههاي پي در پي، از شكل ابتدايي خود به در آمده و به عنوان برترين و كمنقصترين نظام حكومتي جهان، در الگوهايي همانند دموكراسي مشاركتي، دموكراسي ليبرال و سوسيال دموكراسي ظاهر شده است. در دهههاي نخستين سده 21 ميلادي، دموكراسي، ديگر آن ستارهاي نيست كه در آسمان يونان سوسو ميزد بلكه اكنون، آفتاب عالمتاب نظريههاي سياسي و سياستورزي در جهان امروز است. در روزگار ما، هرچند اجماع و راي اكثريت، به عنوان سازوكارهاي نظام دموكراتيك اعتبار خود را حفظ كرده است اما تمهيداتي انديشيده شده تا كاستيهاي دموكراسي كلاسيك جبران و مرتفع شوند. كتاب «درخششهاي دموكراسي- تاملي در اخلاق سياسي، دين و دموكراسي ليبرال» ميكوشد پرتوهايي از درخششهاي دموكراسي را به خواننده بنماياند و پارهاي از نقش و نگارهاي سيماي آن را بازتاب دهد. مطالب اين كتاب حاصل پژوهشهايي است كه از سال 1370 تا 1392 به انجام رسيده است. اين كتاب، از سه بخش تشكيل شده است. بخش نخست به «روششناسي» ميپردازد و شامل دو متن است. بخش دوم، با عنوان «اخلاق سياسي» دربرگيرنده شش متن است. بخش سوم نيز با نام «آزادي، مدارا، دموكراسي» واپسين بخش كتاب است كه 12 متن را شامل ميشود. «درخششهاي دموكراسي» با مداقه در امكانات، ظرفيتها و فرصتها و همچنين تنگناها، ضعفها و بحرانهاي ايران امروز فراهم آمده و ميكوشد نوري در راههاي برونرفت مام ميهن از مشكلات ديرينه تاريخي بيفكند.
سياست و اقتصاد
مطالعه و درك كامل آثار ماركس، جدا از حوصله وافر در پيگيري نثري پيچيده و بياعتنا به اعجاز كلام، مستلزم تعمق در مقولههاي متعدد علمي است. علاوه بر اين، دشوارترين وظيفه خواننده، شناخت و احاطه كامل بر مفاهيم و ابزار تحليلي و انگاره استدلالي اقتصاد كلاسيك است كه در طول قرن حاضر كمابيش مهجور مانده و با وجود كارايي چشمگير آن در تبيين اقتصادي، فرصت ابراز وجود را در برابر اقتصاد مدرن، نيافته است. اين كتاب، درصدد است تا به سادهترين و موجزترين وجه ممكن پيشينه نظري و بدنه اصلي نظريه اقتصادي ماركس را شرح دهد. همچنين سعي بر آن بوده است تا به مسالهاي ملموستر يعني رابطه بين ماركسيسم و ملل توسعه نيافته پرداخته شود، چرا كه اين موضوع از بسياري جهات، اهميت دارد. نويسنده ايراني كتاب، كوشيده است تا انگاره نظري ماركس را از مباني اوليه آن پي بگيرد و نحوه تكميل اين نظريه را با بررسي جزييات ارزيابي كند. بديهي است با تنوع نوشتههاي ماركسيستي- و نه لزوما خود ماركس- انتخاب مبدايي براي شروع بحث دشوار جلوه كند اما با اين استدلال كه ماركسيسم مبتني بر چارچوب فلسفه «ديالكتيك ماترياليستي» است، شايد گزينش نظريه اقتصادي ماركس به عنوان هسته اصلي اين كتاب موجه باشد. از سوي ديگر، كارهاي تحقيقي و تاليفي پژوهشگران ايراني در اين زمينه بسيار اندك است و ابراز نظرهاي مخالف ماركسيسم از حد نفي انگارههاي «ماترياليستي»، «ماركسيسم و كمونيسم» فراتر نميرود. به همين دليل شهامت نويسنده در پا نهادن به ورطه مسائل اقتصادي و بحث و بررسي در چنين گسترهاي قابل تحسين است.
مدرنيته چيست؟
كشاكش ما با تجدد حدود 150سالي است كه آغاز شده و گويا به امري پايانناپذير بدل شده است. بيآنكه دستاوردهاي اين كشاكش را بتوان انكار كرد به جرات ميتوان گفت كه ما افتادن در چاه تجدد را چندينبار به صور گوناگون و هربار از نو شروع كردهايم و شكي نيست در اين راه به جاهايي نيز رسيدهايم. علت شايد اين باشد كه ما به جاي روشن كردن موضوع و مفاهيم مدرنيته و به جاي روشن كردن هدف اصلي و منفك كردن آن از هدفهاي جزييتر در هر مرحله از تاريخ، مسائل گوناگون را به نحوي تيره و تار درهم آميختهايم. ايدهها و انديشههايي كه در هر دوره بر ما غلبه يافته، حتي اگر ضد مدرنيسم هم نبوده باشد، سازگاري چنداني هم با مدرنيسم و تجدد نداشته است. گاه كمونيسم، گاه ناسيوناليسم و گاه ايسمهاي ديگر به عنوان راه و روش رسيدن به تجدد، ما را از فكر كردن به اصل ماجرا كه درافتادن به شاهراه ترقي، تعالي و رسيدن به پيشرفت و توسعه است، بازداشته است. گاه حكومت و گاه روشنفكري ايران در اين راه دشوار، در باورهاي خود سختجاني نشان داده و نگذاشتهاند با تمام توان خود در اين راه بكوشيم. با وجود اين، اكنون ما مقدار زيادي از راه را طي كردهايم و چارهاي نيز جز اين نداريم كه با وجود تمام اختلافهاي مسلكي در راه تامين عناصر تجدد يكدله شويم وگرنه، ناچار خواهيم ماند به تاريخ چندهزار ساله خود دل خوش كنيم و به زندگي در گذشته ادامه دهيم. با مطالعه كتاب «چند گفتوگو درباره تجدد» و سوال و جوابهاي موجود در آن، درخواهيد يافت كه راه تجدد چگونه طي شده و به كجا رسيده است. گفتوگوهاي اين كتاب با داريوش آشوري، بابك احمدي، جمشيد بهنام، رهنورد زرياب، عليرضا علويتبار، موسي غنينژاد، هوشنگ ماهرويان و رحيم مسلمان قبادياني صورت گرفته است. موضوع و هدف بحث در اين گفتوگوها اين است كه روشن شود ما در آغاز برخورد با تمدن غرب، در كجا ايستادهايم، از آن زمان تاكنون چه راهي را پيمودهايم و اكنون در كجا ايستادهايم و چگونه ميتوانستيم جاي بهتري ايستاده باشيم. همچنين در اين باره بحث ميشود كه حكومتها و نسلهاي روشنفكري گذشته، چه برخوردهايي با تجدد داشتهاند. اين كتاب علاوه بر نگاه به تجدد ايران، گوشه چشمي نيز به تجدد در افغانستان و پاكستان دارد زيرا سرنوشت اين مجموعه فارسي زبان را در پيوند با يكديگر ميبيند.