گفتوگو با حميدرضا قرباني
درباره فيلم « خانهاي در خيابان چهل و يكم »
اين فيلم حاصل آموختهها و نگاه من به سينما است
سحر عصرآزاد/ حميدرضا قرباني با دستياري كارگردانان مختلفي از جمله اصغر فرهادي در فيلمهاي «درباره الي» و «جدايي نادر از سيمين» و تدوين فيلمهايي همچون «همنفس»، «دهليز»، «دلبري» و سريالهاي «خواب و بيدار»، «هفتسين» و «نفسگرم» عرصههاي گوناگوني را تجربه كرده است. او بعد از ساخت فيلم تلويزيوني «سه ماهي» كه در جشنوارههاي ياس، شهر، جشنواره آسياپاسيفيك ABU، داكا و... مورد توجه قرار گرفت، نخستين گام را در عرصه فيلمسازي حرفهاي برداشت و با فيلم «خانهاي در خيابان چهلويكم» در بخش نگاه نو جشنواره فجر حضور دارد.
بعد از تجربه تخصصهاي مختلف در سينما و تلويزيون از دستياري كارگردان و برنامهريزي تا تدوين و ساخت تلهفيلم، چطور شد كه تصميم گرفتيد با اين قصه كه طرح اوليهاش متعلق به خودتان است نخستين فيلم بلند سينماييتان را بسازيد؟
من سالها به عنوان دستيار كارگردان و تدوينگر در سينما كار كردم، بدون اينكه بخواهم از اين تجربهها پلي به كارگرداني بزنم. فقط به اين فكر ميكردم كه سِمتي را كه به من سپرده شده به بهترين شكل انجام بدهم، اما به مرور تصميم گرفتم كارگرداني را تجربه كنم و به نظرم تجربياتي كه پشت سر داشتم ميتوانست براي رسيدن به اين خواسته كمكم كند. تا اينكه فرصت ساخت فيلم سينمايي برايم مهيا شد اما در قدم اول ترجيح دادم سينما را تجربه نكنم و اينچنين شد كه تصميم به ساخت تلهفيلم «سه ماهي» گرفتم. پس از ساخته شدن «سه ماهي» و موفقيت آن به تهيهكنندگي سيدمحمود رضوي، قرار ساخت فيلم سينمايي بين ما مطرح شد. در نتيجه تصميم گرفتيم با طرحي كه داشتم در مورد نگارش فيلمنامه با نويسنده تله فيلم «سه ماهي»، خانم آزيتا ايرايي صحبت كنيم. پس از گفتوگوهاي فراوان و تكميل كردن طرح، فيلمنامه سال قبل توسط خانم ايرايي نوشته شد اما به دليل شرايط نه چندان خوب توليد براي تهيهكننده، قرار شد توليد كار به امسال موكول شود و ما اين يك سال وقفه را به بازنويسي فيلمنامه پرداختيم.
تعاملتان با خانم آزيتا ايرايي در بسط و گسترش اين طرح اوليه و نگارش فيلمنامه به چه شكل بود و آيا فيلمنامه موقع ساخت دستخوش تغييراتي مطابق با الزامات صحنه يا ايدههاي جديد شما شد؟
همكاري ما به اين شكل صورت گرفت كه قبل از نوشتن هر فصل و سكانسي در مورد آن موقعيت و صحنه صحبت مفصلي ميكرديم و بعد از نوشته شدن سكانس يا فصلي توسط خانم ايرايي مجددا آن را با هم ميخوانديم تا به رضايت كامل برسيم، در اين شرايط ميتوانستيم به سراغ فصل بعدي قصه برويم. در نهايت بعد از اينكه فيلمنامه تمام شد، چند نفر از منتقدان و كارگردانان سينما را انتخاب كرديم كه فيلمنامه اوليه را بخوانند. پس از شنيدن نظرات دوباره از ابتدا فيلمنامه را بازنويسي كرديم و اين بازنويسي تقريبا تا پيش از شروع كار در نسخههاي مختلف ادامه پيدا كرد. تا آغاز پيشتوليد، فيلمنامه براي خواندن عوامل اصلي و بازيگران آماده شد و يكبار ديگر پيش از شروع كار با توجه به نظرات و پيشنهاداتي كه گروه پشت دوربين و جلوي دوربين دادند و مورد قبول من و خانم ايرايي بود، بازنويسي نهايي فيلمنامه انجام شد. پس از اتمام اين مرحله با فيلمنامه نهايي كارمان را شروع كرديم و تا پايان به آن وفادار بوديم.
با اينكه فيلم به موضوع قصاص ميپردازد اما در سطح و رويه ملودرام آن باقي نميماند و بهانهاي ميشود براي كالبدشكافي آدمهاي درگير بحران و واكنشهاي غير قابل پيشبيني آنها در اين موقعيت. براي رسيدن به اين پرداخت كه چالش مهم فيلمنامه و فيلم است، چه طراحي داشتيد؟
به نكته درست و مهمي اشاره كرديد كه بيشك از موارد مهم و تا حدودي خطوط قرمز ما براي ساخته شدن اين فيلم بود. ما با اعتقاد كامل سعي كرديم با وجود آنكه موضوع اصلي قصه بهشدت پتانسيل آن را داشت كه تبديل به فيلمي ملودرام شود، با احتياط از اين فضا دور شويم. اين تفكر به ما فرصت ميداد كه قصهمان را آنگونه روايت كنيم كه نه با احساسات مخاطب، بلكه با منطق و استدلال او روبهرو شويم. اين تفكر باعث شد در نوع روايت و شخصيتپردازي به سمت و سويي ديگر نظر بيندازيم كه چالش اصلي قصه ما بود تا از فرم كليشهاي اين نوع قصهها كه ماجراي خانوادههايي است كه قصاص يا بخشش ميخواهند، دور شويم و بيشتر به كالبدشكافي آدمها و بحراني كه با آن درگير هستند بپردازيم.
در كنار دو برادر و همسر و فرزندانشان كه درگير اين بحران ميشوند، مادر حضوري محوري و تاثيرگذار دارد. كاراكتري كه موقعيتي منحصر به فرد دارد و در عين تعيينكننده بودن، تصميماتي جسورانه و غير قابل پيشبيني ميگيرد كه باعث ميشود تصويري جديد و غير كليشهاي از مادر در فيلم ثبت شود. چطور به چنين پرداختي رسيديد؟
اين فيلمنامه براساس يك داستان واقعي نوشته شده و مهمترين نكتهاي كه مرا جذب كرد، حضور مادري بود كه بعد از آن اتفاق شروع فيلم، در موقعيتي قرار ميگيرد كه بايد تصميمهاي جسورانه بگيرد. دقيقا همان نكتهاي كه شما اشاره كرديد، پايه و اساس شروع نگارش اين فيلمنامه بود.
ويژگي مهمي كه فيلم را با وجود موضوع آشناي محوري تبديل به اثري متفاوت با نگاهي مستقل و مدرن ميكند، زاويه ديد حاكم بر قصه و شخصيتهاست كه هر كاراكتر را در جايگاه خود مقصر و محق توامان جلوه ميدهد و از قضاوت قطعي درباره آنها پرهيز ميكند. اين نگاه در طول كار چطور شكل گرفت؟
در زمان نگارش فيلمنامه اين نكته براي ما مهم بود و راهكاري هم كه براي آن پيدا كرديم اين بود كه براي تك تك كاراكترها از نزديكانمان كمك بگيريم. يعني اطرافيانمان را مثال بزنيم و فكر كنيم كه اگر آنها در چنين موقعيتي قرار بگيرند، چه عكسالعملي نشان ميدهند. برايمان مهم بود كه شخصيتهايي كه خلق ميكنيم، لباس يك قهرمان را نپوشند بلكه آدمهايي از جنس خودمان باشند. همچنين اين نكته را در نظر داشتيم كه شخصيتهاي قصه، رفتارهاي باورپذيري از خود بروز دهند. به جز يك موقعيت خاص در فيلم كه ممكن است آدمهاي ديگر در آن شرايط، تصميم ديگري بگيرند.
بحران فيلم، ثمره مواجهه و برخورد ابتدايي بين دو برادر است كه عامدانه به خارج از كادر منتقل شده و در طول كار به تدريج زمينه براي مابهازاي اين مواجهه چيده شده كه در سكانس پاياني اتفاق ميافتد و انرژي نهفته سكانس ناديده ابتدايي به شكل بيروني تخليه ميشود. همچنين بغض فروخورده مخاطب كه فرصتي براي سر باز كردن در طول فيلم نيافته، با همين برخورد ميتركد. كاركرد اين ساختار حساب شده به جز اينكه فيلم را از دام ملودرام نجات ميدهد، چه بود؟
درست متوجه شديد، اين شروع تعمدي بود كه از ابتداي نوشته شدن فيلمنامه به آن فكر كرده بوديم تا به دليلي كه قبلتر اشاره كردم از اينكه احساسات مخاطب را تحتتاثير قرار دهيم، دوري كنيم. ميخواستيم از همان شروع، مخاطب با قدرت تعقل خودش وارد ماجرا شود و به عمق اتفاق فكر كند و تا انتهاي فيلم اين روند را ادامه دهد.
سكانسهاي ضدنور در فيلم كاركرد دراماتيك هوشمندانهاي دارند و محدود به زيبايي بصري نيستند. نمونه آن هم در سكانس ابتدايي و برخورد دو برادر است كه با تكيه بر صداي بازيگران و شمايل مبهم آنها ميتوان درباره آنها حدس زد. كاركرد اين ابهام وقتي دراماتيك ميشود كه به مخاطب اطلاعاتي نميدهيد كه اين اتفاق براي كداميك افتاده و حدس و گمانها تا سكانس ديدار مادر و محسن، تعليق خاصي به فيلم ميدهد. چطور توانستيد به اين كاركرد هوشمندانه برسيد؟
اين سكانسها حاصل گفتوگوي من با هومن بهمنش، فيلمبردار فيلم بود و براي توضيح سكانس به او اطلاعاتي ميدادم. مثلا در سكانس اول فيلم از او خواستم كه از نزديك شدن و پرداختن به جزييات آن سكانس دوري كنيم و بهترين پيشنهادي كه هومن داد، اين بود كه اين سكانس ضد نور گرفته شود.
بازيگران را از چه مرحلهاي در ذهن داشتيد و رسيدن به اين تركيب به جز جذابيت چه كاركرد دراماتيكي داشت؟ به خصوص در مورد علي مصفا كه مخاطب انتظار حضور او در نقش كاراكتر محسن را ندارد و يك غافلگيري و تعليق جذاب به همراه دارد.
واقعيت اين است كه به برخي بازيگران از زمان نوشته شدن فيلمنامه فكر ميكردم و اين انتخابها تا حدودي در نوشته شدن آن شخصيتها تاثيرگذار بود. بقيه بازيگران هم بر اساس ويژگيهاي نوشته شده براي كاراكترها انتخاب شدند. در مورد چگونگي انتخاب آقاي علي مصفا ناگزير به توضيح برخي جزييات فيلم هستم كه ترجيح ميدهم اين توضيحات به بعد از نمايش فيلم موكول شود كه مخاطب هم فيلم را ديده باشد و قصه فيلم لو نرود.
در كنار بازيگران چهره بزرگسال كه حضوري متفاوت از نقشآفرينيهاي قبلي خود به واسطه جنس كاراكتر و بازيشان دارند، دو بازيگر كودك فيلم هم حضورشان تاثيرگذار و جذاب است. شيوه خاصي براي ثبت اين نقشآفرينيها داريد كه بهشدت رئال و ملموس هستند؟
بايد صادقانه بگويم حتي بازيگران به ظاهر فرعي - ولي از نظر من مهم و اصلي - بدون حساسيت و تستهاي كامل و بعضا چندمرحلهاي انتخاب نشدند. مخصوصا در مورد بچهها سختگيري ويژهاي داشتيم و با همراهي گروه كارگرداني در طول چندين ماه تعداد زيادي بچه را ديديم و از آنها تست گرفتيم تا به انتخاب نهايي رسيديم. البته كار به اينجا ختم نشد و پس از شروع تمرينها، اين بازيگران كودك هم پابهپاي بازيگران بزرگسال تمرين ميكردند و در موقعيتهاي مشابه فيلمنامه قرار ميگرفتند.
هومن بهمنش به عنوان فيلمبرداري خوشقريحه و جوان ويژگيهاي بصري خاصي را وارد كار كرده و جنس كار و سليقه حرفهاي او قطعا در انتخابهايش براي اين همكاري نقش داشته است. تعامل بين شما دو نفر از چه مرحلهاي شكل گرفت؟
دوستي من با هومن بهمنش به سالهاي قبل برميگردد. هميشه دوست داشتم فيلم اولم را با يك فيلمبردار خوشذوق و با استعداد كار كنم و چه كسي بهتر از هومن كه دوستيمان چاشني اين همكاري نيز ميشد. البته شرط همكاري ما رسيدن به يك فيلمنامه خوب بود. ميتوانم بگويم وقتي نخستين قرار را با هومن بهمنش گذاشتم، او دفترچهاي به همراه داشت كه پر از سوال بود و بعد از چندين ساعت گفتوگو توانستم به بيشتر سوالات او جواب بدهم و سوالات بيپاسخ را موكول به بازنويسي فيلمنامه كردم. در طول پيشتوليد هومن بهمنش همراه ما بود و از نظرات او بسيار استفاده كردم. در طول فيلمبرداري هم با وسواس و دقت كارش را انجام ميداد و هميشه نظراتش عالي بود.
به نظرم نوعي سادهانگاري است كه به واسطه همكاري قبلي شما با آقاي اصغر فرهادي و نگاه جزيينگرانهاي كه به كالبدشكافي شخصيتها در بحران موقعيت داريد، فيلم و زاويه نگاه شما به ايشان تشبيه شود. فيلم شما واجد زاويه نگاهي خاص كه برآمده از علاقه شما به درامهاي چندلايه با شخصيتهايي معمولي است كه در بحران، تصميمهايي خاص و جسورانه ميگيرند كه شايد نخستين انتخاب هر يك از ما نباشد. عنواني را كه بدون ديده شدن كار، به فيلم و شما الحاق شده، چطور تحليل ميكنيد؟
اين حقيقت را نميتوانم كتمان كنم كه همكاري با اصغر فرهادي در فيلمهاي «درباره الي...» و «جدايي نادر از سيمين»، باعث شد نگاهم به سينما و انديشيدنم به وقايع اطراف دقت بيشتري بيابد و براي جزييات يك فيلم ارزش بيشتري قايل شوم. من در طول سالهاي كار در سينما به خوبي فهميدم كه سينما هنري است كه اگر آن را تقليد كنيد، به سرعت از طرف مخاطب پس زده خواهد شد. آنچه در «خانهاي در خيابان چهل و يكم» مي بينيد با توجه به آموختههايم و تمام آن چيزي است كه سالها دغدغهاش را داشتم و سعي كردم به زباني كه خودم بلدم، تعريفش كنم.
عدم حضور فيلمتان در بخش سوداي سيمرغ برايم تعجبآور است و مطمئنم به اين نكته باز ميگردد كه داوران فيلم را كامل نديدند. حالا كه فيلم كامل شده فكر ميكنيد كداميك از وجوه كار از نگاه مخاطبان و داوران جشنواره دور نخواهد ماند يا انتظار داريد ديده شود و مورد توجه قرار بگيرد؟
بله، متاسفانه تا تاريخ مشخص شده نسخه كامل فيلم به دست هيات انتخاب نرسيد و احتمالا اين جريان روي راي آنها تاثير داشته است. در مورد وجوه خوب يا بد فيلم هم بايد صبر كرد تا بعد از نمايش فيلم از زبان منتقدان و مخاطبان فيلم بيان شوند.