• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3462 -
  • ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۰ بهمن

آخرين باري بود كه سحر را ديديم!


   سروش واحد/ جديدترين ساخته فرزاد موتمن با عنوان « آخرين بار كي سحر را ديدي‌؟» فيلم قابل قبولي است. البته مقبوليت فيلم براي شركت در رقابت سوداي سيمرغ جشنواره فيلم فجر اصلا مورد تاييد نيست. بيشتر از اين جهت مورد قبول است كه فرضا مي‌توان اين فيلم را بعد از ظهر جمعه به عنوان يك تله فيلم پليسي از تلويزيون در منزل تماشا كرد و لذت برد و حدودا دو ساعتي را با اين فيلم از روز جمعه گذراند.
فيلم «آخرين بار...» ژانر پليسي معمايي دارد كه تقريبا متفاوت با آثار قبلي كارگردانش است. از تماشاي اين فيلم اين‌گونه تصور مي‌شود كه كارگردان با توجه به كارهاي قبلي خود به دنبال تجربه جديدي رفته و فيلم جديدش حكم يك آزمون و خطا را براي او دارد. آزمون و خطايي كه كارگردان هرچه روش‌ها و متدهاي مختلفي را بررسي مي‌كند و براي رسيدن به هدفش پلان به پلان جلو مي‌رود و تلاش مي‌كند، نه تنها به موفقيتي نرسيده بلكه نتيجه آن به شكست مبدل مي‌شود.
«آخرين بار...» به جز فيلمنامه‌اي گسسته، بحران‌زده و ضعيف و بعضي سكانس‌هاي هجو و اضافه كه تعداد آنها هم كم نيست و پرداختي ساده به اين فيلمنامه، حرف ديگري براي گفتن ندارد.
موضوعي اجتماعي با نگاهي به اصطلاح آسيب‌شناسانه، خانواده سنتي با پدري متعصب را نشان مي‌دهد كه ظاهرا دختري امروزي دارند. آثار خوب و بد متعددي با چنين درام‌هاي اجتماعي ديده‌ايم كه تكرار آن بدون ايده‌اي نو نه تنها تازگي و جذابيتي به همراه ندارد بلكه باعث شكست فيلم و خستگي مخاطب هم مي‌شود. زني كه از همسرش بدون آنكه در طول فيلم اشاره‌اي به زندگي آنها شود، جدا شده و اكنون به عنوان دختر خانه در منزل پدرش زندگي مي‌كند و آن‌طور كه از فيلم برمي‌آيد بايد نقش يك دختر ساده خانه را براي پدري بازي كند كه مدام تحت تاثير حرف‌هاي مردم است، در غير اين‌صورت به سرنوشتي كه همان موضوع فيلم است دچار خواهد شد.
كارگردان براي پيچيده نشان دادن و حساس‌تر كردن فيلمش دو موضوع جنايي و معمايي را كه هردو قرار است توسط يك سرگرد نيروي انتظامي (فريبرز عرب‌نيا) بررسي شود در دل فيلم خود گنجانده است. اولي قتل يك دختر جوان كه در نخستين سكانس از فيلم به تصوير كشيده مي‌شود و اشاره ديگري در طول فيلم به آن نشده و تا آخر هم علت آن مشخص نمي‌شود و دومي ماجراي سحر كه داستان اصلي فيلم است. اما از همه اينها جالب‌تر نوع ارتباط بي‌معني و اتصال زوركي و ابتدايي است كه در پايان فيلم بين اين دو موضوع برقرار مي‌شود كه كل بار ضعف فيلم را يك تنه به دوش كشيده و مهر تاييدي بر سطحي بودن آن است.
فيلم موتمن يك سينماي كاملا قصه‌گوي ساده است كه هيچ ابتكار و خلاقيتي براي تعريف آن و پرداخت درست به آن از سوي كارگردان ارايه نمي‌شود. حضور تكراري يك افسر پليس جدي كه نگاه‌هاي زيركانه‌اي دارد و مدام در لابه‌لاي صحبت متهمان به دنبال سر نخ مي‌گردد، ديگر براي ساخت ژانر پليسي و اكشن كمي كهنه شده است. نه اينكه «آخرين بار...» اثر ضعيفي باشد نه. تقريبا اكثر آثار اينچنيني با ساختار مشابه كه در ايران توليد مي‌شود، به‌خاطر نداشتن فيلمنامه قوي، كمبود و تصنعي بودن صحنه‌هاي اكشن و موارد فني ديگري از اين قبيل به سرنوشتي همانند اين فيلم دچار شده و فيلم جذابي از آب درنمي‌آيد.
اصولا توليد چنين آثاري نه تنها باعث شكست فيلم و ثبت اثري ضعيف در كارنامه كاري كارگردان مي‌شود بلكه به بازيگران آن هم لطمه وارد مي‌كند. كليشه شدن فريبرز عرب‌نيا در نقش يك پليس يا يك شهروند از قشر مرفه جامعه كه داراي جذبه خاصي است و هوش و ذكاوت بالايي دارد و نوع گريم تكراري‌اش يكي ازدلايل اين فرضيه بوده و بازي شبنم فرشاد جو به مدت يك دقيقه در كل فيلم دليل ديگر آن است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون