به خودمان راي دهيم
حل اين عوارض از طريق ناديده گرفتن آنها نيست، از طريق اعتماد كردن به يكديگر است. اين ذهنيت درستي نيست كه اگر ما كسي را ميشناسيم انتظار داشته باشيم كه او بايد در ليست ميبود، زيرا كسان ديگري هستند كه ما آنان را نميشناسيم و بسياري هستند كه فرد موردنظر ما را نميشناسند. بنابراين مساله اصلي نه شناخت يا عدم شناخت ما است، بلكه مساله اصلي شناخت و عدم شناخت كساني است كه ليست را معرفي كردهاند و بايد نسبت به آنان اعتماد داشت. حتي اگر فكر كنيم، بهتر بود چند نفر جابهجا ميشدند يا در آينده به اين نتيجه برسيم برخي بهتر از حاضران بودند.
3- فارغ از همه اينها حتي اگر رد صلاحيتها هم نبود و ليست كاملي بيرون ميآمد، باز هم نميتوانستيم با اطمينان همه 30 نفر را بشناسيم و براساس شناخت خودمان به آنان راي دهيم. اين بدان معنا نيست كه بنده در ليست موجود افرادي را نميشناسم. تعداد قابل توجهي از آنان را كه ميشناسم، و معتقدم كه، حتما شايستگي نماينده مردم شدن را دارند. ولي اينها دليل اصلي من در راي دادن به اين افراد نيست. اصولا چنين نگاهي به مساله ندارم. همچنان كه اگر افرادي خارج از ليست باشند كه آنان را شايسته بدانم درنهايت به همين ليست راي ميدهم و براي اين كار يك دليل مهمتري دارم.
4- علت اصلي راي دادن به ليست، آن چيزي است كه پشت ليست قرار گرفته و فراتر از افراد موجود در ليست است. آن چيزي است كه در صورت تحقق، افراد ليست را نيز با خود هماهنگ ميكند. وقتي به تكتك افراد نگاه ميكنيم، شايد براي هركدام نقاط ضعف و قوتي قايل شويم. ولي انتخابات مجلس فراتر از انتخابات اين و آن است. انتخاب ميان جهتگيريها و ارادهها و خطمشيهاست. بنابراين وقتي كه يك اراده و خطمشي را انتخاب كرديم، افراد نيز كمابيش ميكوشند كه در چارچوب همان خطمشي عمل كنند. چرا افراد گوناگون در فضاهاي مختلف، رفتارهاي يكساني از خود نشان نميدهند؟ كافي است كه شما فضا را تغيير دهيد تا افراد نيز متناسب با آن رفتار كنند. انسانها چوب نيستند كه در سرما و گرما واكنش به نسبت مشابه داشته باشند. انسانها به محيط، خواست مردم و محدوديتها و امكانات نگاه ميكنند. بنابراين ما به افراد راي نميدهيم بلكه در درجه اول به اين اراده راي ميدهيم. اينها ميتوانند آن اراده را نمايندگي كنند، ولي آن اراده و خواست چيزي فراتر از اين افراد است و در جامعه حضور دارد؛ و آن اراده و خواستِ «من» و «تو» است. به عبارت ديگر هر يك از ما به «خودمان» و «اراده خودمان» راي ميدهيم. اگر فكر ميكنيم كه به يك ليست راي ميدهيم، در اين صورت خيلي فرق نميكند كه به چه ليستي راي ميدهيم. ولي اگر ميخواهيم به خودمان و اراده خودمان و آن مفهومي كه برتر از ليست است راي دهيم، در اين صورت شناخت اين و آن مسالهاي هر چند مهم ولي به نسبت اين اراده فرعي است. با اعتماد به مرجع معرفيكننده، به ليست راي ميدهيم. در اين صورت گزينش هم نميكنيم. كه اگر گزينش كرديم، يعني به فرد راي دادهايم و بايد از تكتك آنها دفاع كنيم. ولي وقتي به اراده خود راي ميدهيم، قضيه به كلي فرق خواهد كرد.