تشييع مرتضي احمدي در ميان هنرمندان، ورزشكاران و دوستدارانش
بدرود سخنگوي تاريخ شهر ما
اعتماد| روز گذشته بسياري از مردم ايران به همراه هنرمندان و ورزشكاران به محوطه تالار وحدت آمدند تا مردي را به سمت خانه ابدي بدرقه كنند كه چندين نسل با او خاطره داشتند. مردي كه عنوان پدربزرگ طهرون را يدك ميكشيد. مرتضي احمدي بازيگر، دوبلور، خوانندهيي كه نزديك به يك قرن با افتخار زندگي و به هنراين مملكت خدمت كرد، 30 آذر درگذشت و روز گذشته دوستدارانش پيكر او را به خاك سپردند.
صابر ابر اجراي مراسم تشييع پيكر مرتضي احمدي را بر عهده داشت. وي در ابتداي اين مراسم گفت: خواهش ميكنم به احترام خانواده مرتضي احمدي و خودتان، آرامش مراسم را حفظ كنيد و عقبتر بايستيد تا مراسم ايشان با شكوه و با نظم برگزار شود. وقتي مرتضي احمدي روز يكشنبهدار فاني را وداع گفت براي مراسم امروز نگران بوديم كه بايد در باران و برف ايشان را بدرقه ميكرديم اما از طرفي هم مطمئن بوديم كه آفتاب قبل از همه ما امروز اينجا خواهد بود براي آقاي احمدي عزيز. هر وقت آقاي احمدي را ميديدم هميشه به همه ميگفت لبخند را فراموش نكنيد. وقتي ما ميخواستيم از او عكسي پيدا كنيم هيچوقت عكسي را نديديم كه لبخند به لب نداشته باشد.
بهزاد فراهاني: مرتضي احمدي شادكامي را براي مردم آرزو ميكرد
فراهاني - بازيگر باسابقه - كه در مراسم تشييع پيكر زندهياد مرتضي احمدي حضور داشت، در سخنان ابتدايياش خاطرنشان كرد: تشكر ميكنم از همه مردمي كه براي هنرمند ملي و مردميشان دور هم جمع شدهاند. من از رفيقان نزديك مرتضي احمدي هستم و صادقانه ميگويم كه سِرّ دل او را نه به اندازه دختر و نوهاش، اما به اندازه شايستگيهاي خودم شنيدهام و دلم ميخواهد به او بگويم «مرد تهران»، اما ميگويم «جوانمرد تهران». زندگي مرتضي احمدي در سه بخش عنوان شده بود؛ هنر، ورزش و سوم خود زندگي كه مخرج مشترك هر سه پديده را مردم تشكيل ميدادند. او مردي بود كه هميشه پاي درد دلها مينشست. عشق مرتضي احمدي لبخند مردم بود. او هميشه شادكامي را براي مردم آرزو ميكرد. زماني كه باشگاه شاهين باشكوه در زمان قديم برپا بود، مرتضي احمدي چاووشخوان شكوه ورزش كشور بهويژه پرسپوليس امروز و شاهين ديروز بود. او هميشه ورزش را مقدس ميدانست و برايش احترام ويژهيي قايل بود. فراهاني در توصيف ساير اخلاقيات مرتضي احمدي بيان كرد: او در عرصه هنر جمعگرا و عاشق رفاقت بود. تمام دوستيهايش پاك و ناب بود. او همان كاري را كه زندهياد شاملو در حرفهاش ميكرد، با بضاعت خودش انجام ميداد. اكنون وظيفه خودم ميدانم تا از تنها دخترش آزيتا و همچنين نوهاش بهرنگ كه تمام عمر و هستيشان را پاي پدرشان گذاشتند، تشكر كنم. طي ماه گذشته هنرمندان زيادي را از دست دادهايم، هنرمنداني چون مهدي كاشاني، مسعود تاجبخش، انوشيروان ارجمند و حالا نوبت به مرتضيخان احمدي رسيد. ما هنرمندان فقير نيستيم و اگر هم فقيري بين ما باشد با فقرش فخري هم دارد. از وزير محترم ارشاد گلهمندم چرا كه حدود يك سال است به وضعيت بيمه هنرمندان هيچ توجهي نشده و همچنان بيمه هنرمندان بيسروسامان باقي مانده است. خواهشم از مسوولاني كه در اين مملكت هستند اين است كه اگر عدالتشان عليوار است دروغ نگويند و واقعا عدالت را رعايت كنند و در پايان ميخواهم بگويم كه خوشحالم كه هرگز نميتوانيم صداي مرتضي را از خانههاي مردمان زحمتكش بزداييم.
درود بر همه.
مرضيه برومند: امروز يك فرهنگ را خاك ميكنيم
مرضيه برومند هم در اين مراسم گفت: امروز روز اندوه و حسرت است نه براي مرتضي احمدي چرا كه اين استاد بزرگ يك عمر با افتخار زندگي كرد بلكه براي ما روز حسرت است كه پيكر پاك ايشان را به خاك ميسپاريم. ما امروز يك فرهنگ را خاك ميكنيم؛ فرهنگي كه متاسفانه حتي بين ما هنرمندان هم كمكم به يك چيز نادر تبديل ميشود. فرهنگ شرافت، ادب، معرفت، انسانيت، پايداري، وفاداري و... كه بايد به آنها تعصب داشته باشيم. متاسفانه آقاي فراهاني هم بين ما در حال رنگ باختن است و به يك پديده نادر تبديل ميشود. آقاي احمدي عمري با عزت و آبرو زندگي كرد. او هميشه به اعتقاد خودش پايدار ماند و هيچوقت خودفروشي نكرد. او هميشه ساده و بينياز زندگي كرد و هرگز از هيچ مقام و مسوولي طلب كمك نكرد. او آنقدر قشنگ زندگي كرد كه به هيچكسي محتاج نبود. مرتضي احمدي واقعا با افتخار زندگي كرد. اكنون افتخار اين را دارم كه با ايشان همكاري داشتم. اين كارگردان سينما، تئاتر و تلويزيون در ادامه صحبتهايش به همسر مرتضي احمدي اشاره كرد و يادآور شد: آقاي احمدي همسرش را خيلي زود از دست داد و بدون اينكه همسري ديگر اختيار كند با افتخار ايستاد و دختر و پسرش را بزرگ كرد. او بيحاشيه بود و سلامت زندگي كرد. او 90 سال مثل يك سرو زندگي كرد و تازه قدش خميده شده بود كه از بين ما رفت. برومند سپس به اخلاقيات مرتضي احمدي اشاره كرد و گفت: ايشان هميشه سر وقت، سر همه كارها حاضر ميشد و هميشه متنش را حفظ ميكرد. او هرگز خارج از ادب با كسي حرف نميزد. روحش شاد باشد.اي كاش كمي هم از اين ميراث سهم ما شود. من براي آقاي احمدي ناراحت نيستم، من براي خودمان و فرهنگمان ناراحت هستم. خوشحالم از اينكه آقاي احمدي در روزهاي آخر عمرش پيروزي پرسپوليس را ديد.
خوشحالم كه عزتم را حفظ كردم
در ادامه اين مراسم بهرنگ بقايي، نوه دختري مرتضي احمدي در مراسم تشييع پدربزرگش از آخرين روزهاي عمر
مرتضي احمدي گفت: يكي از ويژگيهاي خوب باباجون اين بود كه به نحوي زندگي ميكرد كه از هيچكس كمك نميخواست و اين بزرگمنشي ايشان بود كه هميشه بدون اينكه محتاج ديگران باشد زندگي كرد. روزهاي آخر كه ايشان در بيمارستان بستري بودند وقتي با او تنها شدم هميشه به من ميگفت باباجان سرم بلند است، خوشحالم كه عزتم را حفظ كردم. وي سپس از تمام كساني كه به مراسم تشييع پيكر مرتضي احمدي پدربزرگش آمده بودند تشكر كرد و گفت: از جناب آقايان مرادخاني، ايوبي، هواداران فوتبال، سازمان سينمايي، بيمارستان ايرانمهر، سازمان صداوسيما، پرستار پدربزرگم، دكتر داريوش جوانشير و... كه همواره ما را همراهي كردند تشكر ميكنم.
پاييز دردناكي داشتيم
حجتالله ايوبي ضمن تسليت به خانواده مرتضي احمدي و جامعه هنري كشور خاطرنشان كرد: ما امسال پاييز دردناك و خزان غمآلودي داشتيم و گوهرهاي گرانقدر زيادي را به خاك سپرديم. انشاءالله كه رفتار و منش خوب اين گوهرها را الگو قرار دهيم. ما امروز يك الگو را به خاك ميسپاريم. علي مرادخاني - معاون هنري وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي - كه در مراسم تشييع مرتضي احمدي حضور داشت، ضمن عرض تسليت به علاقهمندان استاد مرتضي احمدي گفت: ما امروز مرتضي احمدي عزيز را كه سالها افتخار آشنايي با ايشان را داشتيم از دست داديم. يكي از خصلتهاي پسنديده و خوب ايشان اين بود كه هر وقت ايشان را زيارت ميكرديم براي يك هفته انرژي و نيرو ميگرفتيم. خاطرات او از تهران قديم هميشه برايمان شيرين و جذاب بود. يادش بخير. او در همه عرصهها استاد بود، دست به قلم فوقالعاده خوبي داشت و به نظر من يكي از عالماني بود كه از اين پس مطمئنا نبودنش براي ما يك مشكل اساسي خواهد بود. جا دارد از اين استاد عزيز هميشه به نيكي ياد كنيم. براي ايشان طلب آمرزش ميكنم و خواهشم از همه شما اين است كه براي آرامش روحش دعا كنيد. داريوش فرهنگ، داريوش اسدزاده، منوچهر آذري، افشين پيرواني، محمد پنجعلي، سيد ضياءالدين دري، ايرج نوذري، مهدي فقيه، بهزاد فراهاني، فرزاد حسني، سعيد داخ، محمود مقامي، فرهاد بشارتي، عليرضا جاويدنيا، مرضيه برومند، عباس محبوب، محمود بصيري، گيتي معيني، يغما گلرويي، امير مولايي، حميد شاهآبادي و جمع كثيري از هنرمندان تئاتر، اهالي ورزش و علاقهمندان به كارهاي اين هنرمند در مراسم تشييع پيكر مرتضي احمدي حضور داشتند. نماز اين هنرمند توسط حجتالاسلام دعايي، مدير مسوول روزنامه اطلاعات در محوطه تالار وحدت خوانده شد. همچنين بيانيه تسليتي از سوي راه و ترابري راه آهن توسط صابر ابر خوانده شد.
مراسم يادبود مرتضي احمدي جمعه پنجم ديماه از ساعت 15 الي 17 و 30 دقيقه در مسجد جامع شهرك قدس برگزار ميشود. همچنين مراسم شب هفت ايشان به همت حاميان فوتبال روز دوشنبه هشتم دي در مسجد جامع حجتبنالحسن (عج) در خيابان سهروردي برگزار خواهد شد. در اين مراسم جمعي از اعضاي واحد دوبلاژ، بازيگران سينما، تئاتر، تلويزيون و راديو و همچنين اهالي ورزش حضور داشتند كه استادشان را به خانه ابدياش بدرقه كردند.
مرگ حق است؛ اما تنهايي چه؟
ستاره اسكندري
راه كه ميروي در اين خيابانهاي شلوغ، گام كه ميگذاري روي اين همه برگ زرد و نارنجي، گم ميشوي ناگهان در اين پاييز پراندوهي كه گذشت، درخت پرشاخ و برگ هنر انگار تنها ماند ميان توفان، برگ پشت برگ كنده شد و ما ايستاديم و نظاره كرديم و غصه خورديم و از دستانمان هيچ برنيامد جز رفتن به
تالار وحدت تا دست تكان دهيم براي بدرقه عزيزانمان. مرتضي را به خدا سپرديم، براي مجيد بهرامي آرزوي سفري بيدرد كرديم، سال سينا نادري را به عليرضا و فاطي تسليت گفتيم، براي عظيم جوانروح طلب آرامش كرديم، عمو انوشيروان ارجمند را روانه كرديم با كولهباري از حسرت و مرتضي احمدي را با كولهباري از خاطره... و ديگراني كه شايد از ياد بردهام. ما تنها توانستيم اشك بريزيم و ديدار بعدمان را موكول كنيم به زودي براي بدرقه عزيزي ديگر... مرگ حق است همه ميدانيم اما تنهايي چه؟ بر سرما چه آمده كه در دوران زندگي فرصتي براي سلام نيست اما آمادهايم هميشه براي خداحافظي، چه شد كه ديگر مرگ سن و سال نشناخت و سرطان چون آوار فرو ريخت بر سرمان، چه شد كه ديگر هيچ كس صداي ديگري را نشنيد و ما براي تنفس پا بر سر هم گذاشتيم و همهچيز توجيه شد، براي ما از هواي پاكيزه صحبت شد و آب بيمشكل اما در اطرافمان نگاه كه كرديم جوان وپير به خاك افتادند چون برگهاي پاييز ... تنها يادآور ميشويم كه حرف واقعيت را عوض نميكند آنچه ميگوييم و ميبينيم سياهنمايي نيست نمايي است كه خاكسترياش هر روز پررنگتر ميشود. بياييم ببينيم صادقانه همديگر را، واقعيت را، تا زندهايم به عشق زندگي كنيم، بياييم گم نشويم در اين پاييز زرد، آغوش باز كنيم به سپيد زمستان تا برف ببارد، بركت ببارد، سپيدي ببارد و سپيدي بر همه جا بنشيند و جان وروح تازه شود.