پله اول مبارزه مدني با احترام به حريف
عبدالجبار كاكايي
رفتن پاي صندوق راي با اعتماد به نتيجه اتفاق تاريخي نادري بود در رفتار سياسي مردم ايران كه افتاد. در سير تاريخي اخذ آرا دهه 60 را بايد استثنا دانست زيرا جهت عمومي و انقلابي اراده مردم بي نياز از صندوق بود اما نمايش دموكراتيك آن معمولا اجرا ميشد و نتايج هم قابل پيشبيني بود، با تغيير مزاج سياسي مردم، مدتي است كه نتايج صندوقها با گمانهزني در تشخيص برنده مواجه ميشود، اين شرايط سازنده دوران جديدي از مبارزه پارلماني و سياسي مردم است براي محافظت از حقوقشان، به بيان ديگر خيابانها و عرصههاي عمومي بيان عقيده جايشان را به صندوقهاي اخذ راي دادهاند. به نظر ميرسد در انتخابات اخير نقش دولت فعلي در ايجاد اطمينان تاحدي موثر بوده است و رفتار مردم در انگيزه داشتن براي تعيين سليقه سياسي را بايد غنيمت دانست.
جمعيتشناسي و تحليل رفتارها اغلب منتج به دريافتهاي علمي و تجربي ميشود. من در مشاهدات محيطي چند روز گذشته دو رويكرد متفاوت از سلايق سياسي كشور را مشاهده كردم. سليقهاي كه به نام اصولگرايي در كشور شناخته شده است متاسفانه علاوه بر عملكرد تبليغاتي حتي در نامگذاري هم تماميتخواهياش احساس ميشود زيرا اعتقاد به اصول در بين اغلب گرايشهاي سياسي وجود دارد، اين سليقه در انتخابات اخير بار تبليغاتش روي دوش كارگران روزمزد و نيروهاي سازماندهي شده بود در حالي كه طيف مقابلش و البته نمايندههاي مستقل عموما تبليغاتشان را مردم معمولي كوچه و بازار انجام ميدادند. اغلب ماشينهاي شخصي و دانشجوها و كارمندان و كسبه مجري تبليغات سياسي گروههاي غير اصولي بودند، در هر حال اين اطلاعات نتيجه يك مشاهده معمول ميداني است كه قطعا خيلي نبايد دقيق باشد.
در گزينش اطلاعات و اخبار و مستندهاي رسانه رسمي جانبداري آشكاري از سليقهاي خاص انجام ميشد، حتي چنين وانمود ميشد كه نمايندههاي تاييد صلاحيت شده هم ممكن است نفوذي و غيرصالح باشند.
به هر روي، اصل حادثهاي كه هفتم اسفند افتاد، پله اول فعاليت مدني با احترام به حريف بود حتي نسبت به 10 سال پيش تنشها كمتر و نفرتها به وضوح در كاهش بود، اميدوارم مسير رفتار سياسي مردم از سنت طرد و انكار و حذف و انزوا فاصله بگيرد و اعتماد كه گوهر گمشده بين مردم و نظامهاي سياسي در تاريخ بوده رفته رفته به دست آيد، نيز سنت سياسي موروثي مردم ايران كه عصيان يا انزواست اصلاح شود.