براي پرويز كلانتري
نقاش آفتابهاي كويري
علي فرامرزي
كسي را نميشناسم كه چون او رنگ آفتاب و سايه را روي پشتبامها و ديوارهاي كاهگلي روستاهاي كويري كشف كرده باشد. سالها ازخودم ميپرسيدم اين كنتراست نور و تاريكي برروي اين فيروزهييهاي گنبدها چگونه به دست كلانتري ساخته شده است. همين دو ماه پيش بود كه با سه تن ديگر (ماركو گريگوريان-ايران درودي- جلال شباهنگي- مصطفي دشتي) برهوت را با آن همه انعكاس برپا كرديم.
در تمام مدت تداوم آن جلسات حتي يك بارهم غايب نبود مگر زمانيكه در سفر بود. آنچنان با دقت به روي تكتك كارها خم ميشد و نگاه ميكرد و در مورد هر يك نكتههايي را به من گوشزد ميكرد كه بعضي از آنها چراغ راه بسياري از آثار بعدي من شد. يادداشتي كه براي نمايشگاهم نوشت را هنوز در هر نمايش با افتخار مورد استفاده قرار ميدهم.
همه اينها و بسياري خاطرات ديگر در تمام طول مسيري كه تا بيمارستان ميرفتم در ذهنم ميچرخيدند. خبر خوش اين بود كه دكترش گفته بود به زودي به بخش خواهد آمد و دوستانش از ديدنش شاد خواهندشد.