دردي خفته در گلوي شيعه
علي اصغر شعردوست
دو سال از بعثت رسول ميگذشت؛ توطئهها و دشمنيها و نامردميها به شكلهاي مختلف چهره نشان ميدادند و پيامبر با اعتماد به قدرت لايزال الهي روياروي اين مشكلات ايستاده بود. در همين ايام مشيت الهي بر آن قرارگرفت تا دختري به آن حضرت عنايت فرمايدكه «سيده زنان عالم» و «ريحانه رسول» باشد. حضرت فاطمه سلامالله عليها در شهر مكه پا به عرصه وجود نهاد.
دختر پيامبر در سنين جواني به همراه پدر بزرگوار خويش كه سكاندار كشتي آزادي و عشق و عدالت بود، در سايه تربيت امين وحي قد كشيد و جانش با جان محمد(ص) و نهضت محمد(ص) يكي شد. علاقه رسول به اين دختر به اندازهاي بود كه او را با لقب «ام ابيها»» خواندند. در روزگاراني كه عرب جاهلي نوزاد دختر را زنده در خاك مدفون ميساخت، اهتمام پيامبر وحي به تربيت اين دختر و سپردن مسووليتهاي مختلف و مراقبت و توجه او نظر همگان را به خود معطوف داشت. اين بذل توجه و عنايت، در جامعهاي صورت ميگرفت كه زن بودن عيب محسوب ميشد و پدري كه صاحب فرزندي دختر ميشد از خشم و خجلت «رويش سياه ميشد». پيامبر در همه كارها نمونه و سرمشق بود و در تمامي اعمال و كردار خويش كوشش ميكرد تا درسي را به امت خويش بياموزد. عنايت او به اين دختر در جامعه عرب نيز نشانههايي از همين درسآموزي داشت.
حضرت زهرا(س) شجره طيبهاي بود كه ادامه امامت مرهون وجود مقدس او شد. بر كشيده وحي او را بركشيد تا برهمگان اسوهاي باشد. ازهمين روي ميفرمود: « فاطمه بضعه مني»؛ به همين جهت رضايت خويش را در رضايت فاطمه قرار داد و ناخشنودي خود را در ناخشنودي او.
مورخين نوشتهاند: رسول آن گاه كه قصد مسافرت داشت، آخرين كسي را كه وداع ميگفت فاطمه(س) بود؛ و چون از سفر بازمي گشت نخست به ديدارفاطمه(س) ميرفت. زبان وحي نيز بر بزرگي و طهارت او گواهي داد! آنجاكه فرمود: « انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا».
وصلت پاكترين زنان با پـاكترين مــــردان، خانوادهاي را بنيان نهاد كه پروردگان آن همه «اسوه حسنه» بودند.
ازاين خانه زينب(س) پيامرسان انقلاب كربلا و مفسر شهادت، پا به عرصه حيات نهاد و حضرت امام حسن(ع)، نمودگار صبر و متانت و خويشتنداري و حضرت اباعبدالله الحسين(ع) آموزگاربزرگ شهادت، زندگي و جهاد و عقيده را معني كردند- هر يك به گونهاي.
دعاي رسول، در آستانه ازدواج و به هنگام پيوستن اين دو روح بزرگ و خويشاوند، به آستان حضرت ربوبي پذيرفته شد و خانواده علي(ع) مصداق همان دعا شد كه امين وحي بر زبان مبارك جاري كرده بود: خداوند بر شما دو تن بركت نهد و نياي شما را سعادتمند كند و از شما دو تن فراواني و پاكي بيرون آورد.
حيات بانوي بزرگ اسلام سراسر آكنده از پارسايي و ايثار و مجاهده بود؛ چه در دوراني كه او چون مجاهدي پاكباز از پدر خويش، كه شانههايش سنگين از بار امانت وحي بود، حمايت و پرستاري ميكرد و چه دوران كوتاه پس از رحلت حضرت پيامبر كه وي درصدد پاسداري از كيان انقلاب و نهضت پيامبر برآمد و در شبهاي تاريك و خاموش مدينه پس از رسول، كه ابرهاي تيره فتنه پيدرپي ميرسيدند، درصدد بود تا نگهبان « لاله در گذار باد باشد». قد علم كردن دُخت رسول براي دفاع از حقانيت علي(ع) و دفاع از ادامه نهضت پدر بود. در انبوه دشواريها روياروي مردم، رو به سوي آرامجاي رسول ميفومود:
قد كان بعدك انباء و هنبثه لوكنت شاهدها لم انكثوالخطب
انا فقدناك فقدالارض و ابلها واختلّ قومك ما شهدهم ولاتغب
فاطمه(س) دردهاي خفته در گلوي شيعه است: و مشهد نايافته او سرنوشت دردناكي است كه هزار و چهار صد سال است شاهد آن هستيم! ابرهاي فتنهاي كه پي در پي ميرسند و جز مصيبت و درد و رنج و بيعدالتي چيزي نثار گستره خاك نميكنند. فاطمه(س) تجسم همه رنجهاي نگفتني است و آههاي در گلو حبس شده.
سلام بر تو اي روح بزرگ كه در اين روزگار ما بيش از همه به تو و شناخت تو محتاجيم، اي زهراي مرضيه(س): سلام بر تواي دخت رسول كه معيار پاكي و ايثار و مقاومت و حق جويي هستي: و سلام بر تو كه نشانه احترام و تكريم اسلام و پيامبر اسلام نسبت به زن هستي؛ اي دلسوختهترين مادر جهان.