كتابخانه
جهان در چارچوب
علــوم اجتمـاعي معـاصر پديدآورنده چارچوبهاي مفهومي و نگرشهاي نويني براي فهم پديدههاي اجتماعي هستند و نگرش خام و ابتدايي پيشين نسبت به حيات جمعي انسان را دگرگون كردهاند. اين دستگاههاي فكري تازه همسو با پيچشهاي نوين در واقعيت زندگي انسان تحولات اساسي يافتهاند و به پيشرفتها و نكات تازهاي برخوردهاند. امر واقع تا جايي كه به جامعه بشري و فرآوردههاي آن باز ميگردد، ديگر ماهيت و ذاتي از پيش داده شده و يكدست ندارد. فراتر از اينها در علوم اجتماعي جديد از اين بحث ميشود كه واقعيت اجتماعي امري مصنوع بشر است. ديدگاه برساختگرايان اجتماعي به اين نكته اخير نزديك است. برساختگرايي اجتماعي تاكيد ميكند كه بايد آن دسته از شيوههاي درك جهان از جمله درك خودمان را كه بديهي تلقي كردهايم به ديده انتقادي بنگريم. شايد بديهي به نظر برسد كه وقتي به جهان مينگريم، فارغ از هر چون و چرا و مسالهاي ماهيت آن را درمييابيم يا دانش متعارف ما مبتني بر مشاهده عيني و بيطرفانهمان از جهان است. برساختگرايي اجتماعي ميخواهد به اين دسته از ديدگاههاي خودمان نگاهي انتقادي بيندازيم و آنها را به پرسش بگيريم. بنابراين رويكرد برساختگرا در تقابل با رويكردهايي قرار ميگيرد كه در علم سنتي از آنها با عنوان اثباتگرايي و تجربهگرايي ياد ميشود. برساختگرايي هشدار ميدهد كه پيوسته ظنين باشيم به پيشفرضهايمان در اينباره كه جهان چگونه به نظر ميرسد. اين بدين معناست كه مقولههايي كه با آنها جهان را درك ميكنيم لزوما تقسيمبنديهاي واقعي نيستند. كتاب برساختگرايي اجتماعي در 9 فصل به تفصيل برساختگرايي اجتماعي را معرفي ميكند. نويسنده در فصل نخست برساختگرايي اجتماعي را تعريف ميكند. نويسنده در فصل دوم به استدلال برساختگرايي اجتماعي ميپردازد. فصل سوم كتاب درباره اهميت زبان در برساختگرايي اجتماعي است. فصل چهارم شرح و تفصيل قابل توجهي درباره مفهوم گفتمان است. در فصل پنجم به اين موضوع پرداخته ميشود كه آيا جهاني واقعي بيرون از گفتمان وجود دارد يا خير؟ فصل سوم گفتمان و سوبژكتيويته است و فصل هفتم شخص در مكالمه نام دارد و به اهميت بحث گفتوگو و مكالمه در علوم اجتماعي جديد ميپردازد. فصل هشتم كتاب مسائل نظري و روششناختي و رويكردهاي پژوهشي پژوهشهاي برساختگرا را معرفي ميكند. نويسنده در فصل نهم به نقد برساختگرايي اجتماعي ميپردازد.
ساختار و تاويل متن
ساختار و تاويل متن عنوان كتابي بود كه دقيقا در آستانه دهه70 خورشيدي منتشر شد؛ نوشتهاي از بابك احمدي كه در آن مفاهيم و مضاميني نو يك جا و در قالب يك كتاب به زبان فارسي معرفي ميشد: هرمنوتيك، فرماليسم روسي، شالودهشكني و... در اين كتاب پيشگويانه اسمهايي آمد كه در عرض سالهاي بعد به كرات در آثار و مقالات و نوشتهها و كتابها ميآمد: ميشل فوكو، ژاك دريدا، ژيلدلوز، يورگن هابرماس، هانس گئورگ گادامر، پل ريكور، تزوتان تودروف، امبرتو اكو، رومن ياكوبسن، ويلهلم ديلتاي، ژرژ باتاي رولان بارت، ژوليا كريستوا و... به زودي بحث درباره متن و قرائتهاي آن از مرز نقد ادبي و حتي مباحث فلسفي فراتر رفت و روشنفكران ديني نيز در اين باب كتاب و مقاله نوشتند، اما بحثهاي كتاب مذكور كار خود را كرده بود و شمار زيادي از علاقهمندان و نويسندگان جوان سراغ متنهاي دست اول و جدي رفتند. يكدهه بعد نويسنده آن كتاب، بابك احمدي كه حالا براي همه اهل فلسفه و فرهنگ نامي شناخته شده بود و در اين دهه آثار ديگري چون مدرنيته و انديشه انتقادي (1372)، كتاب ترديد (1374)، حقيقت و زيبايي (1374)، چهار گزارش از تذكرهالاولياي عطار (1376) و... منتشر كرد. يك دهه بعد يعني در سال 1380 كتاب كوچكي با عنوان ساختار و هرمنوتيك را با نشر گام نو منتشر كرد. كتاب حاصل درسگفتارهايي بود در دانشگاه پليتكنيك (اميركبير)، تابستان آن سالها دانشجويان در دانشگاه پليتكنيك جلساتي برگزار ميكردند و در آنها از روشنفكران و انديشمندان ايراني دعوت ميكردند تا در زمينههاي مورد علاقهشان درسگفتارهايي براي دانشجويان ارايه كنند. ساختار و هرمنوتيك نيز محصول يكي از اين كلاسها بود. بابك احمدي خود در مقدمهاي كه بر اين كتاب كوچك نوشت، در توضيح درون مايه آن نوشت: «موضوع درس گفتارها دو آيين فكري مهم بودند كه در نيمه دوم سده بيستم در قلمرو سخنهاي فلسفي و علوم انساني پديد آمدند، رشد كردند و سرچشمه تاثيرهاي فراوان شدند. آيين نخست ساختارگرايي است كه از دهه 1950 به طور عمده در فرانسه شكل گرفت و تا دو دهه بعد در ميان پژوهشگران و دانشگاهيان اروپايي و امريكايي اعتبار بسيار كسب كرد، و در مردمشناسي، فلسفه، زيباييشناسي، نقادي هنري، روانكاوي و حتي پژوهشهاي سياسي راهگشا بود. هنوز هم شماري از درونمايههاي اصلي و معضلهاي نظري ساختارگرايي، به ويژه از جايي كه با انتقادهاي مشهور به نقادي پساساختارگرا روبهرو شد، در ميان پژوهشگران علوم انساني و فلسفه مطرح هستند. آيين دوم هرمنوتيك است كه به قول جاني واتيم سخن مشترك امروزي است در رشتههاي گوناگون فلسفه و علوم انساني. اين آيين به يك معنا، پيشينهاي دراز در تاريخ فرهنگ انساني دارد، اما ميتوان گفت كه به شكل امروزياش و چنان كه در دو دهه پاياني سده بيستم مطرح شد، داراي حرفهايي تازه و پايه روشهايي بيبديل شده است.» ساختار و هرمنوتيك را ميتوان به يك تعبير خلاصهاي از كتاب نخست يعني ساختار و تاويل متن خواند؛ متني ساده شده به خصوص براي دانشجويان رشتههاي فني كه با اصطلاحات تخصصي و پيشينه اين مباحث آشنايي كافي نداشتند. حالا اين كتاب بعد از چاپهاي مكرر بعد از فاصلهاي نسبتا طولاني با چاپ پنجم دوباره چاپ شده است. در اين فاصله البته آثار متعددي از متفكراني كه نامشان ذكر شد، ترجمه و منتشر شد يا نوشتههاي متعددي در توضيح انديشه ايشان ارايه شد. اما كتاب احمدي همچنان ميتواند براي خوانندگان مبتدي مورد استفاده قرار گيرد و ايشان را با اصطلاحات مهم و خطوط اصلي فكري اين دو نحله فكري آشنا سازد.
تاريخ مكتوم
فرقه ضاله بهاييت يكي از شعب و در واقع شاخهاي منشعب از فرقه ضاله بابيت بود و در آغاز بدعتگذارياش به تنشي سخت و طاقتفرسا با گروه ديگري كه خود را پيروان اصلي باب ميخواندند، يعني ازليان دچار شد. كتاب تنبيهالنائمين كه به تازگي از سوي نشر نگاه معاصر منتشر شده است، در واقع نمودي از گفتوگو و مناظرات اين دو گروه است. آنچه در اين كتاب آمده، شمايي از رويكردهايي است كه طرفداران اين دو فرقه براي نشان دادن نادرستي باورهاي يكديگر درباره چگونگي ادامه تعاليم ميرزا علي محمد باب به دست ميدادند و همانگونه كه در بخشهاي اين كتاب نشان داده شده، بهاييان بر آن بودند كه زمان عمل به تعاليم باب گذشته و اكنون به آموزههاي بهايي بايد نظر داشت. ازليان نيز با تاكيد بر آموزههاي باب، تعاليم بهايي را بدعتي آشكار ميدانستند. بخش نخست اين كتاب نوشته عباس افندي است كه در زمان نگارشش به تازگي سركردگي بهاييان را به دست گرفته بود. اين نوشته چكيدهاي از برخي استدلالهاي ايشان است و بدان سبب كه از جانب نويسندهاش مكتوب مفصل ياد شده نمودي مناسب از سخنان بهاييان بايد دانسته شود به ويژه آنكه مخاطبش يك ازلي برجسته بوده است. بخشهاي دوم و سوم كتاب نيز گوياي سخنان ازليان در پاسخ به دعاوي بهاييان است. با تامل در ديباچه كتاب دانسته ميشود كه ازليان در آن دو بخش كوشش بسيار كردند تا عباس افندي را كه با تمام وجود از او متنفر بودند پاسخ گويند بنابراين گفتار آنان نيز نمودي مناسب از رويكرد فكريشان در اين مسير دانسته ميشود. حسن كتاب نيز در اين است كه به درستي نشانگر كوششهاي عبث طرفداران اين دو فرقه براي اثبات باطل خويش به يكديگر است. كتاب از اين حيث نيز قابل توجه است كه در آن باورهاي حقه شيعيان راستين نيز عرضه ميشود و خواننده آگاه ميتواند با مقايسه آنها بر ابطال ازليان و بهاييان پي ببرد.