موزه بيشتر از يك بنا است
علي فرامرزي
هويت، مجموعه تعاريف و ويژگيهايي است كه ما خود را با آن قضاوت ميكنيم، اعم از آنچه كه ميپذيريم و باور داريم يا واپس ميزنيم. همچنان كه قضاوتهاي ما در خصوص مسائل ميتواند به دلايل مختلف تغيير كند و گاه جابهجا شود و به بياني ديگر ارزشها به ضدارزش و ضدارزشها به ارزش تبديل شوند. هويت نيز قابل جابهجايي و تغيير است. تجسم، تفكر و قضاوت در انسان او را وا ميدارد كه لايههاي مختلفي را از هويت براي خود تعريف و بازتوليد كند. حيات ذهني ما از لايههاي متعددي از هويتها انباشته شده و ما پيوسته در حال تفسير و بررسي در خصوص كموكيف آنها هستيم. از آنجايي كه انسان از راه تجسم فرمها و اشكال ميتواند تفكر كرده و ذهن خود را سامان بخشد لذا مكانها، نشانهها و سمبلها نقشي تعيينكننده در ساختن هويتهاي ذهني بشر دارند. به همين دليل است كه ميدان آزادي سمبل تهران، گلدسته سمبل مسجد و تصوير خانه نشانه همبستگي است. ميتوان مجموعهاي انبوه از اين نوع المانها نام برد كه هويت خودمان را با آنها شكل و تجسم ميبخشيم. اينكه به چه دليل موزه هنرهاي معاصر تهران نماد هنرهاي تجسمي است بررسي جداگانهاي ميطلبد، اما آنچه مسلم است اين موضوع بوده كه در ذهنيت اهالي تجسمي هويت جمعي و مكاني ذهنها در هنرهاي تصويري، موزه هنرهاي معاصر است، چه آن زمان كه به آن گرايش و كشش دارند و با آن دست دوستي و همكاري ميدهند و چه در دورهاي كه ميخواهند قهر و اعتراض خاموش خود را نسبت به هر تصميمي در مورد اين مجموعه نشان دهند. از اين روست كه در ذهن جمعي از نقاشان، موزه فقط زمين، ديوار، ميز و صندلي با تعدادي افراد شاغل نيست. موزه ناخودآگاهي را براي ايشان شكل داده كه بسيار فراتر از عناصر فيزيكي تشكيلدهنده آن است. شايد اين همان نقطه، در تفاوتهايي باشد كه مسوولان دولتي در بسياري از جزييات آن با اهالي تجسمي در قضاوت راجع به موزه هنرهاي تجسمي دارند. موزه، پيشاني تجسمي ايران است، نه فقط در داخل كه در باور ديگر كشورها نيز بدينگونه است و از همين روست كه وقتي وزير خارجه آلمان بعد از سالها سردي روابط به ايران ميآيد از آنجا ديدن ميكند. مجموعهاي از اين دلايل باعث شد جماعت تجسمي نسبت به اين مكان جغرافيايي احساسي از مالكيت داشته باشند و اين، نه از سر اشتباه و يا درك ناقص از سوي اين هنرمندان، بلكه در تعريفي روانشناختي، از هويت نرمافزاري آنها شكل ميگيرد. اين بدين معني است كه مكانهاي معنوي و فرهنگي صرفا به دليل حضور و وجود فيزيكيشان نميتوانند به هويت تبديل شوند. اين مجموعه فعاليتها و تلاشهاي انجام شده در آنهاست كه با كشاندن اين فضاها به قضاوتهاي خودآگاه يا ناخودآگاه هويت نرمافزاري مورد اشاره اين فضاها را شكل ميدهد. مسوولان دولتي بايد همواره در اشاراتشان به اين بناها به ياد داشته باشند آنچه كه به اين مكانها اعتبار بخشيده و ميبخشد عمرها، تلاشها، سرمايهها و آثار برآمده از خلاقيتهاي فردي انسانهايي است كه در شرايط متفاوت اجتماعي با زحمتي پيگير نتيجه زندگي هنري خود را به اين مكانها آورده و عناصر صرفا فيزيكي را اعتباري فرهنگي بخشيدهاند. فرهنگ يك اداره نيست، فرهنگ پديدهاي ملي است و مالكيت آن از آن ملت است، و از همين روست كه توليدكنندگان آن حسي از مالكيت نسبت به آن دارند و زماني كه احساس ميكنند در تصميمگيريها اين حق طبيعي ناديده گرفتهشده برميآشوبند و اين احساس را با قهرهاي طولاني شكلهاي ديگري بروز ميدهند.
اما در مورد خبر واگذاري موزه به تشكيلات بنياد رودكي، خوشبختانه تكذيبيه رسمي معاونت هنري وزارت ارشاد تا حدي توانست خاطر هنرمندان اين حوزه را آرامش بخشد ولي واقعيت اين است كه وقتي گفتههاي سرپرست اين موزه را در مصاحبه اخيرش مرور كنيد ديگر نميتوانيد نگراني نبوده و بر شايعه بودن چنين خبري صحه بگذاريد. شايد لازم باشد تا وزير محترم ارشاد بهشكل اطمينانبخشتري خيال اهالي تجسمي را از اين حيث و موضوع واگذاري راحت كرده و در كنار به فال نيك گرفتن اين واكنشها از سوي جامعه هنري، آن را دليلي بر پويايي و زنده بودن اين بخش از جامعه هنري بدانند. يادمان باشد كه به دليل شرايط خاص اجتماعي و انتخاباتي ميان دورهاي مجلس كه تا كمتر از يك ماه ديگر برگزار ميشود بيش از هر زماني در جامعه كه جماعت هنر هم جزيي از آن است به آرامش، همبستگي و هوشياري نياز داريم، تا مبادا رفتارهايي در صفوفمان تفرقه ايجاد كند.