تحليل عبدالله ناصري از تحركات احمدينژاد در گفتوگو با «اعتماد»:
اتحاد مخالفان برجام براي حذف روحاني
محمدحسين مهرزاد/ سفر محمود احمدينژاد به آمل دوباره او را در محافل سياسي مورد توجه قرار داده است. مجموعه رفتارهاي احمدينژاد، سخنان غيرسياسياش و شنيدههايي كه با محور او دهان به دهان ميچرخد چند سوال ايجاد ميكند: آيا او به دنبال رياستجمهوري است؟ آيا ساختار سياسي ايران حاضر است بار ديگر فرصت عرضاندام انتخاباتي به او بدهد؟ رقبا، مخالفان و حاميانش چه كساني هستند؟ اين سوالات و دهها پرسش ديگر حرف روز فعالان سياسي و خبر اول سياسي فضاي مجازي است. عبدالله ناصري، عضو شوراي عالي اصلاحطلبان و مشاور رييس دولت اصلاحات حرفهاي تازهاي دارد. او معتقد است در بين احمدينژاد و مخالفانش اشتراكاتي وجود دارد كه حتما او از اين اشتراكات به بهترين نحو استفاده خواهد كرد. در عين حال ناصري ميگويد احمدينژاد اهدافي فراتر از رياستجمهوري و حضور در ساختار سياسي دارد و ميخواهد در پهنه تاريخي جمهوري اسلامي ايفاي نقش كند. اين عضو شوراي عالي اصلاحطلبان مهمترين برگ برنده احمدينژاد را ناكارآمد جلوه دادن برجام ميداند و معتقد است اگر روحاني در اين يك سال و دو ماه تا انتخابات آتي نتواند در حوزه معيشتي مردم برگ برندهاي داشته باشد حتما كارش دشوار ميشود.
ارزيابي شما از تحركات اخير احمدينژاد چيست؟
من موضوع را از دو منظر ميبينم. ابتدا از منظر شخصيت خود ايشان كه خودباوريهايي كه ايشان داشته و ظاهرا هنوز هم دارد اقتضا ميكند كه آرام ننشيند و سر بزنگاه در فرصت مقدر دوباره خود را عرضه كند تا آن حس جاهطلبي و قدرت طلبي كه در اين نوع افراد فروكش نميكند، دوباره سربرآورد. مخصوصا كه او بر خلاف همه باور دارد كه گفتمانش و عملكردش پيش برنده بوده و در راستاي اهداف نظام قرار داشته است. از طرفي به خاطر همين روحيه موقعيتي هم در دنيا پيدا كرد و واقعيت اين است كه او شخصيت مطرحي در دنيا است. بنابراين مطرح بودن باعث ميشود اين فرصت را از دست ندهد تا بيايد و مسير قبل را ادامه دهد. او از آن دست افرادي است كه خودشان را باني و متولي جمهوري اسلامي ميدانند و فكر ميكنند بايد از اين ظرفيت بهرهبرداري كنند. اما منظر دوم. بعد از سال 92 و به ويژه بعد از انتخابات مجلس اخير اتفاقات تازهاي رخ داده است. اين اتفاق تازه بروز نوعي چالش گفتماني است. آن چالشي كه در سطوح ديگر وجود داشت سطح خود را از بين نخبگان و گروههاي مرجع به سطح بالاتر كشانده است. احمدينژاد اين را تشخيص داده كه در اين بحران چالش گفتماني در سطح عالي بهترين فرصتي كه بتواند عرضاندام كند الان است. ضمن اينكه رقباي اصلاحات هزينه سنگيني پرداختهاند و ممكن است در يك حساب و كتاب جديد مدارا و كنار آمدن با او برايشان كم هزينهتر باشد تا همراهي كردن با جرياني كه منتسب به اصلاحات است. از سوي ديگر ما ديديم كه برجام باب ميل خيليها نبوده است و آنها به همين جهت به لطايفالحيلي ميخواهند نگذارند اين ماجرا سامان بگيرد. در يك كلام به سمتي ميرويم كه دو قطبي شدن جامعه افزايش پيدا ميكند. در اين دوقطبي او حتما فرصت خوبي خواهد داشت. نكته سوم اين است كه احمدينژاد طرفداراني در اقشار فرودست دارد و آن را هم از راههاي خلاف مصالح كشور مانند سهام عدالت و توزيع پول يارانه به دست آورده اما با اين حال توانسته ساختارها و بنيانهاي اقتصادي نسبتا قابل توجهي را ايجاد كند تا بتواند در يك دوره دو، سه ساله فضاي مشروعي براي خودش به دست آورد. توزيع منابع مالي بين اقشار مختلف ايرانيان و پيشبرد گفتمان در سطح جهاني دو موضوع مهم براي احمدينژاد است.
حاميان اين گفتمان چه كساني هستند؟
در حال حاضر نشانههايي وجود دارد كه بر اساس آن ميتوانيم بگوييم زمينههاي اين گفتمان با بخش
قابل توجهي از حاكميت در حال همسو شدن است. احمدينژاد هم معتقد بود برجام جز ضرر چيزي ندارد و امروز كساني اين حرف گذشته او را تكرار ميكنند كه در سالهاي پاياني او مخالف سرسختش بودند. بنابراين چون براي ناموفق كردن دولت روحاني، يك جبهه يكساني در طرف مقابل دولت و اصلاحات شكل گرفته، احمدينژاد هم ميتواند از اين فضا استفاده كند. چه شوراي نگهبان و چه جامعه اگر هم او را رد صلاحيت كنند با اين حال او فرصت تازهاي يافته است. اگر در مجلس نتوانست كرسيهاي قابل توجهي به دست آورد اما در سفرهايش امكاناتي براي طرح دوباره نام خودش به دست آورده است. اين البته پاشنهآشيل اصولگرايان است كه با دست خودشان براي درگير شدن با روحاني عملا بستر مناسبي براي احمدينژاد فراهم ميكند. دوستان جريان اصولگرا از اين موضوع غافل هستند.
در چه صورت جريان اصولگرا پشت سر احمدينژاد قرار ميگيرد؟
جريان اصولگرا ديگر آن انسجام و يكپارچگي دهههاي قبل را ندارد و چندپاره شده است. علت آن هم عمل خودشان است. اصولگرايان نظر كلي و واحدي نسبت به او ندارند. بخشي كه نميخواهند دولت روحاني و گفتمان اصلاحطلبي پيش برود حتما به سمت احمدينژاد گرايش پيدا ميكنند اما آن جريان سنتي و عاقلتر حتما همراهي نخواهد كرد. اما بايد منتظر بمانيم و ببينيم روحاني چه خواهد كرد. يكي از انتظارات جدي در جامعه ايجاد تحول اقتصادي است. اينكه تا چه حدي دولت فارغ از گفتار درماني، موضوع تحول اقتصادي و معيشتي مردم را عملياتي كند مهم است. ما جامعه توسعه نيافتهاي هستيم كه حدود 40 درصد آحاد مردم غير شهري هستند. احمدينژاد هم تقريبا طبقه متوسط را از بين برد و فقر را گسترش داد تا جامعه هدف و مخاطبينش به لحاظ كمي اتفاقا رشد داشته كه بخشهايي از آن با شعارهاي اقتصادي دوباره به سمت او رو ميكنند.
رقباي او چه كساني هستند؟
مهمترين رقيب احمدينژاد جرياني است كه الان قوه مجريه را به دست گرفته است. نكته مهم اين است كه خط قرمز تندروها همين جريان است. ممكن است آنها براي حذف اين جريان از قوه مجريه با احمدينژاد كنار بيايند.
احمدينژاد مهمترين موضوع سخنانش را احياي گفتمان انقلاب قرار داده است. او كمتر در خصوص موضوعات روز سخني ميگويد. آيا به رياستجمهوري فكر ميكند يا ميخواهد نقشي فراتر از آن داشته باشد؟
احمدينژاد بيش از آنكه دنبال منصب باشد، ميخواهد در پهنه تاريخي جمهوري اسلامي نقش داشته باشد. او بسيج افكار عمومي جامعه را ميخواهد. لذا ميبينيم كه چندان در مجمع تشخيص مصلحت نظام و شوراي عالي انقلاب فرهنگي حضور پررنگي ندارد. او تعريفي از جايگاه خودش در بدنه اجتماعي كشور دارد و اين يكي از هوشمنديهاي اوست كه توانسته تا حدودي شرايطي ايجاد كند كه هنوز نگاهها در بخشهاي آسيبپذير به سمت خودش متوجه باشد. اگر برجام كه خط قرمز و نقطه تلاقي احمدينژاد و ديگران بود كاري از پيش نبرد و كارآمدياش عملياتي نشود احمدينژاد خواهد توانست حرفهاي گذشتهاش را تكرار كند و بگويد اينها تاثيري بر كشور ندارد و دوباره به سمت سياستهاي اقتصادي خودش برود. از سال 84 هم مخاطبان اصلياش همين بخش بودند كه چندان از مناسبات بينالمللي و داخلي تحليل فني ندارند و به همين جهت موضوع يارانهها مورد اقبال آنها قرار گرفت اما ديديم كه چه بلاهايي همين يارانه بر سر كشور آورد. احمدينژاد خودش را فارغ از هر ركني از اركان حاكميت و فراتر از دستهبنديها و مناسبات سياسي تعريف ميكند. او ميداند اگر بخواهد حضور داشته باشد بايد خودش را از عرصه حاكميتي دور تعريف كند و سراغ بدنه اجتماعي برود.
نگاه جامعه به او تغيير خواهد كرد؟ به هر حال در دو انتخابات گذشته مردم رفتار ديگري داشتهاند.
مردم ما به ويژه در انتخابات گذشته نشان دادهاند در دو، سه روز آخر تصميم ميگيرند كه راي بدهند يا نه و اگر راي دهند به چه فكري راي دهند. البته شخصيتهاي مرجع برايشان اهميت دارد اما مخالفت مردم و «نه» آنها به بخشي بود كه اتفاقا در بسياري از موارد احمدينژاد هم با آنها مساله داشت. بنابراين نبايد فكر كنيم احمدينژاد در طرف آنها قرار ميگيرد. احمدينژاد در بخشهايي از ديدگاههايش مشتركاتي با مخالفان خودش دارد. در واقع بين احمدينژاد و مخالفانش حتما نيروهاي مخالف مشتركي وجود دارد كه اين كار را سخت ميكند.
آيا فرصت حضور در انتخابات بار ديگر براي او فراهم ميشود؟
در ساختاري كه هاشمي رد ميشود ممكن است به سمت رد احمدينژاد هم بروند اما براي بخشهايي از حاكميت يك چيز مهم است و آن اين است كه گفتمان اصلاحطلبي بر سرير قدرت نباشد و همين خواست، ممكن است زمينه مانور براي او ايجاد كند تا بازي به هم بخورد.
پايگاه راي احمدينژاد كجاست و چقدر است؟ آيا سبد راي او همان 4 ميليون راي سعيد جليلي بود؟
جليلي چهره ناشناختهاي بود و اگرچه راي سازماني هم داشت اما در نهايت نتوانست كاري از پيش ببرد. دلايل متعددي هم دارد كه امروز محل بحث ما نيست. اما تفاوت احمدينژاد و جليلي زياد است؛ او بدون اتكا به هر كس ديگري خواهد آمد و در همين مدت هم توانسته بخشي از افكار جامعه را به خودش جلب كند. اگر بيايد و تاييد شود خواهد توانست بازي مجموعه انتخابشوندگان را به هم بزند. به همين جهت تاكيدم بر اين است كه روحاني بايد به طور جدي تحول اقتصادي ايجاد كند. تنها نكته مانور احمدينژاد اين بود كه برجام در سفره مردم تغييري ايجاد نميكند. اگر روحاني نتواند خلاف اين ادعا را ثابت كند كارش سخت ميشود چون عموم رايدهندگان خواستار تغيير در معيشتشان هستند. آقاي روحاني حتما بايد در حوزه معيشت مردم برگ برنده رو كند.
رقيب اصولگراي احمدينژاد چه كسي است؟ آيا ميتوان به گزينههايي مانند پرويز فتاح فكر كرد؟
احمدينژاد ميخواهد سمبل يك جريان جدا باشد بنابراين اصولگرايان سنتي كه او را طرد كردهاند حتما كانديداي اختصاصي خواهند داشت اما به طور قطع اصلاحطلبان و جريان همراه دولت بايد حمايت خود را ادامه دهند تا روحاني پيروز انتخابات 96 باشد. در سمتوسوي اصولگرايان همانطور كه سال 84 ما فكر نميكرديم احمدينژاد از شهرداري بيايد و رييسجمهور شود حتما مشابه آن هم امكانپذير خواهد بود. شما فتاح را مثال زديد افراد ديگري هم ميتوانند اين قابليت را داشته باشند. با نقشي كه امثال آقاي لاريجاني بازي كردهاند نميتوان بيعلاقگي امثال ايشان را هم ناديده گرفت.
اما لاريجاني در طول دو سال گذشته همراهيهايي با دولت داشته است. آيا او ممكن است سوداي رقابت با روحاني را در سر داشته باشد؟
پيش از پاسخ به اين سوال بايد بگويم كه ما منكر خدمات آقاي لاريجاني نيستيم اما آن خدمات بيش و پيش از آنكه در اتحاد استراتژيك با روحاني ارزيابي شود خدماتي به كل نظام و ساختار سياسي كشور بوده است. در عين حال من معتقدم لاريجاني به ميل خودش دنبال رقابت با روحاني نيست. او در عين اينكه طي سالهاي گذشته تغييراتي داشته اما سر بزنگاه اگر احساس تكليف كند ممكن است نامزد انتخابات شود.
مهمترين دستاويز احمدينژاد براي حمله به دولت چيست؟
متاسفانه نمايش گفتهها و رويكردهاي دولت از سوي مخالفان دولت القاي گره زدن همهچيز به برجام بود كه در اين راه مشاوران دولت و رييسجمهور هم اشتباهاتي داشتند. ما بازي طرف مقابل را نميدانيم. اما ميدانيم آنها هم به گونهاي شرايط را فراهم ميكند كه از كمترين ناكارآمدي برجام استفاده كنند و آن را به كلي ناكارآمد نشان دهند. احمدينژاد هم اگر وارد عرصه انتخابات شود حتما در حوزه مسائل اقتصادي و معيشتي تدارك ويژهاي براي حمله روحاني ميبيند.