شهيد مطهري و آموزه هاي معلمي
علياصغر شعردوست
فعال فرهنگي
شهيد بزرگوار آيتالله مطهري، بزرگمردي است كه نام وي در زمره سلسلهجنبانهاي انقلاب اسلامي ايران ثبت است. حضور گسترده و فراگير آيتالله شهيد استاد مطهري، در عرصه نهضت عظيم اسلامي كه به رهبري امام راحل بعد از خرداد 42 در ايران حادث شد، بدان اندازه جدي و عميق است كه سخن گفتن از او را دشوار ميكند؛ زيرا او خود قلب تپنده نهضت بود. وي در زمره معدود كساني بود كه با درايت و حصافت خويش قبل از بروز مشكلات از آنها خبر داشت و درصدد پاسخگويي و راهگشايي بر ميآمد. از همين رو، نسل انقلاب، استقلال و استواري ايمان خود را مديون اين معلم بزرگ است.
وي معلمي متفكر بود كه از يك سو، ريشه در مزرع پربار فقاهت داشت، از سوي ديگر، به سنتهاي فرهنگي ايران واقف بود و از جانب ديگر، با جديدترين و جديترين دستاوردهاي فكري انسان معاصر و مسائل و مشكلات بشر امروز آشنايي تام و تمام داشت. از جهتي با نظام تربيتي حوزههاي علميه تربيت شده بود و درخت وجودش در اين بوستان بهبار نشسته و از جهت ديگر، جهت پيوند بين حوزه و دانشگاه قدم به ساحت دانشگاه نهاد.
در روزگاراني كه فرهنگ مسلط اجتماعي بر دينزدايي جامعه تكيه داشت و اعمال اين امر را در دانشگاهها جديتر تلقي ميكرد، وجود او، در محفل دانشجويان، دانشگاهيان، مشعلي فروزان بود فرا راه همه آنها كه در وادي دهشت و ظلمت گرفتار آمده و خواهان نجات بودند. روشناي چراغ فروزان او از روغن عاريتي ديگران نبود. ژرفكاوي او در بطن فرهنگ اسلام وي را به سرچشمه حكمت و خردمندي رهنمون شد و باعث آمد تا نسلي، كه در جستوجوي مامني بودند، در سايهسار درخت برومند وجود او برآسايند، از مشرب زلال روشني و خردمندي او بياشامند و خستگي هروله خويش را در صحرا فرونشانند.
دانشگاه سنگر استوار استاد شد. جايي كه نظام طاغوت، با كوششي تمام سعي داشت نقش دينداران را در آن كمرنگ و كمرنگتر كند، تير بر نشانه فرود نيامده بود.
با حضور استاد در محيط دانشگاه، دانشجوياني كه در طلب فهميدن بودند و به شرق و غرب روي ميآوردند.
اينبار در كنار خويش چشمه جوشان حكمت و فرزانگي را يافتند؛ كه با غليان و فيضاني مستمر، مزارع خشكيده آنها و روحها را به بوستاني پررنگ و بوي بدل ميكرد.
كج فهميها و بدفهميها كه نظام ستمشاهي در پي گسترش آنها بود، گروه كثيري از نسل جوان را به وادي سرگرداني ميكشاند و ايمانهاي خالص و پاك آنان را كه ميتوانست مبدأ و منشأ نوزايي و خلق باشد، مصروف اموري ميكرد كه يا اصالتي نداشتند يا بنيان آنها بر باد بود و همواره در معرض فروريختن او از بين رفتن استاد كه به اقتضاي حرفه خويش ـ كسوت روحاني و معلمي ـ با طيف عظيم نسل جوان سر و كار داشت به آن مشكل واقف شد و دستهاي پيدا و پنهان كساني را كه دركار انهدام و تخريب اذهان و افكار آنان بود ميشناخت و از همين رو، پرده دري و افشاي آنان را آغاز كرد.
استاد با پرده برانداختن از چهره كريه اين دروغگويان دغلكار، به طيف وسيع مردمي كه در پي حقيقت بودند خاصه نسل جوان نشان داد مادام كه به آن گروه دغل چشم دوختهاند اميد رستگاري نيست كه آنان چاه خشكيدهاي هستند كه آب معرفتي در آن نيست؛ اگر باشد، آب زهومت زده ناخالصي است كه نه فرونشاننده تشنگي است و نه موجد سلامتي و نشاط.
اما تنها رسوا كردن اين سالوسكاران زرق فروش كفايت نميكرد. شهيد بزرگ ما خود دست به كار ايجاد بنايي زد كه پايههاي آن بر خردمندي و حكمت و نور بود و نام او را در زمره معماران بزرگ انقلاب اسلامي ايران ثبت كرد.
عمر پربار استاد وقف تعليم و تعلم شد. او عمر خويش را به شيوه انبيا مصروف شناخت و شناساندن كرد. با پيروزي نهضت عظيم اسلامي نيز شانه او پذيراي مسووليتي سنگين شد و اين خود نشان از عظمت روحاني ايشان داشت. دريغا، خفاشاني كه در ايام گذشته از تيغ بيدريغ قلم وي آزار ديده بودند و پرده نفاق و دورويي آنان به مدد بيان وي دريده شده بود، حضور آفتابي چنين پر نور را برنتافتند و در آغاز به شكوفه نشستن درخت پيروزي، درخت برومند وجود او را به خاك افكندند.
اما او ثمراتي داشت كه نابودي آنها امكان نداشت؛ بذري كه بر كشتزار دلها افشانده بود هر روز بيشتر قد ميكشيد و ميكشد و آنان كه به سوداي باطل دست يازيده بودند خويش را خايب و خاسر يافتند بيهيچ بهرهاي. نام بلند وي بر جريده دلها ثبت شد چرا كه استاد مطهري معلم انقلاب بود.
مردم ايران به يادمان سالروز شهادت او، از زحمات همه آنان كه در كار آموختن علم و حكمت به مشتاقان هستند، تجليل ميكنند. همه دوستداران معرفت در دوازدهم ارديبهشت با نام و ياد عزيز شهيد مطهري مقام معلم را ارج مينهند و همه آنها را كه وجود خويش را مصروف آموختن ميكنند، سپاس ميگذارند.
كار معلم، نام معلم و روز معلم با نام عزيز او درآميخته است.