پيتزا مردمي!
شهرام شهيدي
خانم باجي: اين فرمها چيست جلويت گذاشتهاي؟
موسيو شيطان: راستش قصد دارم براي تاسيس يك دانشگاه غير انتفاعي و نمونه مردمي درخواست بدهم.
خانم باجي: نمونه مردمياش را از كجا آوردي؟
موسيو شيطان: نمونه مردمي شدن كه كاري ندارد. هركس در اين كشور كاري ميكند فكر ميكند از نظر مردم خيلي كار خوبي است. كلا عبارت «چقدر خوبيم ما» تبديل به ژن فرهنگي ما شده. اگر فوتباليست است ميگويد من فوتباليست مردميام. اگر رييسجمهور باشد ميگويد رييسجمهور مردمي هستم. اگر هنرمند باشد ميگويد من هنرمند مردميام و...
عمو حسام: كاش من هم يك پيتزا فروشي بزنم بنويسم پيتزا مردمي !
خانم باجي: هر دوي شما خيلي جلف تشريف داريد. هوي موسيو الان هم بلند شو آن كاغذ پارهها را بينداز دور.
موسيو شيطان: اينها كه قطعنامه سازمان ملل نيست كه كاغذپاره باشد. بعدش هم براي چي بايد بيندازمشان دور؟
خانم باجي: چون اگر اين كار را نكني و بروي دنبال تاسيس دانشگاه به افزايش جرم و جنايت در اين كشور كمك كردهاي و ديگر جايي در تاريكخانه نخواهي داشت.
موسيو شيطان: دانشگاه استها. دانش را به بچههاي مردم ياد ميدهيم نه چاقوكشي و قتل و تجاوز را.
خانم باجي: من اين چيزها سرم نميشود. آقاي قرائتي گفته هر كشوري كه دانشگاه بيشتري دارد جرم و جنايت هم در آن بيشتر است. بنابراين شما هم اگر دانشگاه تاسيس كني ميشوي شريك جرم!
عموحسام: از آن حرفهاي مردمي بودها. خيلي عمق داشت. اگر من در اين جمله غرق بشوم چه كسي مقصر است؟