تركيه و اروپا، رابطهاي
بر مدار چالش و مدارا
سيامك كاكايي
101 سال از حادثه كشتار ارامنه كه از آن به عنوان نسلكشي ارامنه نيز نام برده ميشود، ميگذرد؛ حادثهاي كه در سال 1915 ميلادي و در اثناي سالهاي پاياني امپراتوري عثماني در مناطقي از حوزه استحفاظي اين كشور رخ داد. اين مساله همچنان با گذشت بيش از يكصد سال، موضوع چالشبرانگيزي است كه اكنون دستگاه سياست خارجي تركيه را با دغدغه و چالشهاي بسياري روبهرو كرده است. اقدام پارلمان آلمان در تصويب قطعنامهاي در خصوص كشتار ارامنه نخستين اقدام در ناميدن آن به عنوان نسلكشي نيست و ما پيش از اين هم شاهد بوديم كه برخي از پارلمانهاي كشورهاي اروپايي مانند فرانسه و همچنين يكي از كميتههاي مجلس نمايندگان امريكا در اين رابطه اقداماتي را انجام داده بودند و قطعنامههايي در اين باره صادر شده بود كه خشم مقامات ترك را به همراه داشت. در واقع اين مساله، يك مساله تاريخي است كه نگاههاي متفاوتي نسبت به آن وجود دارد؛ در تركيه، مقامات اين كشور اعتقادي به نسلكشي و كشتار ارامنه ندارند. آنها در اين رابطه پيشتر گفته بودند كه در اثناي جنگ جهاني اول مرارتهايي وجود داشته است و ممكن است در اين خصوص تعدادي نيز كشته شده باشند و به دلايل مسائل سياسي و حقوقي، كشتار ارامنه را به رسميت نشناختهاند هرچند در بعضي مواقع، اردوغان نسبت به اين مساله ابراز تاسف كرده بود. در مقابل ديدگاه مقامات تركيه، ارمنستان و همچنين ارامنه 24آوريل را به مراسمي براي يادبود جانباختگان اين حادثه تبديل كرده و از آن به عنوان كشتار و نسلكشي ارامنه نام ميبرند. به گفته آنها، در پي سياستهاي تركيه يك ميليون و پانصد هزار نفر كشته شدهاند. جداي از پردازش تاريخي نسبت به اين مساله، اقدام پارلمان آلمان در تصويب قطعنامه در خصوص كشتار ارامنه و ناميدن آن به عنوان نسلكشي ميتواند تاثيراتي جدي در صحنه روابط بينالمللي تركيه و آلمان داشته باشد. چنانچه رجب طيب اردوغان و بنعالي ييلدريم، رييسجمهور و نخستوزير تركيه هم واكنشهايي انتقادي نسبت به اين مساله داشتهاند. هماينك آلمان از مهمترين شركاي اقتصادي تركيه محسوب ميشود و با آنكه دو كشور در مسائل اقتصادي روابطي قوي با يكديگر دارند اما در مسائل سياسي و استراتژيك، شاهد نوعي اصطكاك در روابطشان هستيم. به طور مثال در مذاكرات تركيه با اتحاديه اروپايي براي پيوستن به نهاد، آلمان هيچ اعتقادي به انجام اين مذاكرات ندارد و ترجيح ميدهد از تركيه به عنوان يك «شريك و همكار استراتژيك» نام ببرد. اين عبارت از سوي مقامات ترك با نقدهاي جدي روبه رو بوده است به گونهاي كه آنها اين عبارت را به اين تعبير ميكنند كه آلمان و ديگر كشورهاي بزرگ اروپايي هيچگاه موافق عضويت اين كشور در اتحاديه اروپايي نيستند و در عين حال ميخواهند از مزاياي روابط اقتصادي با تركيه بهرهمند شوند. فاصله بسياري ميان معيارهاي اتحاديه اروپايي و تركيه كنوني وجود دارد و در چند دهه آينده نيز پيشبيني نميشود كه تركيه در مقياس و معياري حركت كند كه امكان ورود به دروازههاي اتحاديه اروپايي داشته باشد يا در داخل حصار اتحاديه اروپايي قرار بگيرد بنابراين پيشبيني ميشود كشمكشهاي سياسي و تقابل استراتژيكي در خصوص مسائل عمدهاي چون كشتار ارامنه، وضعيت كردها، وضعيت مهاجران و كمرنگتر از آن، مساله قديمي روابط تركيه و قبرس، به عنوان مواردي است كه تركيه و اتحاديه اروپايي را در مدار چالشي نگه خواهد داشت. بايد دو مفهوم را از يكديگر جدا كرد: نخست، نگاه سياسي از سوي كشورهاي اروپايي چون آلمان به تركيه است كه آميخته به مسائل تاريخي و حقوق بشري است و در آينده نيز چنين موضعگيريهايي از سوي برخي كشورهاي اروپايي متحمل خواهد بود و گريزي در اين باره نيست. به اين اعتبار ميتوان گفت كه مسائل ارامنه را ميتوان پاشنه آشيلي براي سياست خارجي تركيه دانست كه «نه» ميتواند آن مساله را به عنوان كشتار قبول كند و «نه» ميتواند از تبعات سياسي آن و نقش لابيهاي ارامنه در اروپا و امريكا بگريزد. مساله دوم در عرصه روابط و همكاريهاي اقتصادي است. به نظر ميرسد چنين واكنشهايي نميتواند تاثير عميقي بر نوع روابط اقتصادي و ميزان آن داشته باشد كماآنكه در خصوص تنش ميان آنكارا و پاريس در اين رابطه، شاهد اصطكاك بودهايم ولي ملاحظات اقتصادي غلبه بيشتري بر موضعگيريهاي سياسي داشتهاند. به نظر ميآيد در اين نوع مسائل، تركيه يك سياست دووجهي را به وجود آورده است؛ از يكسو تركها خود را نسبت به اين تنشها آماده كردهاند و ميدانند كه همواره اين تنشها به ويژه در مساله ارامنه مواجه است و از سوي ديگر، اروپاييها هم نميخواهند صحنه همكاريهاي اقتصادي خود با تركيه را برهم بزنند و رويكردهاي سياسي بر رويكردهاي اقتصادي تاثيرگذار باشد هرچند كه نميتوان از تاثير چنين مسائلي چشمپوشي كرد. مساله ارامنه به عنوان يكي از مسائل اصلي سياست خارجي تركيه مطرح است و به معضل و چالشي براي اين كشور تبديل شده؛ به گونهاي نقادانه سياست خارجي اين كشور را در تنگنا قرار ميدهد. به خصوص اين چالش ميتواند براي اردوغان كه تلاش ميكند صحنه سياست داخلي را در مسير اهداف خود پيش ببرد، مشكلات را افزايش دهد. در صحنه عملي نيز اكنون چالشهاي تركيه و اروپا در خصوص مساله مهاجران جديتر شده است. با آنكه آلمان و تركيه در خصوص مهاجران به تفاهماتي دست يافتهاند اما در اين راه هنوز اختلافنظرهايي جدي وجود دارد و اين مساله هم نميتواند آن را تحت شعاع قرار دهند. مشكل اصلي طرفين در اين نكته نهفته است كه كشورهاي اروپايي و در راس آن آلمان نميخواهند به تركيه امكان بهرهمندي از امتياز شنگن را بدهند. اتحاديه اروپايي به دنبال آن است تا از يكسو، تركيه همچنان همكار و شريك استراتژيكي براي آنها باشد و از طرف ديگر هم تقابل سيستماتيك با تركيه ادامه خواهد داشت. من فكر ميكنم در عرصه واقعگرايي سياسي روابط دو طرف با چالش بسيار عميق جدي روبهرو نخواهد شد ولي كشمكشها و تعارضات نيز همچنان ادامه خواهد داشت.