ميناب بيآب
اسمعيل كهرم
مشاور رييس سازمان محيط زيست
42 سال پيش به ميناب رسيدم! هواپيما هفتهاي دو پرواز به بندرعباس داشت. از قديم بندرعباس را بندر ميناب ميناميديم. اين همه بندر در ايران داريم، فقط بندرعباس بندر بود و هست.
كلمه فارسي «بندر» تا جنوب شرقي آسيا كاربرد دارد. «بندر آچه» را به ياد داريد؟ زمان سونامي؟ با ماشين از بندر گرم و تفتيده و داغ به طرف «ميناب» رفتيم. ميناب يعني انباري از آب! و ميناب، انباري از آب بود.
به يادداشتهايم كه عمري از آنها گذشته مراجعه ميكنم. «وارد ميناب شدم. همان لحظه ورود از اين شهر خوشم آمد خيلي. شهري سبز و خرم را ديدم. با درختان نخل بسيار بلند. اين شهر يك باغشهر بود. از اول تا آخر باغ بود و سبز و سبز. صداي آب صداي غالب است در باغها. زمينهاي زراعي و حتي جويها و نهرها. شب را در يك باغ زير سايه درختان بودم. صداي جريان آب كه به حوضچه سيماني ميريخت تا صبح جريان داشت. طراوت و گوشنوازي در صبح با صداي پرندگان درآميخت...» روز پنجم خردادماه امسال باز هم به ميناب وارد شدم.
در بين راه از بندر به ميناب، دو لوله كه هر كدام بيش از 25 اينچ قطر داشت دائما در حال انتقال آب از ميناب به طرف بندرعباس بود. گفته ميشود كه اين لولهها، آب سد ميناب و نيز آب چاههاي عميق (70 تا 75) متر را به طور دائم، بيست و چهارساعته به طرف بندرعباس ميبرند.
اين آبها در بندرعباس به چه مصرفي ميرسند. اين آب براي رفع تشنگي شهر بندرعباس مورد استفاده قرار ميگيرد. شهري كه مدام در حال گسترش است. شهري كه تعداد برجها و ساختمانهاي مرتفع آن طعنه بر تهران ميزنند!
آمار رسمي ميگويد كه 68 درصد مردم ميناب هنوز هم به كشاورزي ميپردازند ولي به تدريج و با صدور آب به بندر، اين قشر عظيم نگران باغها و درختهاي خود هستند. باغهايي كه هر 14 روز يكبار آب كافي دريافت ميكردند، اكنون هر 40 روز آب (قطرهچكاني) و ناكافي دريافت ميكنند كه كافي هم نيست.
آب سد ميناب و چاههاي 15 گانه به طرف بندرعباس چاهي هستند و ميناب تشنه است، از جهتهاي مختلف ميتوان بيآبي ميناب را بررسي كرد.
1- مردم: مردم ميناب كه به آب شهر خود افتخار ميكردند اكنون با تشنگي شديد مواجه شدهاند وراه چارهاي ندارند جز اعتراض و ابراز خشم. اين مردم درختان خود را موجودات زندهاي ميدانند كه از آب محروم شدهاند ودرختان مرگ هستند و يا برخي مردهاند! مردم ميناب موجوديت و روش زندگي هزاران ساله خود را در خطر ميبينند. مردم ناراضياند!
2- خاك جلگه ميناب: همانطور كه اگر ما انسانها در محيط خشك و گرم ميمانيم بدن ما عكسالعمل نشان ميدهد و مثلا لبهاي ما از تشنگي شكاف ميخورند و ترك ميكنند، خاك هم در مقابل بيآبي عكسالعمل نشان ميدهد. ترك برميدارد و فروميريزد و فروچالهها را ايجاد ميكند. فروچاله شكافهاي گاه عميق است و گاه وسيع، سرها را به داخل خود ميكشد.
درختان استراتژيهاي مختلف در مقابل كم آبي و تشنگي دارند. نخلها باريك ميشوند و دراز و در آخر تاج خود را، يعني همان جا كه خوشههاي زياي خرما بر آن ميرويند فرو ميريزند و تمام اين عمليات براي نجات جان نخل است و در نهايت نخل ميميرد. نخلهاي بيسر شايد گذشته از اشك باغداران، تلخترين صحنههايي است كه در ميناب شاهد بودم!
فاجعه در آينده
بندر گامبرون (بندرعباس امروزه) آب خود را از ميناب گرفت و رشد كرد و جمعيت خود را به حدود 800 هزار نفر رسانيد.
بولوار متعدد، برجهاي مسكوني و مراكز خريد و پاساژهاي گوناگون بندر را تبديل به يك حباب عظيم كردند كه همه و همه از آب ميناب گرفته شد ولي اين آب كفاف رشد آتي بندر را ندارد و اين حباب عظيم با كاهش مخازن آب ميناب خواهد تركيد! آن وقت در آينده نزديك (كمتر از 20 سال) ميناب خشك و بندرعباس فاقد آب براي آشاميدن و صنعت خواهد شد چه رسد به كشاورزي و مشروب كردن نخلستانها.
فاجعه عدم ملاحظات زيست محيطي در پروژههاي انتقال آب در جاي جاي ايران تكرار شده و اكنون نيز در دست اجراست.
پروژه انتقال آب خليج فارس به يزد و كرمان و پروژه انتقال آب درياي مازندران به سمنان بدون مطالعات و ارزيابي زيست محيطي در راه است و مقامات بيشتر به فكر اثرگذاري بر موطن خود هستند تا آنكه به فكر ايران باشند!
راه چاره؟
بندرعباس با اتكا به آب ميناب آيندهاي نخواهد داشت بنابراين راهحل، احداث «آبشيرينكن»هاي معظم در كناره آب خليج فارس خواهد بود.
اين قول بارها از طرف مقامات به مردم ميناب داده شده. قولهاي كه تا به حال عملي نشده است. آبشيرينكنها نبايد نمك حاصل از آب خليجفارس را به خليج فارس برگردانند زيرا اين عمل موجب شوري بيش از حد آب خواهد شد و حيات از اين منطقه آبي حذف خواهد شد.
نمك را بايد در يك خاك لميزرع در خشكيهاي اطراف ريخت و شايد در آينده از آن براي صنايع گوناگون استفاده كرد. ميتوان آب، طراوت و زندگي را به باغهاي ميناب بازگرداند و بندرعباس را نيز همچنان يك بندر فعال و زيبا و پرنشاط حفظ كرد. ميناب بدون آب تبديل به يك مين خواهد شد، ميني كه هر آن آماده براي انفجار است؛ باور كنيم.