معروفترين نقل قولهاي محمدعلي
كلي، بزرگترين بوكسور تاريخ صبح ديروز درگذشت ولي علاوه بر بازيهاي استثنايي كه از او در خاطرهها ماند، نقل قولهاي فوقالعادهاش نيز مطمئنا تا هميشه به يادگار ميماند. كلي به بيماري پاركينسون مبتلا بود و در اواخر عمر دوران سختي را سپري ميكرد. او در نهايت صبح ديروز درگذشت و مرگ او واكنشهاي زيادي در سطح جهان به همراه داشته است. او در طول كارنامه ورزشياش 56 پيروزي به دست آورد و تنها 5 باخت تجربه كرد تا قطعا به عنوان بهترين بوكسور تاريخ شناخته شود. در زير به بررسي نقلقولهاي فوقالعاده او پرداختهايم:
مثل يك پروانه در آسمان شناورم، مثل يك زنبور نيش ميزنم، دستهاي تو نميتوانند آنچه چشمهايت ميبينند را بزنند.
من برترين نيستم، بلكه فوق برترينها هستم. نهتنها حريف را ضربه فني ميكنم، بلكه راندش - كه در آن حريف را ضربه فني كنم- را هم انتخاب ميكنم.
متواضع بودن خيلي سخت است وقتي به اندازه من بزرگ باشيد.
هدف من اين است كه امريكا برترين باشد بنابراين بايد روسيه را شكست ميدادم و به همين خاطر پل را بردم و امريكا مدال طلاي المپيك را كسب كرد. يونانيها ميگويند تو از كاسيوس افسانهاي هم بهتر هستي.
اين وظيفه من است. علفها سبز ميشوند، پرندهها پرواز ميكند، موجها روي شنها ميكوبند و من هم حريفان را له ميكنم.
هر روز طوري زندگي كن كه انگار روز آخر عمرت است زيرا سرانجام وقت رفتنت فرا ميرسد
من با يك تمساح كشتي گرفتم، با يك وال جنگيدم، به برق دستبند زدم، رعد را به زندان انداختم. همين هفته پيش يك صخره را كشتم، يك سنگ را مجروح كردم و يك آجر را راهي بيمارستان كردم. من آنقدر پست فطرتم كه داروها را هم بيمار ميكنم.
آنقدر سريعم كه شب گذشته وقتي چراغ را خاموش كردم، پيش از خاموشي اتاق در رختخوابم بودم.
بوكس يعني تعدادي سفيد پوست در حال تماشاي دو سياه پوست كه همديگر را ميزنند.
كاسياس كلي نام بردهاي من است. من آن را انتخاب نكردم و آن را نخواستم. من محمدعلي هستم، يك نام آزاد و از مردم ميخواهم وقتي با من صحبت ميكنند از اين نام استفاده كنند.
فقط مردي كه طعم شكست را چشيده ميتواند به اعماق روحش برود و نيروي لازم براي پيروزي را بيرون بكشد.
در مبارزهها لذتي نيست ولي در بعضي مبارزههايم لذت برد را چشيدهام.
من بهترينم، اين را قبل از اينكه متوجه بشم بهترينم هم گفته بودم.
غيرممكن تنها يك كلمه است كه متعلق به افرادي است كه برايشان آسانتر است در دنيا زندگي كنند تا اينكه به دنبال قدرتي باشند تا آن را تغيير دهند. غيرممكن يك حقيقت نيست بلكه يك باور است. غيرممكن اظهارنظر نيست بلكه شهامت است. غيرممكن بالقوه است. غيرممكن زودگذر است. غيرممكن هيچ است.
قهرمانها در باشگاهها به وجود نميآيند. قهرمانها چيزي در اعماق وجودشان نهفته است؛ يك انگيزه، يك رويا و يك هدف. آنها بايد تا لحظه آخر استقامت داشته باشند، بايد كمي سريعتر باشند، بايد مهارت داشته باشند و بخواهند. ولي خواستن بايد از مهارت بيشتر باشد.
در خانه من آدم خوبي هستم ولي نميخواهم دنيا اين را بداند.
حتي اگر در خواب من را شكست دادي، بهتر است بيدار شوي و عذرخواهي كني.
شوخي كردن من با گفتن واقعيتهاست. اين بامزهترين شوخي دنياست.
من امريكا هستم. من بخشي هستم كه تو آن را نخواهي شناخت ولي به من عادت كن. يك سياهپوست، مطمئن، سريع. نام من متعلق به تو نيست، دين من مثل تو نيست. هدفهايم به خودم تعلق دارند، پس به من عادت كن.
مبارزهها را دور از چشم تماشاگران بردهام، دور از رينگ بوكس، بلكه در باشگاه و در مسير پيشرفت، خيلي دورتر از رينگ بوكس كه زير نور آن ميرقصم.
بيايماني باعث ميشود مردم از چالشهاي جديد بترسند، من به خودم ايمان دارم.
متنفر شدن از مردم به خاطر رنگ پوستشان اشتباهي محض است. موضوع اين نيست كه از چه رنگ پوستي متنفريد، بلكه مساله اين است كه تفكر شما كاملا اشتباه است.