استعدادهاي خاص را ببينيم
ابراهيم عمران
زياد مشاهده شده است كه در جغرافياي خاصي از گيتي يا ايران، فردي يا افرادي «توانايي»هاي خاصي دارند و در شهر و ديار خود، به عنوان و لقبي، شناخته ميشوند... . يكي روپايي زياد ميزند و بر فرض مثال از پايين تا بالاي برج ميلاد با توپ حركات خارقالعادهاي انجام ميدهد، فردي ديگر با داشتن نقص عضو در دست و پا، نقاشي و دوچرخه سواري ميكند يا ساز مينوازد و از اين دست اعمال خاص كه در جايي و مكاني، به واسطه مشكل يا نقصي، آن عمل و كردار، به «چشم» ميآيند و در رسانههاي ديداري و شنيداري و نوشتاري، درباره آن، ميگويند و مينويسند؛ هر چند شايد در برخي موارد هم توجهي بدان نشود و در خيل بزرگ خبرها و نظرها، از نگاهها دور بماند... مراد از اين مقدمه كوتاه، نقبي است به مسابقات قراني كه همه ساله برگزار ميشود و قاريان ايراني و خارجي، در آن، شنوندگان را به وجد ميآورند از صوت آسماني شان... امسال پديدهاي به همگان معرفي شد كه به باور اين قلم جا دارد بيشتر مورد امعان نظر همگاني قرار گيرد؛ همگاني از اين جهت كه چنين افرادي به حتم در محافل انس با قران، براي بيشتر افرادي كه دراين مجالس شركت ميكنند، شناختهشده هستند ولي در عموم و افواه جامعه، هوش و ذكاوت و كاربلديشان، محجور و ناشناخته است... «حنانه خلفي» دختر هشت سالهاي كه حافظ كل قران است و به صفحه و جزو اول و آخر هر آيه نيز احاطه كامل دارد و اساتيد ايراني و خارجي را به حيراني واداشته است. دخترك ايراني كه اينچنين با صوت زيبا قران را تلاوت ميكند و با احاطه به زبان عربي، آنچه انجام ميدهد را نيز معنا ميكند براي حضار؛ اين استعداد عجيب چرا نبايد براي توده مردم، قابليتهايش آشكار شود و به خاطر داشتههايش، مورد تحسين و تشويق همگان قرار نگيرد؟ اگر كليشه نشود اين واژگان و متهم نشويم به برداشتهاي خاص از موضوعي «مقدس»؛ چرا اين استعداد بينظير ايراني و فخر كودكان هم سن و سال، نبايد در حد پديدههاي ديگر اين روزها، قدر بيند و در صدرنشيند؟! آن موردهاي ديگر اين روزها جز «فوتبال و سينما» نيست كه «فاعلانش» چه بخواهند و نخواهند، هماره در صدر خبرها هستند؛ بيآنكه خروجي خاصي بيشترشان داشته باشند! صحبت قرار دادن اين دو گزاره در برابر هم نيست كه قياسي است از اساس نامعتبر؛ چه كه ورزش و سينما اصولا در ذات خود «معنويت» مستقيم ندارند (كار به وجود لازم هر دو ندارد اين نوشته) ولي كردار كودك حافظ قرآن كه نسبت مستقيمي با «درونيات»مان دارد، بايد قدر بيند و قدر نعمتي چنين را دانست كه «فباي الا ربكما تكذبان» (پس كدام يك از نعمتهاي پروردگارتان را منكريد)؟