ميراث «دكتر»
شريعتي خود در جايي تصريح ميكند كه او را با دو گروه اول كاري نيست و مخاطبان خود را گروه سوم ميداند يعني كساني كه هم دغدغه دين دارند و هم ميخواهند از آن خوانشي متناسب با دنياي امروز داشته باشند و در عين حال سعي ميكند اين خوانش را متكي بر نص و متون دست اول از تاريخ اسلام كند. به نظر ميرسد اين طيف سوم هنوز هم ميتواند مخاطب شريعتي و آثار شريعتي باشد. ميراث دكتر را بايد در همان راهي جست كه با سيد جمال آغاز شد و به او (شريعتي) ختم نشد.
اما ميراث ديگري نيز شريعتي دارد كه عامتر است از آنچه به آن اشاره شد و آن تشخيص مسائل جامعه است. مسائلي كه متن جامعه با آن آشنا و دغدغهاش را داشته باشد. سرگرمي روشنفكران به مسائلي كه براي جامعه نه دغدغه بوده و نه حتي قابل فهم، راز كاميابي شريعتي و ناكامي بسياري است. دعواهاي روشنفكرانه بين چپ و راست در طول همه اين سالها در كشور ما جز تحليل رفتن نيروهاي روشنفكر به نظر نميرسد نتيجه ديگري داشتهاند.
مشترك بودن دغدغه شريعتي با دغدغه متن جامعه ويژگياي است كه آثار شريعتي را متمايز از آثار ديگران ميكند و همين وجه تمايز است كه اين آثار همچنان مستعد خوانده شدن و دوباره خوانده شدن هستند؛ تا جايي كه يوسف اباذري، جامعهشناس مشهور در يكي از آخرين اظهارنظرهاي خود راهحل جامعه امروز ما را بازگشت به شريعتي دانست و گفت: «مساله را جدي بگيريد و در آموزش جدي باشيد و به دنبال مطالعه متون گذشته برويد و به منابع اصلي خود برگرديد. به آل احمد و شريعتي و غيره برگرديد.»
در واقع اباذري درد جامعه ما را نخواندن و آثار شريعتي را همچنان خواندني ميداند. خواندني ميداند چون لابد معتقد است او حرفي براي گفتن داشته و دارد. آري بايد به سراغ شريعتي رفت و به او بازگشت تا در «با مخاطبهاي آشنا»اش خواند: «بخوان و بخوان و بخوان.»