خانه اسرار تو چون دل شود
آن مرادت زودتر حاصل شود
سيد محمد بهشتي
فرق گذاشتن ميان خودي و بيگانه، آشنا و غريبه، اختصاص به فرهنگ و جامعهاي خاص ندارد. در واقع همه انسانها به نوعي حريم زندگي خصوصي و عمومي را از هم جدا ميكنند. براي همه عرصه عمومي آنجايي است كه در آن با كساني كه غريبهترند ملاقات ميكنند و اقربا را در عرصه خصوصي ميبينند. در برخي جوامع عرصه عمومي و عرصه خصوصي مشخصا تفكيك شده است؛ خانه فضايي خصوصي است و عرصههايي همچون خيابان و ميدان و كافهها و رستورانها و... عمومي به حساب ميآيد. ليكن در فرهنگ ايراني اين تفكيك تا اين اندازه محض نيست. در ايران دامنه عرصههاي عمومي از خيابان و ميدان شهر آغاز ميشود و محله و كوي و كوچه و دربند را درمينوردد و حتي به فضاي خانه هم سرايت ميكند. در واقع خانه ايراني با اينكه فضايي خصوصي است وليكن بخشي از آن «بيروني» است، لذا امكان ملاقات با غريبهترها در خانه نيز مهياست. ضمن اينكه وجودِ «بيروني» در خانه چيزي از محرميت «اندروني» نميكاهد؛ «اندروني» ايرانيان نيز بسيار پردهپرده است و سلسله مراتبي تا اعماق صندوقخانهشان را شامل ميشود. ما حتي در شرايط جديد و با وجود محدوديت فضا در خانههايمان، عمق «اندروني» و «بيروني» را به صورت ناخودآگاه حفظ كردهايم. يعني بخش مهمي از خانه، ظروف پذيرايي، و حتي مواد غذايي مرغوب را به پذيرايي از ميهمانانمان اختصاص ميدهيم و حتي اگر به دليل كمبود فضا نتوانيم بخشي از خانه را مطلقا بيروني بدانيم، اين توانايي را داريم كه در مدت كوتاهي خانه را به «بيروني» مبدل كنيم تا آماده پذيرايي از ميهمانان غريبه شود. البته عميق و لايهلايه بودن اندروني و بيروني اختصاص به خانههايمان ندارد، بلكه در شخصيت و روابط و نحوه زندگي ما نيز انعكاس دارد. طبيعي است كه عمق زياد بيروني و اندروني به ايرانيان اين امكان را داده است كه با هر كسي بنا به اينكه چقدر آشنا يا غريبه است و در چه مرتبهاي از شأن اجتماعي قرار دارد در لايهاي از اين طيف ملاقات كنند و به نحوي مناسباتشان را تنظيم كنند كه در عين حفظ رابطه، موجوديتشان در عرصه عمومي مستحيل نشود.
شدت و استمرار ارتباط با ديگران است كه عمق «بيروني» را تعيين ميكند و پايبندي به حريم و حفظ موجوديت خود است كه عمق «اندروني» را رقم ميزند. طبيعتا هر قدر فرهنگي كهنسالتر باشد، عمق «اندروني» اهل آن فرهنگ بيشتر ميشود و هرقدر سابقه و دامنه تعامل وسيعتري داشته باشد «بيروني» اهل آن فرهنگ عميقتر ميشود. موقعيت جغرافيايي ايران بر سر مهمترين راههاي تجاري جهان در طول تاريخ و شدت و وسعت دامنه تعامل ايرانيان بوده كه به «بيروني» آنان عمق بخشيده و از سوي ديگر كهنسالي و غناي فرهنگ ايراني «اندروني»شان را عميق كرده است. عمق اندروني و بيروني فاصله ظاهر و باطن است؛ هرچه اين عمق كمتر باشد، ظاهر بيشتر به باطن تشبه ميجويد و خبر درستتري از باطن ميآورد و هرقدر اين عمق بيشتر باشد تشخيص آنچه در درون فرد ميگذرد دشوارتر ميشود. از همينروست كه راه به اعماق اندروني ايرانيان يعني به «دل» آنها به سادگي و بر همگان باز نيست.
صحت و سقم نتايج افكارسنجيها و نظرسنجيها و... با عمق اندروني و بيروني تناسب دارد. هرقدر اين عمق كمتر باشد نتايج اينگونه پژوهشها به واقع نزديكتر است و بهاندازهاي كه اين عمق بيشتر باشد اين نتايج از واقعيت فاصله ميگيرد و نتيجتا مطالعات و پيشبينيهاي اجتماعي را دشوارتر ميكند. از اين جهت ابزارهاي هرقدر پيچيده و آمارهاي هرقدر انبوه كه گاه از شبكههاي اجتماعي به دست ميآيد با آنكه مبتني بر بيارادگي و ناخودآگاهي سوژه كسب اطلاع ميكنند، باز راهي به آن منويات جدي و عميق جامعه ايراني ندارند و از همينروست كه ايرانيان معمولا از ناحيه كسانيكه مطالعات سياسي و اجتماعي و فرهنگي ميكنند متهم به غيرقابل پيشبيني بودن و پنهانكاري و رياكاري ميشوند. درحالي كه گويي علت اصلي اين اتهامها اين است كه آنان شبيه اهالي كشورهايي مثل شمال اروپا نيستند. واقعيت اين است كه ما متوجه عمق اندروني و بيروني ايرانيان و تفاوتش با اهالي سرزمينهايي كه قدمت فرهنگي و دامنه تعاملات تاريخيشان بسيار كمتر از ايرانيها بوده است، نيستيم. جامعه ايراني رفتاري منطبق با منطق خودش دارد و اين نامنصفانه است كه آن را به حساب حقهبازي و رياكاري بگذاريم.
شايعات مقرون به واقع كه گوگل و تلگرام و فيسبوك بر سر گلوگاه اطلاعات خصوصي مردم جهان نشستهاند و از اين طريق راه به اندرون آنها بردهاند براي جوامعي نگرانكنندهتر است كه عمق بيروني و اندروني آنان كم است و درباره جامعه ايراني كمتر از اين دست نگرانيها وجود دارد. چون ايرانيان حتي خود نيز متوجه آنچه در اعماق دلشان ميگذرد نيستند و از همينروست كه در بزنگاههايي بنا به فتواي دل، كاري ميكنند كه گاه خودشان هم تعجب ميكنند. وقتي به تاريخ بنگريم متوجه خواهيم شد كه همين مكانيزم عمق اندروني و بيروني بوده كه به ايرانيان اجازه داده در عين حضور در ميانه جهان و تعامل شديد با بيگانگان بقاي فرهنگي خود را تا به امروز حفظ كنند. يعني در عين حفظ ارتباط، نبضشان را به سادگي در اختيار بيگانگان قرار ندهند تا از ناحيه آنان مورد سوءاستفاده قرار نگيرند.