حميدرضا آصفي در گفتوگو با «اعتماد»:
عملكرد فرانسه منطبق
با انتظار ايران نيست
محمدابراهيم ترقي نژاد
لهستان، سوئد، لتوني، فنلاند، نروژ، آلمان و امروز نوبت به فرانسه و هلند رسيده است. قاره سبز با بهار 95 به طور مداوم ميزبان محمدجواد ظريف، سكاندار وزارت امور خارجه دولت يازدهم بوده است. ماموريتهاي پسابرجام وزير امور خارجه در سال جديد و در شش ماهه نخست اجراي توافق هستهاي بر جلب اعتماد سياسي و اقتصادي كشورهاي اروپايي متمركز شده است. توسعه مناسبات دوجانبه و تحولات منطقهاي و تشريح فضاي ايران در پسابرجام اصليترين دستور كارهاي وزير امور خارجه ايران در سفر دو روزه جديد به اروپا است. توافق هستهاي ايران با 1+5 مادر فضاي جديد اقتصادي و سياسي براي ايران شده است اما به دليل سالهاي طولاني تحريم و قرار گرفتن ايران در فاصله نامناسب با جامعه جهاني هنوز تمام ظرفيتهاي ناشي از توافق به فعليت درنيامده است. ظريف در سفر به فرانسه كه به دعوت رسمي «ژان مارك آيرو» همتاي فرانسوياش انجام ميشود با فرانسوا اولاند، رييسجمهور فرانسه و وزير امور خارجه اين كشور ديدار خواهد كرد. ديدار و گفتوگو با روساي پارلمان و سناي فرانسه و سخنراني در مركز تحقيقات بينالملل فرانسه نيز از ديگر برنامههاي ظريف در مدت حضورش در پاريس است. در خصوص فرصتها و چالشهاي رابطه دوجانبه ايران و فرانسه با حميدرضا آصفي، سخنگوي وزارت امور خارجه در دولت اصلاحات و سفير ايران در فرانسه در دولت سازندگي گفتوگويي داشتيم كه به شرح زير است:
فرانسه از نخستين كشورهايي بود كه برخلاف رويكرد سختگيرانهاش در مذاكرات، پس از دستيابي به برجام، هياتي عاليرتبه را به تهران اعزام كرد. پس از آن هم در پي دعوت فرانسويها، رييسجمهور ايران به پاريس كرد. فرصتهاي سياسي رابطه تهران و پاريس در فضاي پسابرجام چه تغييراتي كرده است؟
اگر بخواهيم وضعيت فعلي روابط تهران و پاريس را مورد بررسي قرار دهيم، اين كار بدون توجه به مناسبات پيشين دو كشور شدني نيست. فرانسه در دهههاي گذشته از شركاي سنتي و قابل اعتماد براي جمهوري اسلامي ايران بوده است كه از سطح همكاريها و مبادلات خوبي هم با كشورمان برخوردار بود. امام خميني هم پيش از انقلاب اسلامي براي مدت كوتاهي در اين كشور بودند و همين مساله موجب شده بود تا فضا براي آنكه فرانسه بتواند مهمترين شريك تجاري ايران در غيبت امريكا شود، مهيا شده بود. با اين حال، آنها با بيسليقگي خود را در چنبره سياستهاي امريكا گرفتار كردند و نتوانستند از فضاي به وجود آمده و همچنين توانمنديهاي ايران استفاده كنند. در دوره كنوني و با دستيابي به برجام ميان ايران و گروه 1+5، فرانسه با توجه به سوابق و نيازمنديهايشان در ابعاد سياسي و اقتصادي اين احساس را كردند تا نسبت به ديگر كشورها، سريعتر حركت كنند تا از سويي خاطره منفي ايرانيان درباره نوع كنشگريشان در مذاكرات هستهاي را پاك كنند و هم از كشورها ديگر و هيات تجاريشان براي برقراري مناسبات و گسترش همكاري با ايران عقب نيفتند. به عبارت ديگر، فرانسويها در دوره پسابرجام به تكاپو افتادند تا جبران مافات كنند. به همين دليل، آنها از نخستين كشورهايي بودند كه هيات عاليرتبه سياسي و تجاريشان را به تهران اعزام كردند و همچنين از آقاي روحاني دعوت كردند تا به اين كشور سفر كنند و پذيراي حضور آقاي رييسجمهور بودند. در مجموع، آنها اينك به اين فهم و درك رسيدهاند كه ايران براي فرانسه شريك صرف تجاري و اقتصادي نيست بلكه ايران ميتواند براي آنها يك همكار سياسي و فرهنگي بلندمدت باشد.
مقامات فرانسوي در سفر رييسجمهور به فرانسه بيان كردند كه اين كشور از جمله كشورهايي بوده كه بيشترين ضرر را از تحريم ايران متحمل شده است و گفتند كه بر توسعه مناسبات با ايران مصمم هستند. اين اراده تا به امروز تا چه اندازه بر مناسبات ايران و فرانسه نمود داشته است؟
فرانسه قرباني سياستهاي غلط خود است. اگر آنها از تحريمها عليه ايران ضرر كردند، اين مساله به خاطر پيروي كوركورانهشان از امريكا و اسراييل بود. فرانسه به عنوان يك شريك قدرتمند هستهاي كه عضو شوراي امنيت سازمان ملل است بايد شرايط ايران را درك ميكرد و در كنار ايران قرار ميگرفت و استقلالش را به رخ ديگران ميكشيد. آنها اين كار را نكردند و عليه ما راي منفي دادند پس نميتوانند بگويند ما قرباني شدهايم. با اين حال، به نظر ميرسد كه آنها اكنون ميخواهند جبران مافات كنند و بايد ديد اين كار را تا چه اندازه انجام خواهند داد. در سفر آقاي روحاني به پاريس، 20 سند همكاري ميان دو كشور به امضا رسيد. اين عمل، فيالنفسه مثبت است ولي هنوز اين اراده به منصه ظهور نرسيده و تحرك خاصي از سوي آنها ديده نشده است. بايد صبر كرد و ديد فرانسويها تا چه اندازه تهور و شجاعت از خود نشان ميدهند.
به عدم تحرك فرانسويها در مسائل اقتصادي اشاره كرديد كه به نظر ميرسد به دليل هراس شركتهاي اروپايي براي سرمايهگذاري در ايران است. چرا رفع تحريمها نتوانسته است اين هراس را براي فرانسويها از بين ببرد؟
من تصور ميكنم به اين خاطر است كه آنها محافظهكاري و احتياط بيش از حدي از خود نشان ميدهند و منتظر نتايج انتخابات آتي رياستجمهوري امريكا هستند. تا حدودي اين مساله هم تحت تاثير لابيهاي سعودي و صهيونيستها است. فضاي هراس و جريمه مجدد هم از سوي آنها وجود دارد. با اين حال، آن مسائل بهانه خوبي براي فرانسويها نيست. عملكردها منطبق با انتظار نيست و مشكلاتي را هنوز در عرصه بانكي، بيمه، انتقال سرمايه و تكنولوژي شاهد هستيم. گهگاه صحبت از فاينانس ميشود ولي هنوز عملي صورت نگرفته است.
فرانسويها هميشه تلاش داشتهاند تا ژست مستقل بودن در برابر امريكا در خصوص مسائل بينالمللي ايفا كنند. آيا اين رويكرد در خصوص ايران از سوي فرانسويها دوره جديد دنبال خواهد شد؟
در حرف اين صحبتها زده ميشود ولي در عمل هنوز چيزي را نديدهايم. ما اميدوار هستيم كه فرانسه نسبت به شرايط جديد و فرصتهاي به وجود آمده آگاه باشد و نخواهد اينبار مانند دفعات قبل عمل كند.
برجام و رفع تحريمها ميتواند سنگيني سايه امريكا را بر سر فرانسه نسبت به ايران كمتر كند؟
برجام تا اندازهاي اين كار را خواهد كرد ولي بايد توجه كرد برجام يك توافق حداقلي است كه در ماهيت خود محدوديتهايي براي هر دو طرف به همراه دارد. از سوي ديگر، برجام حلال همه مشكلات كشور نيست بلكه بخشي از نيازهاي كشور توسط برجام حل ميشود. اگر ما بخواهيم علامت درستي را به طرف مقابل بدهيم اين است كه اروپاييها و فرانسويها بايد متوجه شوند و بفهمند ايران ميتواند بدون كمك آنها روي پاي خود بايستد. البته بايد متوجه باشيم كه هراس اروپاييها از امريكا با توجه به انتخابات پيش روي رياستجمهوري در اين كشور و شعارهاي نامربوط هر دو كانديدا، حداقل تا آبان ماه ادامه خواهد داشت. ما بايد با توجه به چنين وضعيتي حركت كنيم هرچند شايد گشايشهاي نسبي هم در اين مدت حاصل شود.
تا چه اندازه محمدجواد ظريف در سفر به فرانسه ميتواند آنها را براي حضور در كشور و سرمايهگذاري در ايران تحريك كند؟ آيا اين سفر ميتواند به مثابه اتمام حجتي از سوي ايران با فرانسويها براي حضور در ايران باشد؟
در سفر آقاي ظريف به فرانسه همه ابعاد روابط مورد توجه قرار خواهد گرفت. حتما وزير امور خارجه در اين سفر رايزنيهايي انجام خواهند داد و حتما در اين سفر از فرانسويها خواسته خواهد شد تا به امريكاييها فشار بيشتري بياورند، ولي بايد توجه داشت آنچه موجب ميشود تا فرانسه مجبور به همكاري با ايران شود، قدرت و توانمندي ايران است. آنچه فرانسويها را مجبور ميكند تا به ايران بيايند و با ايران مناسباتشان را افزايش دهند، احساس نيازشان به ايران است. نبايد نسبت به اين احساس نياز آنها غفلت شود و بايد به آنها يادآور شد كه براي حل مشكلاتشان نياز به ايران دارند. ديپلماسي ميتواند تمامكننده و ابزاري براي معرفي آن نيازهايشان باشد. ميخواهم بگويم پشتوانه ديپلماسي ما توانمنديهايمان است و زماني ديپلماسي ما جواب ميدهد كه آنها احساس كنند كه به اين توانمندي نياز دارند.
اين نيازمنديهاي آنها از سوي فرانسويها چيست؟
هم اقتصادي است و هم سياسي. به هر حال آن تجربه حضور در بازار پرسود و خوب ايران را دارند و ميدانند كه منافعشان در همكاري با ايران بيشتر عدم همكاري است. البته فرانسه فقط به ايران از ابعاد اقتصادي نگاه نميكند بلكه آنها در نوع روابط خودشان مسائل سياسي را هم مدنظر قرار ميدهند. آنها سالها در خاورميانه بودهاند و ميدانند كه ايران در خاورميانه حرف اول را ميزند و نه امريكا يا هر كشور ديگري. فرانسه ميداند كه بدون جلب نظر ايران و همكاري با كشورمان نميتوانند كاري بكنند كماآنكه در افغانستان، عراق و سوريه نتوانستند كاري را انجام دهند. بايد به اين مسائل توجه كرد. بايد حواسمان باشد كه چرا در مذاكرات اوليه سوريه در ژنو حاضر به دعوت ايران نشدند اما سپس از ايران براي حضور در اين اجلاس دعوت كنند.
فرانسه و عربستان از روابط سياسي و تجاري بسيار نزديكي با يكديگر برخوردار هستند. تا چه اندازه اين مساله ميتواند بر نوع همكاريهاي تهران و پاريس سايه بيندازد؟
فرانسه روابط خوبي را با عربستان دارد چون اين كشور به بازار خوبي براي فروش اجناسشان تبديل شده است. عربستان هم متاسفانه وارد رقابت بدي شده است. كوركورانه و بدون هيچ منطقي مدام سلاح ميخرد و كشور خود را به انبار و زرادخانه سلاحهاي گوناگون تبديل كرده است. در اين شرايط، فرانسه سلاح ميشود و از اين طريق براي خود در خاورميانه پايگاه نظامي ايجاد ميكند و براي حضور نظامي خود توجيه ميتراشد كه اين براي همگرايي منطقهاي مضر است. البته در اين شرايط، آن رابطه دو تاثير را بر فرانسه خواهد داشت: نخست اينكه موجب ميشود تا فرانسه تحت تاثير لابي عربستان سعودي و رژيم اسراييل نتواند از تمام ظرفيتهاي خود براي توسعه روابط با ايران استفاده كند. دوم اينكه فضاي ناامن در منطقه بازتوليد شده و در نهايت فرانسه از اين فضا متضرر شود كه اين روزها زيانهاي آن را چشيده است.
ايران و فرانسه از جمله بازيگران موثر در پرونده سوريه هستند. نظر فرانسويها نسبت به نقشآفريني ايران در پرونده سوريه چگونه است؟
فرانسه در تحولات سوريه نقش اوليه را ندارد و نقش اين كشور در منطقه نسبت به گذشته تنزل پيدا كرده است. امريكا از سوي غربيها و در طرف مقابل روسيه و ايران حرف اول را در حل اين بحران ايفا ميكنند. نقش عربستان و تركيه هم بيشتر تخريبي است. با اين حال، فرانسه به دليل روابط و نقش سنتي خود دوست دارد نقشآفريني كند. اين شرايط موجب ميشود تا بگوييم اين فرانسه نيست كه بايد درباره نقش ما در سوريه نظر بدهد بلكه اين ايران است كه بايد درباره نقش آنها نظر بدهد. البته فرانسويها دوست دارند تا از تجربيات، توانمنديها و امكانات ايران در سوريه براي حل بحران استفاده كنند و بهرهمند شوند. البته آنها در ابتداي بحران ناپختگي كردند و حمله به سوريه را در دستوركار قرار دادند در حالي كه امريكا و بريتانيا نسبت به اين مساله پرهيز كردند و ميدانستند كه حمله مستقيم چقدر براي آنها هزينه در پي خواهد داشت. اين تصميم براي فرانسوا اولاند سنگين تمام شد ولي موجب شد تا به تدريج به دنبال اصلاح مواضعشان بروند. قرباني شدن فرانسه و شهروندانش در حملات تروريستي داعش هم زنگ خطر براي آنها به صدا درآمد. آنها بايد متوجه شوند كه وقتي داعش شكست بخورد، داعش نيروهايش را به اروپا خواهد فرستاد و اروپا عرصه تاخت و تازشان ميشود. پس اگر فرانسه بلندمدت نگاه كند و منافع كوتاهمدتش را در نظر نگيرد، بايد به دنبال حمايت از دولت سوريه و همچنين همكاري با ايران براي مبارزه با گروههاي تروريستي از هر نوع كه هستند و بدون دستهبندي باشد.