حمايت باهنر از ايده مرتضي نبوي:
پارلمان اصولگرايي و گريز از شكستهاي سريالي
با پايان يافتن عصر ريش سفيدان، اصولگرايان به سوي ساختاري دموكراتيك در حال گذار هستند
سالهاست كه اصلاحطلبان و اصولگرايان در حسرت تشكيلات واحد و حزب منسجم به سر ميبرند. پس از هر انتخاباتي چهرههاي شناخته شده اين دو جريان كه از واگرايي ميان نيروهاي خود دلزده ميشوند پيشنهاد تشكيل حزب واحد ميدهند. اما اين پيشنهادها مانند تمامي سالهايي كه از عمر سياست ورزي صاحبانشان بايگاني شده، راهي جايي در آرشيو مطبوعات ميشود تا انتخابات بعدي و تحولي تازهتر. سال 87 بود كه محمد علي نجفي به اصلاحطلبان پيشنهاد كرد پارلمان اصلاحات را راهاندازي كنند. اگرچه همان زمان از اين پيشنهاد استقبال شد اما وقايع تلخ سال 88 و تندباد آن حوادث سنگين باعث شد تا ايده نجفي آنطور كه خود ميخواست عملياتي نشود. با اين حال اصلاحطلبان با تاسيس شوراي مشورتي سيد محمد خاتمي كمي خود را به اين ايده نزديك كردند و در نهايت با تولد شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان توانستند يك گام ديگر خود را به ايده پارلمان اصلاحات نزديك كنند. با اين حال هنوز آن ايده نجفي به طور كامل اجرايي نشده است. شايد وضع محدوديتهاي سنگين سياسي و اجتماعي براي رييس دولت اصلاحات يكي از دلايلي باشد كه از شكلگيري يك پارلمان كاملا دموكراتيك در ميان اصلاحطلبان جلوگيري ميكند. جريان اصولگرايي نيز از اين قاعده مستثني نيست با اين تفاوت كه آنها بسيار ديرتر و هشت سال بعد از رقيب اصلاحطلب به فكر سامان يابي تمامي تشكلهاي اصولگرا افتادهاند. پس از آنكه سه دوره انتخابات مجلس را بيرقيب پيروز شدند بالاخره در سال 92 شكستي سخت را تحمل كردند. آنها در انتخابات مجلس دهم متوجه شدند تيغ رد صلاحيت نيز كند شده و ديگر نميتواند دوپينگ هفته آخرشان باشد تا از رقيب پيشي بگيرند چرا كه در تهران به ليستي باختند كه پيش از انتخابات شايد كمتر از 10 چهره آن ليست براي رايدهندگان شناخته شده بود. اصولگرايان در طول سالهاي گذشته همواره تلاش ميكردند تا از راه شيخوخيت و ريش سفيدي همه را مجاب كنند. اما اين ايده از سال 84 شكستهاي پياپي را تجربه كرد. تا آنجا كه حتي مرحوم مهدوي كني هم هرگز نتوانست در انتخابات مجلس نهم و رياستجمهوري دهم اصولگرايان را متحد كند. از دست رفتن كارايي اهرم ريش سفيدي در انتخابات مجلس دهم خود را بيش از پيش نشان داد و آنگاه كه ميان ريش سفيدان نيز اختلاف بالاگرفت روشن شد كه عصر ريش سفيدي پايان يافته است. محمدرضا باهنر، دبيركل جبهه پيروان خط امام و رهبري كه شامهاش تيزتر از بقيه بود ترجيح داد در ميداني كه برچسب بازنده براي پيشانياش تدارك ديده شده بود وارد نشود و به قول خودش به ساماندهي اصولگرايان بپردازد. از ميان اصولگرايان او تنها فردي است كه در سالهاي اخير شكست نخورده و دست رد به سينهاش زده نشده است. مدتها قبل نيز در گفتوگويي با «اعتماد» از آنچه در دلش ميگذشت پرده برداشت و گفت كه ديگر نميخواهد يك بازيگر در ميدان سياست باشد. او سوداي كارگرداني اصولگرايان در سر ميپروراند. به همين دليل نيز حالا در قامت دبيركل جبهه پيروان خط امام و رهبري به ميدان آمده تا سر و شكلي واحد به چهل تكه اصولگرايي بدهد. او از سال 92 اين ايده را در سر ميپروراند اما همواره زير سايه نامهاي بزرگ ميماند تا اينكه خروجش از مجلس موقعيتي فراهم كرد تا بيشتر و بهتر ايدهاش را عملياتي كند. اما خيلي زود فهميد نميتوان تمام طيفهاي اصولگرايي را يكدست و يك رنگ روانه ميدان مبارزه با حريف كرد. پس در عقبگردي آشكار به جاي حزب واحد از ايده پارلمان اصولگرايي دفاع ميكند. اما اين ايده از كجا آمده است؟
مجلس اعلاي اصولگرايي
امير محبيان، تحليلگر اصولگرايي است كه در ميان همطيفان خود معمولا انصاف را چاشني تحليلهايش ميكند و يك طرفه ماجرا را نميبيند. كمي بيشتر از يك ماه قبل محبيان در مصاحبهاي با خبرآنلاين گفت: بايد مجددا اصولگرايي را از بعد مفاهيم و مصاديقي كه وجود دارد بازتعريف كنيم، همچنين از لحاظ ساختار مجددا اصولگرايي را تعريف كنيم. ما ساختار مبتني بر افراد با كاريزماي بالا را نميتوانيم ملاك قرار دهيم؛ بايد يك ساختار دموكراتيكي كه فراگير باشد تعريف كنيم. من پيشنهاد دادم كه كنگره ملي يا مجلس اعلايي براي اصولگرايان تشكيل شود كه سراسر كشور را در بر بگيرد. ما ظرفيتهاي بالايي در سراسر كشور داريم كه معمولا مغفول واقع ميشوند. اصولگرايان، نخبگان فعالي در شهرستانها دارند كه زير سايه تهرانيها باقي ماندند. اگر بتوانيم چنين كاري را انجام دهيم آن وقت همه ظرفيتها را جمعآوري كرديم، همه احزاب و گروههاي اصولگرايي هويت خودشان را دارند ولي در عمل در قالب فراكسيونهايي در داخل اين مجلس اعلا عمل ميكنند. يك هيات رييسه و دبيرخانه اجرايي كار را انجام ميدهد و فقط محدود به انتخابات نيست. بلكه كليه امور اصولگرايان را سامان ميدهند. اصلا معتقد نيستم كه جريان اصولگرا بايد يك ليدر كاريزماتيك داشته باشد. جريان اصولگرايي از سال 76 تاكنون از همين سيستم فردي ضربه خورده است. لذا معتقدم كه جريان اصولگرا در ساختار جديدش بايد مدرن و جديد عمل كند و براساس قواعد مردمسالاري به راي عموم اصولگرايان توجه بيشتري داشته باشد.
از مجلس اعلا تا پارلمان
يك ماه پس از پيشنهاد محبيان اينبار مرتضي نبوي، چهره ساكت اما موثر جناح راست واقعي و اصيل در يك گفتوگوي مطبوعاتي ايده پارلمان اصولگرا را طرح كرد و خود را حامي آن دانست: «بنده ايدهاي را تحت عنوان پارلمان اصولگرايي مطرح كردم. قبل از توضيح درباره اين ايده بايد بگويم اصولگرايان در انتخابات مجلس سعي كردند دور هم جمع شوند و در نهايت سازوكاري پيدا شد و تاكيد هم بر ائتلاف حداكثري بود، تاحدودي هم موفق ظاهر شدند و مشاهده كرديم كه آرا در تهران و استانها متمركز شد، به همين جهت در تهران اصولگرايان رأي خوبي آوردند. از نفر 31 (دكتر حدادعادل) تا نفر آخر آرا خوب بود به طوري كه نفر 61 با نفر 60 فاصله زيادي داشت. اين نتايج نشان داد كه مردم، خصوصا در اين انتخابات، ملهم از مواضع مقام معظم رهبري، گرايش آشكارا متفاوتي به رأي به فهرستها از خود نشان دادهاند و اين سرمايهاي براي پا گرفتن كار تشكيلاتي است.» وي با بيان اينكه اما بيان اين مطالب كافي نيست، به تبيين ايده خود مبني بر تشكيل پارلمان اصولگرايان پرداخت و اظهارداشت: «به اعتقاد بنده تمامي تشكلهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي اصولگرايان بايد دور هم جمع شوند تا به صورت دموكراتيك مجلس يا همان پارلمان اصولگرايي تشكيل شود و تصميمات از درون پارلمان بيرون بيايد، البته بايد اين مجموعه فراگير باشد و قاطبه تشكلهاي اصولگرايي را پوشش دهد. اينكه اين ضرورت را هيچكس انكار نميكند كه ائتلاف اصولگرايان بايد حداكثري-حداكثري باشد. نبايد عده زيادي بيرون و جا بمانند در حالي كه جزو طيف اصولگرايي تعريف ميشوند، بنابراين بايد مشاركت فعال داشته باشند. در اين صورت نتيجه و تصميمي كه توسط اين سازوكار اتخاذ خواهد شد، مورد دفاع همه قرار خواهد گرفت؛ بنابراين پيشنهاد بنده اين است اصولگرايان دور هم جمع شوند و به صورت دموكراتيك پارلمان تشكيل و با رأي نمايندگان تشكلها، تصميم به صورت حداكثري گرفته خواهد شد و همه از آن حمايت خواهند كرد.» وي درباره اينكه آيا شما خود پيش قدم براي تشكيل چنين پارلماني خواهيد شد؟ گفت: «از سن و سال من اين حرفها گذشته است (باخنده) ايدهاي به ذهنم برسد، مطرح ميكنم. مشاور اصولگرايان خواهيم بود.»
حمايت باهنر از ايده نبوي
چند روز پس از آنكه مرتضي نبوي ايده پارلمان اصولگرايي را مطرح كرد محمد رضا باهنر كه خود را آماده كارگرداني اصولگرايان در انتخابات سال 96 ميكند به ميدان آمد و از اين ايده دفاع كرد اما پيش از اين دفاع كمي درباره چرايي شكستشان در تهران گفت: بعد از انتخابات مجلس گفت و شنود زياد بود و با وجود اينكه برخيها تصورشان اين بود كه اصولگرايان شكست خوردند اما اين طور نشد. اگرچه در اين انتخابات برخيها خواستند ساز ناسازي را كوك كنند اما مجلس دهم مجلسي محترم، قابل اتكا و اعتنا خواهد بود و ميتواند كارهاي حل نشده بسياري را حل كند. اصولگرايان با اينكه در تهران ٣٠ به هيچ صحنه را واگذار كردند اما بايد گفت مردم تهران كاملا سياسي راي دادند و اين درواقع قدمي به جلو بود. نظام مردم سالاري ما امروز چارهاي ندارد كه به سمت چند حزب قدرتمند برود و اگر اين احزاب را نداشته باشيم، من براي مردم سالاري ديني نگران هستم. ما براي هر انتخاباتي ٨٠ درصد انرژي خود را صرف وحدت و تنها ١٠ تا ١٥ درصد را صرف رقابت ميكنيم. دوره انتخابات مجلس دهم براي ما تجربه خوبي بود. ائتلاف ٢٢ نفره اصولگرايان قدم خوبي براي اصولگرايان محسوب ميشود و نبايد اين سرمايه را براي دورههاي بعدي از دست بدهيم. او در ادامه گفت: اخيرا برخي دوستان پيشنهاد لويي جرگه يا پارلمان اصولگرايي را دادند كه پيشنهاد خوبي است. اين پارلمان براي اين است كه اصولگرايان در هر دورهاي به دنبال وحدت نباشند. آقاي حداد ميگفتند اول بايد باورمان بيايد كه به تنهايي هيچ چيزي نيستيم. يعني همه احزاب و حتي روحانيت بايد بفهمند كه به تنهايي نميتوانند كاري انجام دهند و عدد به دست آورند.
دوران گذار
دفاع از ايده پارلمان اصولگرايي آن هم از سوي سنتيترين طيفهاي اصولگرا نشان ميدهد آنها از ريشسفيدي نا اميد شده و به دنبال شيوهاي تازه از سياستورزي هستند. شيوهاي كه نشان ميدهد اصولگرايان از سياستورزي عشيرهاي و قبيلهاي به سمت راههاي دموكراتيك در حال گذار هستند. اما آيا اين گذار ساده و بيدردسر خواهد بود؟ آيا نسل بيگانه با ميانهروي در ميان اصولگرايان حاضر است تن به ساز و كار دموكراتيك بدهد؟ اينها سوالاتي است كه ماههاي آينده پاسخش روشن ميشود.