سهم زنان
از مديريت؛ حرف تا عمل
زهراهمتي
مديريت شهري و چگونگي اعمال آن در دنياي معاصر يكي از مهمترين نشانههاي توسعهيافتگي و دستيابي برخي جوامع به امر توسعه است. در اكثر كشورهاي توسعه يافته يكي از مسائل مهم در مديريت شهري مشاركت پايدار همه گروههاي اجتماعي در رسيدگي به امور شهري است. بدون شك مشاركت مردم و شهروندان از تمامي اقشار و گروههاي سني، اصليترين عامل در راه موفقيت و دستيابي به شهري ايده آل درتمامي زمينههاست.
در اين ميان نقش زنان به عنوان نيمي از جمعيت ميتواند تبديل به عاملي اساسي در دستيابي به اين امر باشد. چرا كه استفاده از اين نيروي بالقوه ميتواند شرايطي را فراهم آورد كه ما بتوانيم از تمامي پتانسيلهاي موجود براي دستيابي به توسعه و بهبود شرايط بهره ببريم. چنانكه امروز در اكثر جوامع به اصطلاح توسعه يافته توانستهاند با ايجاد زمينه براي مشاركت زنان در امور از توانمنديهاي آنان در اين امر استفاده كنند.
به هر حال دستيابي به توسعه شرايط و راهكارهاي خود را ميطلبد كه يكي از شاخصههاي آن مشاركت فعال پايدار و پوياي زنان بهعنوان نيمي از جمعيت يك جامعه است.
در اين ميان در كشورهاي در حال توسعه مانند ايران زنان با وجود حمايتهاي انجام شده هنوز نتوانستهاند نقش موثري در اداره امور شهري داشته باشند. گسترش روزافزون شهرها و واگذاري وظايف و فعاليتهاي جديد به مديريتهاي شهري نگاه نوين و جامع به اين مقوله را ميطلبد.
اگرچه زنان بيش از نيمي از جمعيت كشور را تشكيل ميدهند و از لحاظ دانش و توانايي ظرفيتهاي نهفتهاي دارند، اما سهمي بسيار اندك (حدود 5درصد) در بهكارگيري پستهاي مديريتي، به ويژه مديريت شهري دارند. مشاركت نيازمند، همه قشرها و گروهها اعم از زنان و مردان است و در اين ميان، نقش زنان به عنوان نيمي از پيكره يك جامعه، نقشي بسيار مهم دارد.
با هر نگرشي كه مشاركت را مد نظر قرار دهيم، اين نكته را نميتوان انكار كرد كه مشاركت در عمل، در صورتي كامياب بوده كه بهطور گسترده در بيشتر كشورهاي جهان پذيرش عام يافته است. بيشك چنين مقبوليتي، در سايه اثر بخشي مشاركت در بالا بردن بهره وري سازمانها، تعميم دموكراسي، بهبود روابط كار، توانمندسازي و مانند اينها به دست آمده است.
به دليل وجود گذشتهاي مشحون از بيعدالتي و تعدي نسبت به حقوق واقعي و مقام و منزلت والاي زنان و به حاشيه راندن آنان، زنان در استفاده از فرصتهاي به دست آمده و حضور موثر و نقشآفرين با موانع عديدهاي مواجهند.
يكي از اين موانع، وجود نوعي نگرش اجتماعي و نگاه بسته فرهنگي است كه مبتني بر باورهاي غلط و عادتهاي ناپسند تاريخي است كه خود به خود موانعي را براي مشاركت وسيع و فراگير و حضور حقيقي و موثر زنان در سطوح مختلف جامعه فراهم ميآورد. مانع ديگر، روحيه ناباوري برخي زنان نسبت به توانمنديها و قابليتهاي خود است كه در كنار نابرابري فرصتها و موقعيتهاي عملي كسب تجربه در زمينههاي مختلف، شناخت و شكوفايي استعدادها، جامعه را از بهرهمندي از توان فكر ي و مديريتي زنان محروم كرده است (امور مشاركت زنان، 1384) در مشاغل مديريتي خصوصا مديريت شهري براساس آمارهاي رسمي در ايران، نرخ مشاركت زنان بهصورت قابلتوجهي اندك است. طي سالهاي اخير زنان توانستهاند در زمينه علمي پيشرفت قابل ملاحظهاي كنند، اما از حيث مشاركت در مديريت بهخصوص مديريت شهري زنان وضع نامساعدي دارند.
با توجه به مسائل فوق براي دستيابي به توسعه پايدار و بهبود سطح كيفيت زندگي و رفاه اجتماعي كه يكي از مهمترين اهداف ساختارهاي اجتماعي است توجه و مشاركت زنان و دخالت آنان در سرنوشت خود و جامعه خود از مهمترين مسائل است. در واقع دستيابي به يك توسعه پايدار بدون مشاركت و دخالت زنان در زمان حاضر امكانپذير نيست.
اين در حالي است كه با نگاهي گذرا به آمار و به سطح كيفي تحصيلاتي تجربي زنان نشان از پتانسيلهاي بالاي آنان در امور است چنانكه تجربه با وجود اجحافات بسيار و ناديده انگاشتن توانمنديهاي آنان نشان ميدهد در اموري كه مربوط به زنان است يا در ساختارهايي كه از زنان استفاده شده بازده كار و كارايي بسيار راندمان خوبي را طي كرده است. از سوي ديگرحضورزنان در پستهاي مديريتي موجب بهبود عملكرد مديريت كشور و سازمانها ميشود، به اين دليل كه توانمنديهاي مديريتي تا حدودي بهطور مساوي بين مردان و زنان توزيع شده است. از اين ديدگاه زنان توانمنديهاي ويژهاي دارند و از مهارتهاي معمول در مديريت منابع انساني برخوردارند كه در شرايط امروز بيشتر از گذشته مورد نياز سازمانهاست.
در واقع شرايط امروز در سازمانها سبك رهبري دموكراتيك و حساس بودن به نيازهاي افراد را ميطلبد. همچنين، باحضور زنان در مشاغل مديريتي تحول سازمانها از لحاظ بهبود و ارتباطات سازماني و ترويج نوآوري تسهيل ميشود. اين مقوله بهخصوص در مساله مديريت شهري به خوبي خود را نشان ميدهد. به هر حال نيمي از جمعيت هر جامعه را چنانچه آمد، زنان تشكيل ميدهند.
برنامهريزي و مديريت شهري حداقل در امور مربوط به زنان به عنوان نيمي از جمعيت شهري در صورتي موفق عمل خواهد كرد كه در بخشهاي مديريتي از تواناييها و پتانسيلهاي بالاي آنان استفاده شود.
مسالهاي كه تا به حال كمتر به آن توجه شده است؛ سهم زنان ازمديريت شهري است، شهري كه نيمي از آن را زنان تشكيل ميدهند. با وجود برخي تبصرهها و شعارها در زمينه سهم 10درصدي زنان در مديريت شهري در يك طرح پنج ساله كه منجر به سهم 50درصدي آنان از مديريت شهري باشد (آمار مربوط به شهرداري تهران) به نظر ميرسد اين طرح هم در حد شعار باقي مانده و متاسفانه اهميت واقعي موضوع و اينكه دستيابي به توسعه پايدار و همهجانبه بدون استفاده از پتانسيلهاي اقشار مختلف و به خصوص زنان، امكانپذير نخواهد بود، كماكان جدي انگاشته نميشود؛ اين مساله در آينده موجب كندي فرآيند توسعه و ايجاد نقصانهاي فراواني در عصري كه اطلاعات، دانش و ارتباطات حرف اول را ميزند خواهد بود، همين امر لزوم توجه عملياتي و كاركردگرايانه مسوولان و قانونگذاران و مجلس جديد را ميطلبد كه بهگونهاي اساسي بدان توجه كنند.