جفري هيل، بزرگترين شاعر انگليس درگذشت
بهار سرلك
جفري هيل كه اغلب او را بهترين شاعر زنده بريتانيا مينامند، پنجشنبه سيام ژوئن، در 84 سالگي از دنيا رفت. خبر درگذشت او را همسرش، آليس گودمن در توييتر و وبسايت «Emanuel College»، جايي كه دهه 1980 در آن به تدريس مشغول بود، منتشر كرد. اشعار پيچيده و كنايي جفري هيل از مسائلي گوناگون مانند تعمقهاي تيرهوتار درباره اخلاقيات، ايمان مذهبي و خشونتهاي سياسي تا چشماندازهاي گيراي ووسترشاير، شهر مادرياش، تشكيل ميشود. اين شاعر در قالبهاي شعري گوناگون، نمادهاي مسيحيت، خاطرات كودكي و گذشته پرخشونت بريتانيا را به زبان شاعرانه درآورد. او متعهد به زبان ادبي و عقلانيت حرفه شاعري بود و با توسل به منابع تاريخي و ادبي جامع ابيات پرگِره خود را ميسرود. او سال 2000 در مصاحبهاي با مجله پاريس ريويو گفته بود: « ايده اينكه عقلانيت به نوعي بيگانه از احساسات است يا برعكس، يكي از آن ايدههايي است كه هرگز نتوانستم با آن ارتباط برقرار كنم.» دهه 1980 جاي تعجب نداشت كه هيل در قله شعر معاصر بريتانيا بايستد. هارولد بلوم، منتقد ادبي امريكايي او را «قدرتمندترين شاعر زنده بريتانيايي در حال فعاليت» ناميد. و انتشار «سلسله مراتب از هم پاشيده: اشعار 2012-1952» در دنياي ادبيات رويدادي بزرگ به شمار ميآيد. هيل بيش از هر شاعر ديگري در عصر حاضر، درگير مكالمهاي مدوام با تاريخ انگليس شد؛ تاريخي كه ريشه در خاك ووسترشاير دارد.
او از سال 2010 تا 2015 به تدريس شعر در دانشگاه آكسفورد مشغول بود و سال 2012 براي خدماتش به ادبيات نشان شواليه دريافت كرد. همچنين او جوايزي همانند «جايزه يادبود فابر» و «ويتبرد» را براي شعر دريافت كرده بود اما قلم او فقط در شاعري توانا نبود بلكه او مقالهنويسي تحسينشده به شمار ميرفت كه سال 2008 براي نوشتن «مجموعه نوشتارهاي انتقادي»، جايزه «ترومن كاپوتي» را به دست آورد. مقام معلمي او نيز تحسينشده بود؛ پس از 18 سال تدريس در دانشگاه بوستون، همكار او بروس ردفورد درباره او گفت: «او با فداكاري و فصاحت فرستادهاي از عهد عتيق درس ميدهد و با تعهد پرشورش به نويسندگاني همانند جورج هربرت و جرارد منلي هاپكينز الهامبخش دانشجويانش است.» ردفورد درباره اشعار هيل ميگويد: «منتقدان شعر جفري هيل را در عين تند و تلخ بودن، پر شور و احساسي توصيف ميكنند؛ همين توصيف را ميتوان به نقش او در مقام استاد و همكار هم نسبت داد.» هيل در مصاحبه با پاريس ريويو و در جواب به منتقداني كه درك آثار او را دشوار توصيف ميكردند گفته بود: «درك انسان دشوار است، ما خودمان را دشوار ميتوانيم درك كنيم، يكديگر را دشوار درك ميكنيم. ما براي خودمان راز و رمز هستيم، براي يكديگر هم. ممكن است آدمي در روزهاي معمولي با دشواري حقيقيتري روبهرو شود تا در برخورد «روشنفكرانه. » چرا باور بر اين است كه مفهوم شعر، نثر، نقاشي و موسيقي بايد كمتر از فهم ما باشد؟»