ضرورت فعالتر شدن ديپلماسي فرهنگي
محمود فاضلي
تذكر اخير آقاي عباس مقتدايي، نماينده مردم اصفهان به وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي كه در آن خواستار ضرورت فعالتر شدن ديپلماسي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در خارج از كشور شد فرصتي مجدد و كوتاه براي بررسي فعاليتهاي فرهنگي نهادهاي مختلف ايران در خارج از كشور است. ديپلماسي فرهنگي عبارت از «تلاش براي درك، مطلع ساختن، مشاركت دادن و تاثيرگذاري بر مردم ديگر كشورها و تبادل ايدهها، اطلاعات، هنر و ديگر جنبههاي فرهنگ ميان ملتها براي تقويت تفاهم متقابل» است. براي تعريف ديپلماسي فرهنگي بايد روابط فرهنگي را مورد توجه قرار داد كه در آن سينما، رسانهها، تجارت، توريسم، ازدواج بين اقوام، هنر، تحصيل در دانشگاههاي خارجي، تبادل دانشجو، اساتيد، انتشار كتاب، آموزش زبان، آثارفرهنگي و مكتوب مشاهير، نويسندگان، شعرا و هنرمندان، تبادل نظر ميان همسايگان و... نقش اساسي را ايفا ميكنند. ديپلماسي فرهنگي امروزه به عنوان يك اصل اساسي و تاثيرگذار در عرصه روابط بينالملل مورد پذيرش قرار گرفته و سياستمداران جهان، راه برون رفت از مشكلات بشري و مناقشات منطقهيي و بينالمللي را حاكميت فرهنگ در مناسبات بينالمللي ميدانند. از همين رو است كه همزمان با تلاشهاي گسترده سياسي، حركتهاي فزاينده براي تحقق همكاريهاي متنوع فرهنگي در جهان صورت ميگيرد. در اينكه ديپلماسي فرهنگي نمونه بارز اعمال قدرت نرم است و امروزه قويترين كشورها نيز ترجيح ميدهند از شيوههاي فرهنگي مدرن براي تامين منابع خودشان بهره ببرند و اينكه فرهنگ و مولفههاي آن در جان و دل انسانها نفوذ ميكند و ماندگار ميشود، شكي نيست. بيترديد يكي از مهمترين نقشهايي كه ديپلماسي فرهنگي ميتواند ايفا كند، تغيير تصويري است كه رسانههاي بينالمللي به دليل حاكميت جريانهاي سياسي در سطح جهان در يك كشور توليد ميكنند. ديپلماسي فرهنگي ميتواند همه موانع و پردههاي كاذب پنهانكننده تصوير واقعي يك ملت را از بين ببرد و مردم جهان شاهد تصوير حقيقي آن ملت خواهند بود. ديپلماسي فرهنگي به معني ارتباط موثر و فعال با جهان خارج و نشان دادن حقايق و پيشينه فرهنگي يك كشور است. ديپلماسي فرهنگي عرصه روابط و برنامهريزي بلندمدت و پايداري است كه كمتر مورد توجه قرار گرفته است. نام ايران به دليل شهرت علم و هنر و ادبيات براي قرون متمادي در صدر محافل علمي فرهنگي جهان درخشيده است و چنين پيشينه تاريخي و تمدني و دستاوردها و داشتههاي علمي فرهنگي فراوان، در صورت همگرايي ميتواند در راستاي ديپلماسي فرهنگي به كار گرفته شود و به مدد فناوريهاي جديد ارتباطي و اطلاعرساني در پيشبرد اهداف سياست خارجي كشور موثر باشد. ديپلماسي فرهنگي نمونه بارز اعمال قدرت نرم است و هنگامي آغاز ميشود كه همه نهادهاي فرهنگي يك كشور متحد و يكپارچه وارد صحنه شوند و جريان فرهنگي را به شكلي مديريت كنند كه منجر به كسب دستاوردها و پيشرفت وسيع منافع ملي، در فراسوي مرزها شود. موفقيت در ديپلماسي فرهنگي ميتواند نشانگر نگاه مردم ديگر كشورها نسبت به يك كشور باشد. چنانچه ديدگاه افكار عمومي در ديگر كشورها نسبت به هر كشوري منفي باشد طبيعتا از قدرت ديپلماسي آن كشور كاسته ميشود. اما به نظر ميرسد در سالهاي اخير به دلايل مختلف فعاليتهاي فرهنگي نهادهاي مختلف فرهنگي ايران در خارج از كشور بهشدت كاهش يافته است و برگزاري نمايشگاهها و مجموعه فعاليت فرهنگي از جمله برگزاري كنسرتهاي موسيقي اصيل ايراني و حضور سينماي ايران كه علاوه بر ايرانيان در ميان ديگر ملل داراي هواداران زيادي است، بهشدت كاهش يافته است. نشر كتاب به زبانهاي زنده و زبانهاي نادر جهان نيز در مقايسه به دهههاي ابتداي وقوع انقلاب اسلامي نه تنها كاهش يافته است بلكه كتابهاي منتشره نيز به دليل موضوعات انتخابي و نگاه مقطعي به آن نتوانسته است، مخاطبان زيادي را جذب كند. ديپلماسي فرهنگي در شرايطي كه ميتواند در معرفي اسلام، ايران و شيعه هراسي ايفاي نقش كند آنچنان ضعيف بوده كه يا اصولا ديده نشده است يا حضور كمرنگي داشته كه اين امر به اصلاح تصوير نادرست موجود يك كشور و جامعه كمكي نكرده است. ديپلماسي فرهنگي ميتواند شكلگيري جريانهاي افراطي چون داعش را مورد هدف قرار داده و روابط فرهنگي ميان ملتها را تقويت كند. ديپلماسي فرهنگي برخلاف ديپلماسي سياسي كه مبتني بر روابط قدرت و حتي خشونت در كلام و عمل سياسي است عملا همزيستي مسالمت آميز را هدف قرار ميدهد به همين دليل ديپلماسي فرهنگي ميتواند به برقراري صلح پايدار كمك كند. ديپلماسي فرهنگي ماندگار و كاهشدهنده مناقشات بوده و ديپلماسي سياسي مقطعي و زودگذر است.
البته از ديدگاه وزير فرهنگ و ارشاد «در ديپلماسي فرهنگي اگرچه برنامههاي فرهنگي و هنري، نظير برگزاري نمايشگاهها و كنسرتها يا اهداي محصولات فرهنگي هنري به خودي خود ارزشمندند اما در حوزه قدرت نرم نقش موثري ندارند. رمز توفيق ديپلماسي فرهنگي همافزايي برنامههاي دقيق و بلندمدت با قدرت نفوذ در عمق و سطح است كه برنامههاي موردي پيش گفته نيز در آن جاي ميگيرد. به عبارتي آنچه بايد منتقل شود طرز تفكر و شيوه انديشيدن است نه طرز نواختن يك ساز يا تماشا كردن يك فيلم. قدرت نرم نيازمند هوشمندي و همافزايي عقايد و ابزارهاي فرهنگي به صورت توامان و هماهنگ است».