دفاعيه رضا ضراب سرمايهدار متهم ايراني در تركيه:
بابك زنجاني رييس من نيست
گروه سياسي| خودش را «بسيجي اقتصادي» نميداند، بيشتر سعي ميكند ساختمان دفاعياتش را بر پايه «وطنپرستي» بنا كند. وطن پرستي مردي كه تبعه تركيه است و دلش براي ايران ميزند. تضاد اين تصوير را اسناد بايد مشخص كنند، نه داوريهاي شخصي. جواب اين سوال هنوز داده نشده كه رضا ضراب سايه بابك زنجاني در تركيه است يا بابك زنجاني سايه او در ايران؟ هر دو در يك زمان با يك اتهام مشابه بازداشت شدند. هر دو هم پشتشان به جاهايي گرم بود. راجع به هر دو ميگويند دستي بر لايههاي پنهان قدرت دارند، يكي در تركيه، يكي در ايران. رابطه اين دو با هم اما چيست؟ اولش شريك يكديگر معرفي شدند. حالا اما رضا ضراب در گفتوگويي با اقتصاد آنلاين روايتي متفاوت از رابطهاش با زنجاني دارد. او گفته كه «نميدانم چطور اين داستان درست شده كه بابك زنجاني رييس يا همكار يا شريك من است. اين را ابتدا يكي از روزنامههاي تركيه با هدف خاص سياسي مطرح كرد و بعد هم در ايران منعكس شد. زنجاني هيچوقت رييس من نبوده است. آقايان خودشان يك اشتباه مرتكب شدند و حالا هم نميدانند بايد چه بكنند. دنبال مقصر و شريك جرم ميگردند كه بار خودشان را سبكتر كنند. » تحليل شخصيت زنجاني و مقايسه آن با خودش هم در كلام رضا ضراب جالب است: «ببينيد من يك تاجرم؛ كارم مشخص است، دفتر و دستك دارم، پيشينه و خانوادهام معلوم است و كارم را هم شفاف انجام ميدهم. اگر هم خلاف يا خطايي بكنم بسيار زود مشخص ميشود و تاوانش را بايد پس بدهم.
گروه سياسي| خودش را «بسيجي اقتصادي» نميداند، بيشتر سعي ميكند ساختمان دفاعياتش را بر پايه «وطنپرستي» بنا كند. وطن پرستي مردي كه تبعه تركيه است و دلش براي ايران ميزند. تضاد اين تصوير را اسناد بايد مشخص كنند، نه داوريهاي شخصي. جواب اين سوال هنوز داده نشده كه رضا ضراب سايه بابك زنجاني در تركيه است يا بابك زنجاني سايه او در ايران؟ هر دو در يك زمان با يك اتهام مشابه بازداشت شدند. هر دو هم پشتشان به جاهايي گرم بود. راجع به هر دو ميگويند دستي بر لايههاي پنهان قدرت دارند، يكي در تركيه، يكي در ايران. رابطه اين دو با هم اما چيست؟ اولش شريك يكديگر معرفي شدند. حالا اما رضا ضراب در گفتوگويي با اقتصاد آنلاين روايتي متفاوت از رابطهاش با زنجاني دارد. او گفته كه «نميدانم چطور اين داستان درست شده كه بابك زنجاني رييس يا همكار يا شريك من است. اين را ابتدا يكي از روزنامههاي تركيه با هدف خاص سياسي مطرح كرد و بعد هم در ايران منعكس شد. زنجاني هيچوقت رييس من نبوده است. آقايان خودشان يك اشتباه مرتكب شدند و حالا هم نميدانند بايد چه بكنند. دنبال مقصر و شريك جرم ميگردند كه بار خودشان را سبكتر كنند.» تحليل شخصيت زنجاني و مقايسه آن با خودش هم در كلام رضا ضراب جالب است: «ببينيد من يك تاجرم؛ كارم مشخص است، دفتر و دستك دارم، پيشينه و خانوادهام معلوم است و كارم را هم شفاف انجام ميدهم. اگر هم خلاف يا خطايي بكنم بسيار زود مشخص ميشود و تاوانش را بايد پس بدهم. اما آقايان به فردي كه نه مشخص بود خودش چهكاره است و چه تخصصي دارد، نه معلوم بود كه خانوادهاش كه هستند و كسي نميدانست اصلا از كجا پيدايش شده، ميلياردها يورو پول دادند و حالا هم نميتوانند بگيرند. در حالي كه من از دو سال قبل به آنها هشدار داده بودم كه اين فرد آدم درستي نيست و سر شما كلاه ميگذارد.»
ضراب ميگويد مدارك هشدارهايش را هم دارد. هشدارهايي كه در آنها گفته بود: «اين آقا سرتان كلاه ميگذارد.» مدعي است كه هشدارها را به كساني داده بوده كه اكنون او را دستگير كردهاند؛ «افراد زيادي بودند. به تمامي مسوولان و كساني كه در اين رابطه دستاندركار بودند هشدار داده بودم. حالا نميخواهم اسم ببرم اما اگر زماني لازم باشد اسمهايشان را با سند و مدرك ميگويم تا مردم بدانند كه رضا ضراب با سند حرف ميزند. سند ميآورم كه چه زماني و به چه افرادي در مورد بابك زنجاني هشدار دادهام.»
ضراب حتي تقاضا داده كه ميزبان اتهامزنندگان به خودش هم باشد؛ «جالب است كه حتي كسي كه نماينده مجلس هم هست حرف از رضا ضراب و سرنخ و اينها زده بود. خب رضا ضراب كه جايي نرفته است. همينجاست. تشريف بياوريد اسناد و مداركتان را رو كنيد. من خودم به شما ميگويم و اعلام هم ميكنم. حاضرم اين افراد كه نماينده مجلس و وكيل مردم هستند تشريف بياورند اينجا و هر موردي كه هست را بررسي كنند. قدمشان روي چشم، من خودم ميزبانشان هستم. ولي لطفاً سند و مدرك داشته باشند و حرفشان مستند باشد. بعد ببينيم رضا ضراب چه كرده و كجا رانت داشته و حق مردم را خورده است.» او مدعي است در كار تجارت خود از هيچ رانت و رابطهيي استفاده نكرده است. ميگويد چهرهيي كه از او به عنوان يك رانتخوار اقتصادي ساخته شده حقيقت ندارد و سازندگان آن بدون سند و مدرك اين كارها را انجام دادهاند. در خلال اين مصاحبه هم رابطهاش با دولت احمدينژاد را تكذيب كرده و هم تبديل و انتقال پول براي بانك مركزي. البته ميگويد براي برخي ديگر اين كار را كرده. از جمله برخي شركتهاي مرتبط با وزارت نفت؛ «البته اين طور نبوده كه خود وزارت نفت بيايد. شركتها و بانكها بودند كه مشتري ما بودند. ما كارمان تبديل و انتقال پول است. براي همه مشتريان همين كار را ميكنيم. براي پول نفت هم كارهايي ميخواستيم بكنيم و طرحي داشتيم كه نشد.»
او هم البته ادعاي خدمت به مردم و مملكت را دارد، اما نه به غلظت خيلي از متهمان اقتصادي در داخل ايران. معتقد است اگر خدمتي كرده، اقتضاي كارش بوده است؛ «من كار خاصي نكردم. ولي وقتي چنين اتفاقي ميافتد و كشور تحريم ميشود هر فرد ايراني فكر ميكند كه بايد هر كاري ميتواند انجام دهد. من هم در واقع كار خاصي نكردم. همان كار خودم را انجام دادم. كار هميشگيام را كردم و البته از اين بابت خوشحال بودم كه ميتوانم كار هرچند كوچكي در آن شرايط سخت براي كشورم انجام دهم. ما هميشه سعي كرديم تجارتمان با ايران براي مردم نفع داشته باشد. هميشه چه در ايران و چه در امارات پدرم و من سعي كرديم به بازرگانان ايراني كمك كنيم كه بتوانند راحتتر و ارزانتر كالا به ايران ببرند. » درباره امكاناتي كه براي تجارت او هم وجود داشته توضيح ميدهد: «من دنبال اين نرفتم كه بگويم بياييد من ميتوانم اين كار را انجام دهم يا بروم به دولت ايران يا هر نهاد ديگري پيشنهاد دهم كه بياييد با من كار كنيد. رانتي هم در كار نبوده چون انحصاري در كار نبوده است. كساني كه آمدند خودشان ما را انتخاب كردند چون در بازار رقابتي، ما قيمت پايينتري داشتيم. ما را انتخاب كردند نه اينكه از روي اجبار بيايند سراغ ما. ما كار بهتر و قيمت پايينتر داشتيم. همه مشترياني كه آمدند از هرجايي كه بودند خودشان بدون هيچ اجباري ما را انتخاب كردند و ما هم برايشان كار كرديم و به آنها خدمت داديم. چون كارمان همين است. بعد آنها براي ما مشتريان ديگري آوردند و ما هم سعي كرديم با توجه به مسائلي كه كشور داشت بهترين خدمت را با تمام وجود ارايه دهيم. همين.» اين اما نقطه پايان روايت رضا ضراب در ايران نخواهد بود. واكنش مخاطبان در سايتها و شبكههاي اجتماعي حداقل چنين چيزي را نشان ميدهد. ضراب اما بيش از اينها به خودش اعتماد دارد؛ «نميدانم آنجا چرا همه به خودشان حق ميدهند هر حرفي را در مورد هر كسي بزنند و هيچكس هم از آنها مدرك نميخواهد. خب اگر من آنقدر جرم كردهام چرا نميآيند مرا بگيرند. من كه جاي دوري نيستم. جايم نامعلوم و نامشخص هم نيست. به راحتي ميشود رضا ضراب را پيدا كرد. بيايند مدارك و اسنادشان را هم بياورند و من را بگيرند.»