در اهميت هنري كه بوده است و خواهد بود
بهروز غريبپور
كارگردان
در باور هندوان كه عاشقان و دلباختگان هنر نمايش عروسكياند، عروسكها زندهاند و به دنيا ميآيند و عمرشان كه سپري شد جهان را ترك خواهند كرد: عروسكها سن وسال دارند و هر چندين سال كه ميگذرد لباسي روي لباس پيشينشان دوخته ميشود و لايههاي لباس همچون دايرههاي درختان كه سالشمار زندگي درختان است گواه سالياني است كه بر عروسكها گذشته است و چهره چوبي كه فرسوده شد و جايي براي لايههاي لباس نماند عمر عروسك به سر آمده است و هندوان نمايشگر به سوي رود گنگ روانه ميشوند و عروسكها را با خواندن اوراد و ترانهها بر سطح رودخانه مقدس ميگذارند و باورشان اين است كه آنها هرچه بيشتر بر آب بمانند گناهانشان بيشتر بخشوده ميشود و عروسك بر آب مانده روانش رستگارتر است...
براي من كه بيش از 60 سال است عاشق عروسكها و نمايشهاي عروسكيام چنين باوري و باورهاي ديگري كه از آنها خواهم گفت من را به تامل واداشته و واميدارد و هر روز با باوري عميقتر دردنياي عروسكها پيش ميروم و لايههاي سن وسال بشري را كه ورق ميزنم عروسكها را ميبينم: عروسكهاي سايهاي، عروسكهاي نخي، عروسكهاي دستكشي و... در اين سالها نه تحقيرها، نه كم يا بيارزش جلوه دادن قدرت نمايش عروسكي از سوي اهل نمايش يا از سوي مخاطبان نهتنها از ميل و عشقم به اين جهان نكاسته است بلكه تلاشم اين بوده و هست كه عروسكها را در دنيايي از اساطير و عاشقانههاي عارفانه و در مضامين اجتماعي و مذهبي و فراتر از توقع حداقلي موجود بهكار بگيرم تا بر شمار عاشقان اين هنر ديرينه سال بيفزايم.
چينيها ميگويند؛ سعي كن اهميت در نگاه تو باشد نه در آن چيزي كه به آن مينگري و من سعي كردهام كه بگويم: سعي كن اهميت را در آن چيز كه كم يا بياهميت ميداني كشف كني. شما را به دنياي عروسكهايم خواهم برد: عروسكهاي اپراهاي عروسكي رستم و سهراب، مكبث، مولوي، حافظ، سعدي؛ شما را به دنياي خيمهشببازي و نمايشهاي خودمان خواهم برد و از آنجا كه دلم ميخواهد «عاشق» بشويد ترتيب و توالي را رعايت نخواهم كرد و چون «عشق» آمدني است، نه آموختني شايد اينگونه عشق عروسكها را در ذهن شما بيدار كنم...