رشد « فرديت» از مهم ترين عوامل طلاق است
سعيد معيدفر
جامعه شناس
پديده طلاق ميتواند عوامل مختلفي داشته باشد كه برخي آنها قابل مداخلهاند و برخي نيستند. از ميان آنهايي كه قابل مداخلهاند ميتوان به شرايط بد اقتصادي يا تورم و بيكاري اشاره كرد. قاعدتا اينها ميتوانند زمينههاي بروز مشكلاتي براي ازدواج كردن يا نكردن و طلاق گرفتن باشد. وضعيت معيشتي خانوادهها خصوصا نوعروسان و نودامادان اگر بحراني شود، ميتواند حتي شرايط روحي آنها و شرايط اوليه براي ادامه زندگي را مخدوش كند. اينها عواملياند كه ميتواند در آنها مداخله صورت گيرد. بهبود اوضاع اقتصادي ميتواند تا حدي به كاهش آن منجر شود، اما عوامل ديگري هستند كه قابل مداخله نيستند و آنهم روند روبه رشد فردگرايي است يا به عبارتي تنوع بسيار فراوان سليقهها و وضعيت روحي آدمها يا شرايط سبك زندگي آنها. اينها از عواملي است كه ناخواسته، ما در جهان در حال توسعه يا در فرآيند تربيت در دنياي مدرن با آن روبهرو هستيم. امروز به ميزاني كه روحيه جمعگرايي و تحمل ديگران و تعامل با اطرافيان در ميان اجتماعات كاهش يافته، همان قدر هم افراد، ديگر انگيزه براي تحمل ديگران را ندارند و ممكن است با كمترين اختلاف حس كنند نميتوانند زندگي را ادامه دهند. اين پديدهاي است مخصوص دنياي مدرن و تحولات سبك زندگي و تقويت و رشد فرديت كه ايران هم تابع همان روندهاست و برايش كاري نميشود كرد. عامل ديگر ي كه قابل مداخله است و ميشود در آن تاثير گذاشت، روندهاي آشنايي پيش از ازدواج است. متاسفانه به هر دليلي، امروز بسياري از ازدواجها با آشناييهاي كوتاه صورت ميگيرد. آشنايي خياباني يا تعاملاتي كه خيلي موقتي هستند و بيشتر محصول انتخابهاي صورياند نه انتخابهاي مبتني بر شناخت عميق شخصيت متقابل. شايد سابقا عروس و داماد همديگر را نميشناختند، اما امروز ديگر نميتوان گفت افراد با حداقل ارتباط ميتوانند زوج خوبي باشند، آنهم به دليل رشد فرديت و تفاوتهاي زياد. قطعا دو نفري كه ميخواهند زندگي مشتركي داشته باشند، بايد شناخت بيشتري نسبت به شخصيت طرف مقابل داشته باشند. متاسفانه در جامعه ما به هر دليلي با نرمهايي كه خصوصا از سوي حوزههاي عقيدتي و ديني ما وجود دارد، آشناييهاي قبل از ازدواج را خيلي درست نميدانند تا افراد قبل از ازدواج بتوانند مدتي باهم تعامل داشته باشند تا درك درستتري از هم داشته باشند تا بفهمند چه اندازه باهم ميتوانند زندگي كنند و سليقههاي همديگر را تحمل كنند. شايد حتي خيلي از خانوادهها دوست نداشته باشند كه دخترشان يا حتي پسرشان مدتي را براي آشنايي و شناخت عميق در اختيار داشته باشند يا حتي موقعيتهايي كه در آن دو نفر قبل از ازدواج، بدون تصميم به ازدواج آشنا شوند. در دانشگاه موقعيتهايي است كه دختر و پسر ميتوانند از طريق فعاليتهاي انجمني، صنفي، تحصيلي آشنايي پيش از ازدواج داشته باشند، حتي بدون قصد ازدواج. اما تابوها و تصورات غلطي هست كه بر مدار همان تصورات سنتي پيش ميرود و مانعي به حساب ميآيند براي شناختهاي عميقتر كه محصولش ميشود ازدواجهاي فوري. معلوم است اين ازدواج در سالهاي اول به دليل رشد فرديت و تفاوت سليقهها موجب طلاق ميشود. بايد براي اين اتفاق دنبال راهكار باشيم، اينها مواردياند كه ميشود در آنها مداخله كرد، اما اينكه ارادهاش تا چه اندازه بين سياستگذاران و مسوولان ما وجود دارد، جاي سوال دارد. سياستي كه با تفكيكهاي جنسيتي هرروز باعث بروز مشكلاتي ميشوند. پديدههايي مثل اعتياد و پديدههاي ديگري كه جزو آسيبهاي اجتماعي هستند، هم هرروز شدت پيدا ميكنند. انواع و اقسام جرايم، خشونتهاي اجتماعي، تا حدي تابع شدت يافتن آسيبهاي اجتماعياند. هرچه اعتياد بالاتر رود طلاق هم بيشتر ميشود. بحث خشونت، سردي در تعاملات و روابط اجتماعي، كم شدن تحمل افراد مواردي است كه در جامعه ميبينيم. متاسفانه كمتر تلاش كرديم كه آدمها باهم تساهل داشته باشند و آستانه تحملشان بالا برودو باهم خوب و مهربان رفتار كنند. متاسفانه جامعه خشني داريم. اين خشونت هم خواه ناخواه ميتواند آستانه تحمل افراد را پايين بياورد. ازدواج هم نوعي تحمل متقابل است. دو نفر كه باهم ازدواج ميكنند، بايد آستانه تحملشان بالا باشد. وقتي خشونت در روابط اجتماعي جريان دارد، جامعه شادي نخواهيم داشت. اين فقدان شادي و تحمل ميتواند سريع آدمها را به سمت جداشدن از هم و خشونت در روابط اجتماعي بكشاند.