اسلامگرايي و خاورميانه
هنري كيسينجر / مترجم: منصور بيطرف /
پيامد بهارهاي عرب
شعار «مردم خواهان سقوط رژيم هستند»، شعارهاي اوليه و غالبا تكراري بهار عرب بود اما اين سوال مطرح بود كه تعريف مردم از اين شعار چه بود و به جاي اقتدارگراياني كه برداشته ميشوند چه چيزي جاي آن را خواهد گرفت. تظاهراتكنندگان اوليه بهار عرب خواهان باز شدن [فضاي] سياسي و زندگاني اقتصادي كه در رقابت خشن نظاميان اقتدارگرا و [...] پايمال شده بود، بودند. در مصر، تظاهراتكنندگان سرخوش اوليه كه ارزشهاي جهان وطني و دموكراسي در ميدان تحرير را اعتراف ميكردند ثابت نكردند كه وارثان انقلاب شدهاند. رسانههاي الكترونيكي اجتماعي سرنگوني رژيمها را تسهيل كردند اما توانايي مردم در جمع كردن در ميدان با ساختن نهادهاي جديد دولت فرق دارد. در خلأ قدرتي كه متعاقب پيروزي اوليه تظاهرات به وجود ميآيد، گروههايي كه از دوره پيش از قيام وجود دارند غالبا در موقعيتي قرار ميگيرند كه ميتوانند پيامدها را شكل دهند. اغواي وحدت كه با تركيب مليگرايي و بنيادگرايي حاصل شد شعارهاي اوليه قيام را پايمال كرد. اين اتفاق مساله سياست خارجي بشردوستانه را پيش ميكشد. اين سياست خودش را با انتقاد از منافع ملي و توازن قوا كه فاقد ابعاد اخلاقي هستند از سياست خارجي سنتي جدا ميسازد. اين سياست خودش را نه با غلبه بر تهديد استراتژيك بلكه با كنار زدن شرايطي كه پنداشته ميشود تخلفي از اصول عدالت جهاني است، موجه ميسازد. ارزشها و اهداف اين سبك از سياست خارجي جنبهيي از سنت امريكايي را منعكس ميكند. هر چند كه اگر اين سبك به مثابه مفهوم مركزي استراتژي عملياتي امريكايي به اجرا دربيايد، معماهاي خودش را هم به وجود ميآورد: آيا امريكا خودش را متعهد ميداند كه از هر قيام مردمي عليه هر حكومت غيردموكراتيك از جمله آنهايي كه تا پيش از اين در ثبات سيستم بينالمللي مهم به نظر ميآمدند، حمايت كند؟ آيا طبق [اين] تعريف هر تظاهراتي دموكراتيك است؟ آيا عربستان سعودي تنها متحدي نيست كه اجازه نميدهد هيچ تظاهرات مردمي در خاك آن صورت گيرد؟ در ميان مشاركت اصلي امريكا به بهار عرب محكوم يا مخالفت يا كمك به بركناري حكومتهايي بود كه به نظر استبدادي ميآمدند از جمله حكومت مصر كه تا پيش از اين متحد به حساب ميآمد. هر چند پيام اصلي [اين سياست] كه براي برخي دوستان سنتي مانند عربستان سعودي ديده شد ترس از كنار كشيدن امريكا بود نه منافع اصلاحات ليبرالي.