در سالگرد درگذشت فيلسوف شفاهي
احمد فرديد و تقدير تفكر ما
محسن آزموده
احمد فرديد در عمر نسبتا طولانياش (1373-1289) هيچ كتابي ننوشت، برخي ميگويند بر عكس واژهسازي و جعل اصطلاحات براي مفاهيم فلسفه غربي كه در آن استاد بود، نوشتن جمله برايش سخت بود و جز چند مقاله در دوران جوانياش، آنچه از او به يادگار مانده سلسله اياست از سخنرانيها و فايلهاي صوتي پياده شده و نشده و البته نقلقولهايي كه ديگران، اعم از شاگردان و همدورههايش واگويه ميكنند. بيسبب نيست كه او را فيلسوف شفاهي ميخوانند. با وجود اين اما ترديدي نيست كه يكي از تاثيرگذارترين چهرههاي فكري در ايران معاصر بود و هست، اگر نگوييم موثرترين و بيشك مهمترين فيلسوف مدرن ايراني است، باز اگر نگوييم تنهاترين آنها. به هر حال واژگان و مفاهيمي اختصاصي داشت و توانسته بود نظامي فكري تاليف كند، اگر چه عناصر موتلفه را وامدار شرق و غرب بود؛ از ابن عربي در غرب تمدن اسلامي سدههاي ميانه گرفته تا مارتين هايدگر آلماني در مركز اروپاي سده بيستم. پرسشهايي را هم مطرح كرد كه به هيچ عنوان نميتوان ناديده شان گرفت، همچنان كه تعابيرش بُرنده و گيرا بود، مثل اينكه صدر تاريخ ما را ذيل تاريخ غرب ميخواند و از آن مهمتر تعبير ماندگار غربزدگي كه جلال آل احمد هوشمندانه آن را از او ربود و به يكي از كليدواژههاي اساسي روشنفكري معاصر ايران بدل كرد.
«فيلسوف مدرن» خواندن فرديد اما بدان معنا نيست كه مدافع مدرنيته بود يا منتقد مصلح تجدد به شمار ميرفت، خير. برعكس فرديد بهشدت تجددستيز بود و آن را مطلقا نفي ميكرد، حتي شديدتر و غليظتر از هايدگر. از قضا آنچه تقدير تفكر در ايران معاصر را خلاف آمد عادت ميسازد، همين وجه تجددستيزانه فرديد است، اينكه يگانه فيلسوف معاصر ايراني كه پرسشهايي نو داشت و ميكوشيد از منظري فلسفي با تجدد مواجهه داشته باشد، با آن چنين ناهمساز بود و آن را از صدر تا ذيل، از يونان باستان ديروز تا سرمايه داري متاخر امروز، نفي ميكرد، نوستالژياي پريروز تاريخ را داشت و مدام به پسفردا فرا ميخواند. مدرن خواندن فرديد اما بدان معناست كه او مساله مدرنيته را فهميده بود، ميكوشيد با آن مواجههاي فلسفي داشته باشد، عمق و ژرفاي ناكامي ايرانيان را در ترازي بنيادين درك كرده بود و به شيوه خود تلاش ميكرد راهي براي رهايي بجويد. متاسفانه اما فرديد تكرار نشد، لااقل تا به امروز. شاگرد كم نداشت، همچنان كه منتقد سرسخت و مخالف شداد و غليظ. از هر دو دسته اما تا زمان نگارش اين يادداشت كسي هم ارز نيامده است. به همين دليل است كه همچنان بايد او را تنهاترين خواند و صد البته مهمترين ايراني كه پنجه در پنجه فلسفه غرب انداخت و ادعاهايي كرد كه شايد بسياريشان رامحققان و پژوهشگران قبول نداشته باشند.