كرگدنهاي غمگين و نگران
نازنين جودت
«كرگدن آهني» نخستين مجموعه داستان مصطفي عليزاده است كه توسط نشر مرواريد به چاپ رسيده. اما اين كتاب وروديه نويسنده به دنياي ادبيات نبوده. عليزاده خيلي پيشتر از چاپ مجموعهاش به دليل نقدهاي مكتوب و برگزاري جلسات نقد و بررسي كتابهايي در حوزه ادبيات داستاني، براي اهلقلم چهرهاي شناختهشده بود.
يادداشتم را از طرح جلد كتاب شروع ميكنم. طرحي كه به حال و هواي داستانها نزديك است؛ كرگدني كه از حاشيه خياباني در شهر در حال عبور است. اين كرگدن نماد همه آدمهاي مجموعه است. همهمان اين حيوان را به پوستكلفتياش ميشناسيم. حيواني كه در عين قوي بودن صبور است و خودش را بهراحتي با شرايط محيط وفق ميدهد. اما اين كرگدن صورت وحشتزدهاي دارد. انگار ترس ِحضور در شهري بيدروپيكر و پر از ناامني از پوستِ كلفت و رسوخناپذير او هم رخنه كرده و نگراني را به چشمهايش نشانده است. حال و هواي شخصيتهاي مجموعه هم بيشباهت به حال و روز اين كرگدن نيست. آدمهايي كه با وجود مشكلات زياد زندگي امروز پوستكلفت شدهاند اما غمگين و نگرانند؛ و نااميد و ترسيده از چراغهاي رنگي و فريبنده شهر دور ميشوند و به سوي تاريكي ميروند.
به جز آخرين داستان مجموعه، «زنجيري از كلمات در آسمان شهر»، همه داستانها واقعگرا هستند و از مصائب زندگي شهري و دغدغه آدمهايش روايت ميكنند. شخصيت اول بيشتر داستانها، مردهايي در سن و سالي نزديك به هم (حدودا دهه سوم زندگي) هستند. راوي چند تا از داستانها نويسنده يا شاعرند و اين نشان ميدهد كه مولف در مدتي كه به نوشتن روي آورده با مشكلات اين قشر آشنا شده كه توانسته از دغدغههايشان داستانهايي تاثيرگزار خلق كند: «بر فراز چراغهاي خطر»، «قبل از خودكشي حرفهايت را بنويس»، «شاعر توالتها» و «كرگدن آهني».
عليزاده در داستان «بر فراز چراغهاي خطر» از تنهايي و انزواي نويسندهاي نوشته كه با شوخي پيشپاافتادهاي ذهنش درگير و پيگير ماجرايي ميشود. در داستان «قبل از خودكشي حرفهاي نگفتهات را بنويس» همانطور كه از اسم داستان هم پيداست، شاعري تصميم ميگيرد به زندگياش پايان بدهد فقط به دليل اينكه هيچ ناشري حاضر به چاپ اشعارش نيست.
نويسنده در اين داستان، شاعرِ به پوچي رسيده را با دوستي كه بيموقع به ديدنش ميآيد مواجه ميكند و داستان پركششي ارايه ميدهد. در داستان «شاعر توالتها» با شاعر جواني مواجه هستيم كه به دليل چاپ نشدن اشعارش تصميم ميگيرد به سخيفترين و احمقانهترين شكل، اشعارش را در معرض ديد خواننده قرار بدهد و با همين حركت به ظاهر ساده درگير ماجراهايي پيچيده ميشود. «كرگدن آهني» هم داستان نويسندهاي است كه نميخواهد به دليل مشكلات مالي دست از نوشتن بكشد و هرچه داستان جلو ميرود، شرايط ادامه راه سختتر ميشود. اين داستان از داستانهاي خوب مجموعه است. در كنار پرداختن به مشكلات مالي و فشار زندگي يك نويسنده، داستان جذابي اتفاق ميافتد و پاي كرگدني آهني به زندگي نويسنده باز ميشود تا او را به آرزوي انتقامي برساند كه هر كدام از ما حداقل يكبار در زندگي در اين شهر بزرگ و شلوغ و بيقانون به آن فكر كردهايم. روايت آن قدر ملموس و زنده است كه مدام با راوي همسانپنداري ميكنيم.
داستان «شغلها و آدمها» هم از داستانهاي خوب و ماندگار مجموعه است. داستان با به دكان نرفتن احمد كالباس در محلهاي كه بافت سنتي دارد و همه كسبه و ساكنين محل همديگر را ميشناسند، شروع ميشود. نويسنده با ظرافتي زيركانه و مطرح كردن مسالهاي ساده آدمها و شغلهايشان را روانشناسي ميكند و به دور از مانيفستدادن و شعاريشدن داستان، آدمها را در شغلهايي كه مشغولش هستند نقد ميكند و به موازاتش به داستان اصلي هم كه حكايت عاشقي مرد جواني است، ميپردازد.
داستان «بيشرف» هم با پاياني غافلگيركننده خودش را به داستانهاي خوب مجموعه نزديك ميكند. نويسنده اين غافلگيري را با انتخاب زاويه ديد هوشمندانه رقم ميزند و اتفاقي ساده را با پيچشي تكنيكي، دلنشين ميكند. داستان آخر مجموعه «زنجيري از كلمات در آسمان شهر» اگر چه داستان واقعگرايي نيست ولي دغدغه كتاب و كتابخواني آن را به لحاظ محتوايي به داستانهاي ديگر مجموعه نزديك ميكند. انگار يكجورهايي نويسنده با داستان آخر خواسته آخرالزمانِ شهر را به تصوير بكشد.
شهري ماشيني پر از آدمهاي مايوس و بيهدف كه مثل ربات روزگار ميگذرانند.
عليزاده در نخستين مجموعهاش، نشان داده كه براي خوانندگان داستانِ ايراني احترام قايل است. اين در زبان يكدست مجموعه، روايتهاي پركشش، پرداختن به ايدههاي تازه و روايتشان از زاويه ديدي مناسب كاملا مشهود است.