در گفتوگوي دو تن از دانشجو معلمان با «اعتماد» عنوان شد
دانشگاه فرهنگيان معلم پويا و آزاد انديش تربيت كند
گروه مدرسه اعتماد| امسال نخستين گروه از دانشجويان دانشگاه فرهنگيان روانه مدارس ميشوند تا معلماني كه در قالب اين دانشگاه تربيت شدند به محك تجربه و عمل در آيند و مشخص شود كه عملا اين دانشگاه چقدر در تربيت معلم موفق بوده است؛ تربيتي كه سخنان تعدادي از دانشجو معلمان بيانگر ناموفق بودن آن است. اين گفتوگو را در صفحه مدرسه اعتماد در كنار گفتوگو با سرپرست اين دانشگاه و چند يادداشت از اساتيد،معلمان،كارشناسان، فعالان حوزه آموزش و پرورش و دانشجو معلمان قرار دادهايم تا تصويري چند جانبه از شرايط اين دانشگاه ارايه شود و تا دير نشده چارهاي براي اين نهاد مهم و سرنوشتساز انديشيده شود.
با توجه به اينكه شغل معلمي شغل خاصي است و نگرشهاي مختلفي در اين زمينه وجود دارد،شما با چه نگرشي اين شغل را انتخاب كرديد و چگونه نخستين جرقههاي آن در ذهن شما ايجاد شد و چه كساني بر تصميم شما تاثيرگذار بودند؟
خليلي: در ابتدا بايد بگويم تجربه من در تدريس كه در دوران دبيرستان داشتم تجربهاي از شغل معلمي بود، بنده مانند خيلي از دوستان مدعي عشق معلمي نيستم اما از تقدس اين شغل و استخدام و امنيت شغلي و ديگر مزاياي آن كه براي مردان در جامعه فعلي ما مهم است كه بگذريم علاقه در هر شغلي مهم است و اگر رضايت شغلي نباشد يك روز آدم مجبور به تعويض شغل ميشود. در مور ترغيب و تشويق هم تا زمان قبولي در دانشگاه كسي مشوق بنده در انتخاب اين رشته و شغل نبوده است.
شاهمحمدي: درست فرموديد شغل معلمي به دليل تاثيرگذاري در شكلگيري شخصيت و تربيت دانشآموزان بسيار مهم است. من با اين ديدگاه كه رسته معلمي رسته فرهنگي و مقدس است و به لحاظ تاثيرگذاري در جامعه از اهميت بسيار زيادي برخوردار است، اين شغل را انتخاب كردم و نخستين جرقههاي آن از دوران دبيرستان زماني كه پيشدانشگاهي بودم و به دانشآموزان سال اول متوسطه براي چند جلسه درس پرورشي دادم و خيلي خوب اين كار را انجام دادم در من به وجود آمد. مشوقان من مادرم و بعضي از معلمان، مدير و معاون آموزشي دبيرستانم بودند.
پس از سپري كردن چهار سال دوره دانشجويي فضاي دانشگاه و تجربه تحصيل،در نگرش و احساس شما چه تغييراتي ايجاد شده است؟
خليلي: قطعا در اين دوره بنده به عنوان دانشجو تحت تاثير نگرش و افكار دانشجويان ديگر و اساتيدم بودهام. برداشت بنده در اين دوران از كلاسها، كتابهاي درسي، اساتيدم و به خصوص كلاسهاي كارورزي باعث شد تا دقيق و حساستر به شغل معلمي نگاه كنم.
شاهمحمدي: اين يك سوال چندوجهي و كلي است و از چند بعد به آن جواب ميدهم. ديدگاه من به آموزش و پرورش بسيار متفاوت بود و آن را در آموزش صرف ميديدم اما بعد از تحصيل در دانشگاه فرهنگيان بيشتر به بحث پرورش و تربيتي آن پي بردم. من و عمده دانشجويان اين شغل را با علاقه انتخاب كرديم. هنوز هم به آن علاقه دارم و به آن عشق ميورزم و اگر بار ديگر زمان به عقب بازگردد بازهم همين شغل را انتخاب ميكنم اما به دلايلي دلگيرم و تا حدودي نگران و بيانگيزه.
آيا به نظر شما طرح تربيت معلم از طريق دانشگاه فرهنگيان توجيه دارد يا بهتر است مثل قبل معلمان ابتدايي و متوسطه اول در قالب تربيت معلم دوساله و متوسطه دوم در قالب دبيري دانشگاهها تامين شود؟
خليلي: به عقيده بنده معلمي مانند هر شغلي نيازمند تخصص و مهارتهاي خاص خود است اما يك شخص صرفا با آموزش يكسري مهارتها معلم نميشود براي ساختن يك معلم بايد ظرافت زيادي به كار ببنديم كه شايد در دانشگاههاي ديگر به اين ظرافتها توجهي نشود بنا بر اين تربيت يك معلم حرفهاي نيازمند فضا و دانشگاهي است كه به طور تخصصي فقط روي امر تربيت معلم كار كند البته اين به شرطي است كه اين فضا يا دانشگاه به توانايي لازم براي تحقق اين امر رسيده باشد و هر روز يك پاي آن نلنگد.
شاهمحمدي: اتفاقا توجيه دارد از چند حيث؛ اولا مدرك مراكز تربيت معلم سابق قابل استناد براي وزارت علوم در خصوص ادامه تحصيل كه لازمه يك معلم به عنوان يادگيرنده مادامالعمر است نبود و اكنون كه اين مراكز به دانشگاه فرهنگيان تبديل وضعيت دادهاند هم مدرك اين دانشگاه براي فارغالتحصيلانش معتبر است هم براي وزارت علوم، دوم اينكه با تاسيس دانشگاه فرهنگيان سرفصلهاي آموزشي بهروزتر ميشود و يك معلم كه بايد مجهز به جديدترين علوم روز در حوزه كاري خود باشد ميتواند بهرهبرداري بهتري در اين فضا و از اين سرفصلها داشته باشد و سوم اينكه امكان مواجه شدن با فضاي دانشگاهي و آكادميك نيز براي دانشجومعلمان وجود دارد كه به نوبه خود ميتواند تجربيات ذي قيمتي را به دانشجويان خود بدهد و نكته چهار هم اينكه اگر ما ميخواهيم يك نظام منسجم آموزش و پرورش داشته باشيم و دانشآموزان را مطابق با آنچه در اسناد بالادستي آمده است پرورش دهيم به ناچار نيازمند يك مركز و پايگاه تخصصي براي تربيت و آموزش معلمان كه سكانداران نظام تعليم و تربيت كشور هستند ميباشيم پس بايد دانشگاه فرهنگيان به وجود ميآمد تا بتوانيم به اهداف متعالي خود برسيم و پنجمين نكته از نظر من همانگونه كه اشاره فرموديد به تامين معلم از دانشگاههاي ديگر، بايد عرض كنم خدمتتان دانشجوي شبانهروزي دانشگاه فرهنگيان، با تمام دانشجويان و فارغالتحصيلان ديگر دانشگاهها متفاوت است زيرا در ساير دانشگاهها بعد فرهنگي به اندازه دانشگاه فرهنگيان يا حتي مراكز تربيت معلم سابق ظهور و بروز ندارد و لذا كسي كه از دانشگاه ديگر فارغ التحصيل ميشود سبقه فرهنگي لازم براي معلم شدن راندارد و تحقيقات نشان داده علاوه بر آن بيشتر به دنبال يك شغل هستند كه بيايند و مشغول به كار شوند. همچنين چون اين افراد دورهها و صلاحيتهاي حرفهاي را كه يك معلم لازم است بدان مسلح باشد مانند روش تدريس، ادبيات كودك و نوجوان، طراحي آموزشي و مواردي از اين قبيل را نگذراندهاند لذا وقتي وارد كلاس درس ميشوند شايد به محتواي درسي تسلط داشته باشند ولي نحوه بيان و آموزش آن را بلد نيستند و به همين سبب دانشآموزان دچار افت تحصيلي ميشوند همچنين رويكرد تربيتي در اين معلمان موجود نيست زيرا فقط خود را مسوول آموزش درس و محتواي آن ميدانند. مثلا دبير رياضي كه اين گونه جذب آموزش و پرورش ميشود ميگويد كه من فقط مسوول آموزش انتگرال و ديفرانسيل هستم لذا اين موارد و مواردي از اين قبيل دليل تاسيس دانشگاه و فرآيند جذب معلم از اين طريق به آموزش و پرورش است.
اگر بپذيريم كه معلمي به دانش و مهارت ويژه نيازمند است و اين دانش و مهارت در ساير دانشگاهها ارايه نميشود آيا ميشود گفت كه دانشگاه فرهنگيان توانسته اين دانش و مهارت را تامين كند؟
خليلي: پاسخ به اين سوال تا حدودي مثبت است، به عقيده من ما يكسري از دانشها و مهارتها را براي معلمي كسب كرديم، اما دانشگاه ميتوانست بهتر عمل كند، دانشگاه فرهنگيان دانشگاهي شبانهروزي است كه طبق آييننامه آن دانشجو بايد به طور شبانهروزي و با پرداخت هزينه به دانشگاه در دانشگاه مشغول باشد به طوري كه بعد از گذراندن كلاسهاي درسي در برنامههاي دانشگاه شركت كند. اما كدام برنامه؟ بنده در اين چهار سال تحصيلي غير از چند مورد انگشتشمار برنامهاي در دانشگاه نديدم، به طوري كه اوقات بيكاري دانشجويان در خوابگاهها هدر ميشد ما حتي در انجمنهاي خودجوش نيز با مشكل مواجه بوديم، كانون شعر و ادبياتي كه با دوستان راهاندازي كرديم آنقدر با شرايط و نظارت سخت مسوولان مواجه شد تا اينكه منتفي شد. از كلاسهاي فوق برنامهاي كه تشكيل نشد، نبود امكانات تفريحي، وضعيت نابسامان تغذيه و خوابگاهها كه بگذريم دانشگاه حتي در تعيين سرفصلهاي درسي نيز مشكل دارد، ما واحدهايي را گذرانديم كه براي يك معلم نياز نبود.
شاهمحمدي: ميتوانم بگويم به دليل آنكه هنوز زيرساختهاي دانشگاه خوب شكل نگرفته و دانشگاه در مرحله تاسيس درجا ميزند و باتوجه به روشن نبودن وضعيت سرپرست دانشگاه و اعمال رويكرد متمركز، در بدنه دانشگاه و اساتيد و پرسنل دانشگاه فاصله زيادي وجود دارد و هزاران دليل ديگر از مشكلات صنفي و رفاهي گرفته تا عدم به كارگيري مديران لايق و خبره، از عدم برنامهريزي جامع آموزشي و فرهنگي گرفته تا بيتوجهي به خردجمعي و نظرات كارشناسي، هنوز اين زيرساختارها فراهم نشده است.
به نكات مهم و جسورانهاي اشاره كرديد با اين وجود بايد گفت، متاسفانه دانشگاه فرهنگيان در ابعاد مختلف نتوانسته در راستاي اهداف مورد نظر خود موفق شود، حال با اين شرايط به نظر شما چه بايد كرد؟
خليلي: نه بنده نگفتم كه كاملا ناموفق بوده، اما دانشگاه بايد بهتر عمل ميكرد؛ يك راه اين است كه فضاي رقابتي ايجاد كنيم و رقابت زماني صورت ميگيرد كه بهايي در ميان باشد در كشورهاي پيشرفته شغل معلمي جايگاهي چون رشته پزشكي در كشور ما دارد. مركل (صدر اعظم آلمان) در پاسخ به پزشكاني كه به حقوق معلمان اعتراض كردند، گفت كه چطور ميشود حقوق شما از كساني كه تربيتتان كردهاند بيشتر باشد؟ ما چنين بهايي را براي معلمان قايل نيستيم، در نتيجه دانشجو كمكم از شغل خود دلسرد ميشود.
شاهمحمدي: دانشگاه فرهنگيان مدت قريب به پنج سال است كه با سرپرست اداره ميشود نخستين گام براي آنكه اين دانشگاه روبه رشد گذارد بحث تغيير نگرش شوراي عالي انقلاب فرهنگي به دانشگاه فرهنگيان و درك اهميت اين دانشگاه و ميزان تاثيرگذاري آن در تربيت نسلي است كه قرار است آيندگان كشور را تربيت كنند كه اگر اين مهم اتفاق بيفتد در امر تعيين رييس دانشگاه كه يكي از مهمترين و بانفوذترين اركان دانشگاه است اهتمام جديتري ميورزند، اداره اين خانواده بزرگ و مولود نوپا به اسم دانشگاه فرهنگيان با سرپرست ممكن نيست و بايد رياست قطعي و شايسته اين سمت كه تواناييهاي لازم را دارد و ميتواند اين مجموعه را هدايت كند و به جايگاه واقعي خود برساند براي دانشگاه در وهله اول معين شود تا بتواند سياستگذاريهاي مناسب را انجام دهد و با اعمال تمهيدات لازم دانشگاه را به پيشرفت برساند.
نكته بعد كه بسيار اهميت دارد بحث تمركززدايي است. امروزه سيستمهاي پيشرفته در سراسر دنيا به سمت تمركز زدايي و اعتماد به مجموعههاي پاييندستي و تفويض اختيار روي آوردهاند چرا كه با اعمال تمركز صرف نميتوان مجموعهاي مانند دانشگاه فرهنگيان كه قريب به ۱۰۰پرديس و مركز آموزش عالي در سراسر كشور دارد را هدايت كرد متاسفانه بحث تمركز در سازمان مركزي دانشگاه وجود دارد كه بايد اصلاح شود.
منظور من هم اين نبود كه عدم توفيق مطلق اتفاق افتاده بلكه منظور اين است كه در ابعاد اصلي كه سه ضلعي مهارت، دانش و منزلت حرفه معلمي است اين دانشگاه نتوانسته توفيق در حد انتظار دانشجويان را كسب كند وقتي شما از محتواي كتابهاي درسي رضايت نداريد يعني دانش لازم در اختيار شما گذاشته نميشود، وقتي شيوههاي تدريس اساتيد را قديمي ميدانيد يعني مهارت لازم آموخته نميشود و وقتي آزادي عمل و حق فعاليت صنفي برايتان قايل نيستند و تفاوتي بين دانشجويان فعال و علاقهمند با ساير دانشجويان قايل نميشوند يعني منزلتي براي شما قايل نيستند پس ميشود گفت تا حد زيادي اين دانشگاه از اهداف كاركردي خود فاصله گرفته است، آيا اين طور نيست؟
خليلي: بله با فاصله از اهداف كاملا موافقم، اما ما دانشجويان كوشايي هم داشتيم كه با هدايت آن دسته از استادان عزيزي كه در رشته خود مسلط و بهروز هستند اين كم و كاستي را جبران كردند؛ به نظر من نظارت بر فرهنگيان ضعف دارد، براي مثال آموزش و پرورش 45 درصد از حقوق ماهيانه دانشجو معلمان را به فرهنگيان ميپردازد، اين پولي است كه دانشگاه به اجبار بابت امكانات از دانشجويان دريافت ميكند، اما پرديس ما بعد از گذشت چهار سال هنوز كارگاه و امكانات لازم را براي دانشجويان مشاوره و استثنايي فراهم نكرده است و انگار آموزش و پرورش نيز تعصبي بر اين موارد ندارد، اين در حالي است كه ما شاهد هزينههاي زيادي در طرحهايي مثل پويش، همايشهايي مثل همايش شوراي صنفي، مراسم معارفه، اردوي غيرعلمي دانشجويي ومواردي از اين قبيل هستيم.
شاهمحمدي: چرا همين طور است؛ دانشگاه فرهنگيان همان طور كه گفتيد به دليل سوء عملكرد مديران و گاهي اوقات غرضورزيهايي كه انجام ميشود از اهداف خود كه همان تربيت معلم طراز جمهوري اسلامي و معلم حرفهاي است فاصله گرفته . اهداف دانشگاه؛ تربيت است همان طور كه در اساسنامه دانشگاه نيز آمده اما به تنها چيزي كه توجه نميشود مقوله تربيت است اگر آنقدر كه خرج همايشهاي بيبازده و يكبار مصرفي ميشد يك سوم آن هزينهها را خرج تربيت دانشجويان ميكردند امروز شاهد وضعي به مراتب بهتر از اين بوديم. متاسفانه دانشگاه از ريل خود كه همان اهداف است فاصله گرفته است.
به طور كلي آيا ميتوان اميدوار بود با تجديد نظر در سياستها و اتخاذ تدابيري، دانشگاه فرهنگيان در مسير تامين نيروي انساني صاحب صلاحيت حرفهاي و باانگيزه چشمانداز روشني داشته باشد؟
خليلي: چرا كه نه، دانشگاه فرهنگيان براي همين كار تاسيس شده است، بالاخره كه بايد دانشگاهي را براي تربيت معلم داشته باشيم؛ بنده به عنوان دانشجويي كه چهار سال در اين دانشگاه بوده انتقاداتي را داشتم، اما به اين معني نيست كه با پايه و اساس دانشگاه فرهنگيان مخالفم، با تغيير در سياستها و استفاده از افراد مدبر، دانشگاه ميتواند بهتر عمل كند. در دانشگاهي كه دم از رسالت معلمي ميزنند بهتر است افرادي كه به درجه بالايي از معلمي رسيدهاند مسوول باشند، كساني كه كمبودهاي مدارس و معلمان را حس ميكنند.
شاهمحمدي: صددرصد ميتوان اميدوار بود اولا دانشجويي كه با نيروي جواني وارد ميشود صاحب قدرت تفكر بالا، تاثيرپذيري و تاثيرگذاري خوب و باانگيزه و عاشق معلمي است چون با اين نيرو ميتوانست شغلهاي ديگري را انتخاب كند كه به دليل علاقه به حرفه معلمي روي آورده است. دوم اينكه با تغيير سياستها ميتوان اين نيروي جوان را آنجور كه مدنظر است تربيت كرد تا بروند و نسلي در طراز جمهوري اسلامي تربيت كنند.
سپاسگزارم كه در اين گفتوگو شركت كرديد.