جانباز منا
حادثه صبح 2مهر94. مراسم رمي جمرات در سرزمين منا. دست كم ٢٠٠٠ كشته و هزاران مصدوم برجاي گذاشت . خانوادههاي بسياري چشم به خبرگزاريها دوختند تا خبر از عزيزانشان بگيرند يكي از اين خانوادهها، خانواده داود موسوي، جانباز ٧٠ درصد جنگ تحميلي است كه همراه همسرش به حج رفت اما او را براي هميشه تنها گذاشت. فرزندانش بنرهاي تسليت او را در كنار بنرهاي تبريك حاجي شدن مادرش چسباندهاند. او دو پسر ٢٤ و ١٨ ساله و يك دختر ١٣ ساله دارد. سجاد پسر بزرگ او نام پدرش را ميان كشتهشدگان منا در شبكه خبر مي بيند.مادر فكر ميكند داود مصدوم شده و در بيمارستان است. سجاد مي گويد: ميخواهم بعد از اينكه اعمال حجش را بهجا آورد موضوع را برايش بگويم.پيش از وقوع حادثه قرار بود پدر و مادرسجاد روز چهارشنبه8 مهر94 به خانه برگردند اما حالا مادر تنها بازميگردد. اهالي محل پس از شنيدن خبر حادثه ميخواستند بنرهاي تبريك بازگشت حجاج را از روي ديوار جمع كنند اما عموي سجاد از آنها خواسته تا به حرمت مادر، بنرها همچنان پا برجا بماند. حالا بچه ها آخرين تصوير پدرشان، با لباس احرام، روي ويلچر را قاب كردهاند و در خانه به ديوار دوختهاند. پنجشنبه 9 مهر 1394هواپيماي تعدادي از جانبازان هفتاد درصد و خانوادهشان كه به حج اعزام شده بودند در باند فرودگاه امام به زمين نشست. مادر سجاد در بين آنهاست.سجاد با لباس سفيد و دسته گلي بزرگ به فرودگاه آمدهاست. قرار است در راه خانه همهچيز را به مادرش بگويد. سجاد براي اينكه مادرش موضوع را نفهمد سفيد پوشيده.مسافران يكي يكي از راه ميرسند، همسر داود موسوي در آغوش پسرش به نردهها نزديك ميشود. از مرگ همسرش با خبرشده است. وقتي برادرش او را در آغوش ميگيرد، بغضش فرو ميريزد؛ نگاه ها به چهره همسر داود موسوي، خيره ميشود و اشك، از چشمان سجاد كه بغضش را تا آن لحظه فروخوردهبود ميريزد.حالا همه باور كردهاند «پدر تنها جا مانده خانوادهشان از سفر حج است.»
حادثه منا 480 قرباتي از ايران گرفت.
عكس: صبا طاهريان/ اعتماد