تريبوني براي شفافسازي مواضع
يوسف مولايي
حقوقدان
با چهارمين حضور حسن روحاني در مجمع عمومي سازمان ملل متحد و سخنراني او از اين تريبون كه به دو مساله مهم و حياتي روز جهان و ايران، يعني ايجاد امنيت و اجراي برجام اختصاص يافت، چه خوب است كه نخست، جايگاه اين سخنرانيها در اجلاس سالانه را مورد بررسي قرار دهيم و اهميت و وزن آن را پيش از ارزيابي سخنان رييسجمهور كشورمان تعيين كنيم. واقعيت اين است كه هر كشوري با حضور در مجمع عمومي ملل متحد، فرصتي براي بيان ديدگاههاي سياسي و بينالمللي خود پيدا ميكند كه اين سخنرانيها نه به صورت قطعنامه و نه به شكل يك قانون لازمالاجرا در ميآيد، بلكه فقط ارايه ديدگاهها از يك تريبون عمومي است كه مورد توجه جهانيان قرار گرفته و براي هيچ كسي هم هيچ الزامي ايجاد نميكند. شاهد مثال آن را هم ميتوان سخنان روز پنجشنبه حسن روحاني دانست. جاييكه رييسجمهور كشورمان با چهارمين حضور خود در اين اجلاسيه، مواردي را در خصوص شرايط منطقهاي و وخامت اوضاع در خاورميانه مطرح كرد، اما نقشه راه مشخصي كه بتواند مسير برونرفت از اين اوضاع را نشان دهد، در بيانات خود ارايه نداد. هرچند كه ممكن است بعدها راهكارها و طرحهايي در اين خصوص ارايه شود اما آن هم بايد از مسير خود عبور كرده و فرآيندهاي قانوني لازم را طي كند. مثلا فراهم كردن فضاهايي براي انجام مذاكره دوجانبه يا چندجانبه يا ارايه بعضي طرحها و ايدههايي كه ممكن است مقدمه تشكيل كنوانسيوني را براي بررسي پيشنهادات فراهم كند، از ابزارهاي لازم به ثمر نشستن اين سخنان است. بنابراين آنچه كه از سوي حسن روحاني در قامت رييسجمهوري ايران مطرح شد تنها بيان ديدگاهها است. اگرچه با اين تحليل نميتوان انتظار اثرگذاري خاصي از اين سخنراني را داشت اما در تعبير خوشبينانه اين فضا هم ميتوان گفت كه وضعيت مساعدتري براي افزايش سرمايهگذاري در ايران از طريق ارتقاي سطح مناسبات با كشورهاي ديگر را به وجود ميآورد. بنابراين در اهميت اين سخنراني ميتوان به اين نكته بسنده كرد كه هدف شفافسازي بخشي از مواضعي است كه قبلا هم بارها از سوي مقامات عالي كشور اعلام شده بود.
اما موضوع برجام كه حسن روحاني در بخش دوم سخنان خود به آن اشاره و در مورد اهمال طرف امريكايي در اجراي آن مطالبي را عنوان كرد، بحث جداگانهاي بوده و با مباحثي كه به طور سالانه بين كشورها و در مورد موضوعاتي خاص مبادله ميشود، تفاوت دارد. به اين دليل كه برجام يك برنامه عمل خاص براي يك موضوع مشخص يعني كاركرد صلحآميز هستهاي كشورمان است. هرچند اختلافاتي در اين موضوع وجود دارد كه طبيعي هم است اما نبايد اين واقعيت را ناديده گرفت كه هر نوع سند بينالمللي وقتي ميخواهد به مرحله اجرايي برسد - با توجه به غيرقابل پيشبيني بودن براي تضمينكنندگان اجراي اين برنامه- در عمل ميتواند اختلافاتي را ايجاد كند. بنابراين همانطور كه حسن روحاني نيز در سخنان خود به آن اشاره كرد، در برجام مسير حل و فصل اختلافات به روشني مشخص شده است و اگر با طي اين مسير كه از كميسيون مشترك ميگذرد، طرفين به نتيجه مشخصي نرسيدند، در مرحله نهايي پرونده به شوراي امنيت خواهد رفت. لذا اين كميسيون مشترك فعال است. حال ممكن است بخشي از اين مسائل مربوط به بحثهاي فني باشد. فرض كنيد كه ما خواستار برداشته شدن كامل تحريمها هستيم اما امريكاييها اعلام ميكنند اقداماتي را انجام دادهايم اما در عمل مشكلاتي وجود دارد. مثل مشكلات بانكي يا سوييفت و... بنابراين بايد بر اين نكته تاكيد كرد كه ضمانت اجرايي برجام در اقدام متقابل است. يعني اگر ايران به اين نتيجه برسد كه طرفهاي برجام به تعهدات خود عمل نميكنند، خواهد توانست به نقطه قبل از امضاي برجام باز گشته و به از سرگيري فعاليتهايي كه خود را از آن محدود كرده، بپردازد. با اين تفاسير دليلي ندارد كه منتظر نتيجه بلافصل و فوري سخنراني حسن روحاني در مجمع عمومي ملل متحد باشيم. اين موضوع البته تنها به رييس دولت يازدهم اختصاص ندارد. در دولت اصلاحات نيز كه بحث «گفتوگوي تمدنها» از سوي سيدمحمد خاتمي در مجمع عمومي ملل متحد مطرح شد، هرچند مورد استقبال بسياري از سران كشورها قرار گرفت و قطعنامهاي هم به همين منظور صادر شد اما به هيچ نوع برنامه عملياتي تبديل نشد. تنها اثري كه آن سخنراني از خود برجاي گذاشت ايجاد يك تبليغات مثبت به نفع ايران بود. اينكه ايران كشوري است كه ايدههاي انساني و صلحآميز دارد و اگر پيشنهادات خوبي از سوي ساير كشورها وجود داشته باشد كه در مسير استحكام و صلح و توسعه قدم بردارد، حتما آن را مورد توجه قرار خواهد داد. بنابراين اين فرصت (سخنراني سالانه مجمع عمومي) امكاني را فراهم خواهد كرد تا اگر كشورها برنامهاي جهاني داشته باشند در صورت توجه سايرين، آنها را در قالب كنوانسيونها به مرحله عملياتي و اجرايي برسانند. بنابراين شفافسازي از مهمترين اصول اين تريبون است.
همه كشورها از اين فرصت استفاده كرده و مواضع خود را اعلام ميكنند. ايران هم به دليل اثرگذاري تبليغاتي ميخواهد از اين فرصت استفاده كند. اين تريبون به طور مساوي در اختيار همه كشورهاي عضو است. اگر ايران در مورد مسائلي كه براي كشور ما دغدغه است مطالبي را مطرح كرده و مواضع خود را اعلام كند كه مورد توجه افكار عمومي قرار بگيرد خود يك نيروي فشار مثبتي ايجاد ميكند كه اين ايدهها بتواند عملياتي
و اجرايي شود.